انقلاب 1357 ایران اگر چه حاصل یک ائتلاف فراگیر از گروهها و طبقات شهری بود و به فروپاشی سیستم پادشاهی مطلقه پهلوی انجامید، اما بهزودی و با غلبه یک گروه بر سایر گروهها، در تحقق اهداف مورد خواست طبقات مردم باز ماند. با این وصف، به محرکی برای ظهور مجدد جنبشهای اجتماعی اقوام ایرانی، از جمله جنبش کردها در ایران تبدیل شد. گذر از مرحله اول انقلاب، یعنی حکومت میانهروها و جایگزینی آن با حکومت تندروها، در عمل بسیاری از طبقات و گروههای شرکتکