03 اردیبهشت 1404
پیام اصلاح پایگاه

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

جستجو برای : "مصطفی ملکیان"

  • محسن رحمانی چند ماه قبل دیداری با استاد ملکیان داشتیم که در گفتگوی من با ایشان بحثهای خوبی مطرح شد که شرحش را پس از مدت‌ها در اختیار دوستان قرار می‌دهم..

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • دوره اخلاق کاربردی در هفت 7 جلسه توسط استاد ملکیان سخنرانی شده است. من سه بار به طور کامل گوش داده ام و در یادداشت های زیر تنظیم کرده ام. اگرچه سعی کرده ام برای انسجام بخشی بیشتر به مطالب قسمتهایی را پس و پیش کنم اما تمام تلاشم بر این بوده که به محتوای سخنرانی استاد پایبند باشم.

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • چندی پیش در گفت‌وگویی که با «مهرنامه» انجام داده بودید صحبت از مراحل پنجگانه حیات فکری خود کرده بودید. که این مراحل به ترتیب شامل: بنیادگرایی اسلام، سنت‌گرایی اسلامی، تجددگرایی اسلامی یا همان روشن‌فکری دینی، اگزیستانسیالیسم الهی و عقلانیت و معنویت. در نظر دارم بیشتر در خصوص مرزهای میان مرحله سوم و پنجم یعنی روشنفکری دینی و مرحله‌ای که الان در آن به سر می‌برید یعنی عقلانیت و معنویت پرسش کنم. برای بسیاری از اهل نظر همچنان این گره فکری وجود دارد که این دو با توجه به برخی شباهت‌هایی که با هم دارند در طول یکدیگرند و یا در عرض هم تعریف می‌شوند؟ و یا اینکه اصلا عقلانیت و معنویت حاصل نمی‌شود مگر با عبور از روشنفکری دینی؟

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • تفکر انتقادی

    29 بهمن 1392

    دکتر مصطفی ملکیان می‌گوید: «اگر بخواهیم زیر آوار اطلاعات هر روزه دفن نشویم چاره‌ای جز این نیست که جنگل اندیشه‌ها را با تفکر انتقادی هرس کنیم.» مصطفی ملکیان در نشست نقد و بررسی کتاب «راهنمای تفکر نقادانه» که در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد، درباره تعریف و ضرورت پرداختن به تفکر نقادانه سخن گفت. کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، نوشتهٔ «ام. نیل براون» و «استیوارت‌ام. کیلی» با توضیح تفکر انتقادی سوالاتی را در این باره مطرح کرده و تمرین‌هایی نیز ارائه داده است. این کتاب با ترجمه‌ کوروش کامیاب و ویراستاری هومن پناهنده منتشر شده است.

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • مصطفی ملکیان که با پروژه «معنویت و عقلانیت» توانسته ساحتی نو را در روشنفکری دینی پس از انقلاب بگستراند، اکنون پس از فروکش کردن تب و تاب دیگر نظریات روشنفکری دینی، کانون توجه بسیاری از دین پژوهان قرار گرفته است. از همین روی، فصلنامه مهرنامه در آخرین شماره خود (۳۲)، گفت‌وگوی مشروحی داشته که وی به روایت چگونگی شکل گرفتن اندیشه‌هایش تا به امروز پرداخته است. این گفتگو نقد و اعتراض بسیاری از دوستان و منتقدان ملکیان را در پی داشته، به گونه‌ای که شنیده شده است ملکیان این مصاحبه را در قبال درخواست مصاحبه کننده برای گفتگوی خصوصی پذیرفته است، نه انتشار عمومی.

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • مصطفی ملکیان: من همیشه در عجبم که چرا یک اصلاح‌گر اجتماعی به جای تکیه بر عقلانیت مشترک آدمیان و تکیه بر اخلاق مشترک آدمیان و برنامه‌ها را در این چارچوب گنجاندن، باید همیشه مردم را به شخصیت‌های تاریخی آنها برگرداند؟ و بگوید شما که این شخصیت‌های تاریخی را دارید، این‌جوری باشید. خب بگوید شما که این عقل را دارید، باید این‌جوری باشید. چرا یک مصلح اجتماعی نمی‌تواند به عقلانیت و اخلاق متوسل شود و استدلالات عقلانی و اخلاقی اقامه کند که این وضعیتی که دارید بد است؟

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • شریعتی؛ فردگرای جمع‌گرا رضا باقرزاده‌مقدم عصر روز یکشنبه، سوم آذر، جلسه‌ای به بهانه هشتادمین زادروز علی شریعتی و به قصد نقد و بررسی «تفسیر سمفونی استقبال در اورلی» و «در باغ اُبسرواتوار» از مجموعه «کویریات» او، با حضور خانواده ایشان در محل بنیاد شریعتی برگزار شد.

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • نماز

    23 دی 1391

    وقتی که آدمی پی می‌برد که‌‌ همان محدودیت‌ها و نقائصی که دامنگیر اوست، کمابیش، دامنگیر جمیع همنوعان او هم هست، نسبت به همنوعان خود احساس همدلی و همدردی‌ای می‌کند که ناشی از همین احساس سرنوشت مشترک است. در این حال، طبیعی‌ترین واکنش این است که شخص برای همنوعان خود دعا کند و بهتر شدنِ آنان را در‌‌ همان سه ساحت مذکور بخواهد. دعا برای دیگران، در واقع، نوعی شفاعت برای آنان، در پیشگاه هستی، است. 

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • 1) انسان به یک معنا دوباره به حدّ حیوانات تنزّل می‌یابد، ولی نه بمعنای منفی‌اش. انسان در قرون وسطی واقعاً تافته جدابافته‌ای بود؛ با همه حیوانات فرق داشت و قدمای ما این فرق را به عقل او می‌دانستند. امّا اگر همین انسان طبق قول هیوم تابع غرایز باشد و بنظر نیچه تابع میل به قدرت باشد و بقول کانت خودش انگاره‌ای داشته باشد که تصویری از جهان را به ما تحمیل می‌کند و بقول فروید عقایدش ناشی از لیبیدو (Libido) باشد و به قول مارکس منافع مادّی و طبقاتی اینقدر در او تأثیر داشته باشد، این انسان چیزی می‌شود اندکی بالاتر از غرایزی که حیوانات دارند. غرایز حیوانات هم هنرش همین بود که به صیانت ذاتشان کمک می‌کرد.

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • این نیروی عقل بود که اوّلین‌بار «دکارت»[182] (Descartes) از آن به «نور طبیعی» (Normal light) تعبیر کرد، در برابر «نور الهی» که در فلسفه توماس اکوینی به معنای وحی تلقّی می‌شد. دکارت خودش موحّد بود و گرایشات الحادی و کفرآمیز نداشت، امّا آنقدر به این نور طبیعی بها داد که دیگر جایی برای نور الهی باقی نماند. او نخستین کسی است که از همه‌ی ما دعوت کرد تا از نور طبیعی فردی خود استفاده کنیم.

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان