یهودیان همیشه در میان ما کردان در کمال آرامش زیسته‌اند و اغلب مشاغل پر درآمدی مانند زرگری- عتیقه فروشی و... داشته‌اند و البته به بزدلی و ترسویی نیز مشهور بوده‌اند، بطوری که ضرب المثل است اگر کسی ترسیده باشد به او می‌گویند: چیه مانند جهود می‌ترسی!! یهودیان منطقه‌ی کردستان بعد از انقلاب اغلب یا به شهرهای بزرگ ایران یا به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند. بنا بر آمار حدود ۱۰۰هزار کرد یهودی در فلسطین اشغالی زندگی می‌کنند. (۱) 

 یهود به طوری که در آیات قرآن ترسیم می‌کند قومی بهانه‌گیر و کشنده‌ی پیامبران خدا و داعیان حق بوده که آیات خدا را تحریف کرده و علمای تفسیر «مغضوب علیهم» در سوره‌ی حمد را یهود معنی می‌کنند. 

 شاید علت اساسی کراهیت یهود در قرآن و احادیث نبوی و در میان ملّت‌ها این است که یهود خود را «قوم برگزیده‌ی خدا» می‌داند تا جایی که خداوند بار‌ها یهود را نکوهش می‌کند و می‌فرماید: 

وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّـهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ ۚ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا ۚ وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ۚ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّـهُ ۚ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿۶۴﴾ گفتند جهودان دست خدا بسته به زنجیر است به زنجیر بسته باد دستهای آنان و لعنت بر آنان باد بدانچه گفتند بلکه دستهای او است باز می‌بخشد هرگونه خواهد و همانا می‌افزاید بسیاری از آنان را آنچه فرستاده شد بسوی تو از پروردگارت سرکشی و کفر و افکندیم میان ایشان دشمنی و کینه را تا روز قیامت هرگاه بیفروزند آتشی را برای جنگ فرونشاندش خدا و بکوشند به تبهکاری در زمین و خدا دوست ندارد تبهکاران را (۶۴ سوره‌ی مائده) 

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ (ای پیغمبر!) خواهی دید که دشمن‌ترین مردم برای مؤمنان، یهودیان و مشرکانند، و خواهی دید که مهربان‌ترین مردم برای مؤمنان، کسانیند که خود را مسیحی می‌نامند، این بدان خاطر است که در میان مسیحیان، کشیشان و راهبانی هستند که (به سبب آشنائی با دین خود و خوف از خدا، از شنیدن حق سر باز نمی‌زنند و در برابر آن) تکبّر نمی‌ورزند. (۸۲سوره‌ی مائده) 

وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّـهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ۚ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم ۖ بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ ۚ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ ۚ وَلِلَّـهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۖ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿١٨﴾ یهودیان و مسیحیان می‌گویند: ما پسران و عزیزان خدائیم! بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان عذاب می‌دهد؟ بلکه شما انسانهائی همچون سائر انسانهائی هستید که خدا آنان را آفریده است. خداوند هر که را بخواهد عذاب می‌دهد. و سلطنت آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است، متعلّق به خدا است (و همه‌چیز از آن او است) و برگشت (همگان) به سوی او است (و به حساب و کتاب هرکسی رسیدگی می‌کند). (۱۸سوره‌ی مائده) 

قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِندَ اللَّـهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿٩۴﴾وَلَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ۗ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿٩۵﴾وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا ۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ ۗ وَاللَّـهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ﴿٩۶﴾ بگو اگر (چنانچه گمان می‌برید) خداوند، جهان دیگر را از میان همه‌ی مردم تنها به شما اختصاص داده است، پس (عملاً با جهاد در راه خدا) آرزوی مرگ کنید اگر راستگوئید. (۹۴) ولی آنان به خاطر (اعمال بدی که انجام داده‌اند و) آنچه پیش از خود فرستاده‌اند، هرگز آرزوی مرگ نمی‌کنند، و خداوند از حال ستمگران (چون ایشان) آگاه است (و بهشت از آن پرهیزگاران است؛ نه خاصّ افرادی همسانشان). (۹۵) و آنان را حریص‌ترین مردم بر زندگی (این دنیا) خواهی یافت، حتّی طمعکار‌تر از مشرکان (که به زندگی دوباره و بهشت و دوزخ ایمان ندارند. لذا) هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند، در حالی که اگر این عمر (طولانی) بدو داده شود، او را از عذاب به دور نمی‌دارد. و خداوند نسبت بدانچه انجام می‌دهند، بینا است (و ستمگران را به پاداش کارهای ناشایستشان می‌رساند). (۹۶ سوره‌ی بقره) 

 متن زیر را ازکتاب «از رنگ گُل تا رنج خار» اثر قدمعلی سّرامی با کمی تخلیص نقل می‌کنم تا مورد استفاده خوانندگان واقع شود. 

 «از روزگار باستان در میان ایرانیان قوم یهود خوش نام نبوده‌اند در شاهنامه‌ی حکیم فردوسی نشانه‌هایی از این بدنامی را می‌بینیم در دو داستان شاهنامه به قهرمانان یهودی بر می‌خوریم یکی در داستان بهرام و لنبک آبکش و براهام جهود و نیز داستان مهبود و زروان به دو قهرمان یهودی یکی براهام و دیگری دوست زروان حاجب کسری بر می‌خوریم. هر دو از پلشت‌ترین قهرمانان شاهنامه‌اند و کردار‌هایشان نفرت مخاطب را نسبت به قوم یهود بر می‌انگیزد. 

 براهام فرومایه‌ترین، خسیس‌ترین و نفرت انگیز‌ترین و دوست زروان بد ذات‌ترین و ناجوانمرد‌ترین قهرمان شاهنامه است. فردوسی در سرآغاز داستان از زبان پیرمرد عصا بدست از براهام چنین یاد می‌کند: 

براهام مردی است پر سیم و زر            جهودی فریبنده و بد گهر

ج۷ ص۳۱۰ ب۳۱۴

و سپس از زبان یکی از نامداران ایران از او بدینگونه سخن به میان می‌آورد: 

براهام پی بر جهودی است             زفت کجا زفتی او نشاید نهفت

درم دارد و کنج و دینار نیز              ‌‌ همان فرش دیبا و هرگونه چیز

او در آغاز از پذیرفتن بهرامشاه به میهمانی خویش خودداری می‌ورزد و سرانجام چون پافشاری او را می‌بیند، وی را به سرای خویش می‌پذیرد به شرطی که آب و نان نخواهد و اگر اسبش سرگین کرد، پگاه آن را از سرای برد و هر زیانی که از او متوجه خانه شد جبران کند. 

به خانه درآی ار جهان تنگ شد             همه کار بی‌برگ و بیرنگ شد

به پیمان که چیزی نخواهی زمن           ندارم به مرگ آبچین و کفن

هم امشب تو را و نشست تو را           خورش باید و نیست چیزی مرا

گر این اسب سرگین و آب افکند          و گر خشت این خانه را بشکند

به شبگیر سرگینش بیرون کنی            بروبی و خاکش به هامون کنی

همان خشت را نیز تاوان دهی           چو بیدار گردی زخواب آن دهی

این مرد پلشت پیش چشم مه‌مان سفره می‌گشاید و شام می‌خورد و می‌گوید: 

«بیگمان هرکس دارنده است می‌خورد و به ناداری بینوایانش کاری نیست «. بعد شراب می‌نوشد و می‌گوید:» هرکس دارنده نیست بیگمان خشک لب خواهد ماند. »

 بدین سان بهرام گرسنه و تشنه به خواب می‌رود و بامدادن آهنگ رفتن می‌کند براهام از رفتن او جلوگیری می‌کند و او را وا می‌دارد تا سرگین اسب را در دستار حریر خویش می‌ریزد و از سرای بیرون می‌برد. در هیچ جای شاهنامه قهرمانی چنین پست و پلشت سراغ نداریم. 

 بهرام پس از رسیدن به کاخ این مرد یهودی را فرا می‌خواند و ضمن نکوهیدن لئامت طبع وی، دارایی هنگفت او را به لبنک آبکش می‌دهد و تنها چهار درم به وی وا می‌گذار می‌کند و می‌گوید: 

سزا نیست زین بیشتر تو را              درم مرد درویش را سر تو را

ج۷، ص۳۱۹، ب ۲۵۳

 در داستان مهبود و زروان پای جهود نزول خواری به میان می‌آید که جادوگری چیره دست است و نگاهی زهر آگین دارد. زروان حاجب از عزت مهبود وزیر و پسران وی نزد کسری در رنج است. روزی بر این مرد راز دل می‌گشاید و از او می‌خواهد تا در از میان برداشتن مهبود و خاندان او چاره‌ای بیندیشد. جهود از او می‌خواهد تا هنگامی که پسران وزیر برای شاه خوان می‌برند، به پذیره‌ی آنان رود و غذا‌ها را ببوید و اگر شیر نیز بر خوان هست وی را بیاگاهاند تا با نگاه آن را زهرآگین کند، آنگاه کسری را به شیری که پسران وزیر آورده‌اند به گمان اندازد چندانکه آزمون را از آنان بخواهد تا از آن بخورند و بمیرند. تا بدین سان شاه بدرستی گمان خویش اطمینان یافته کشتن وزیر و خاندان او را فرمان دهد. چنانچه می‌دانیم نیرنگ این جهود شوم چشم کارگر می‌افتد و نخست پسران مهبود با خوردن شیر زهرآگین جان می‌بازد و سپس به فرمان شاه دوده‌ی این وزیر پاکدل را از دم تیغ می‌گذرانند. 

 در هیچ جای شاهنامه به این همه پلشتی و بدکرداری باز نمی‌خوریم. این جهود ناپاک بی‌آنکه خود از مهبود و خاندان وی بد دیده باشد قتل عام آنان را باعث می‌آید.» صفحات۷۱۵ تا ۷۱۷ (۲) 

حال وضعیت مردم فلسطین و غزّه در این روز‌ها گواه بیشتری بر این مدعا است خداوند مسلمانان را از شرّ یهود نگه دارد. 

پاورقی: 

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85_%DA%A9%D8%B1%D8%AF -[]

۲-سّرامی، قدمعلی، از رنگ گُل تا رنج خار، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸، تهران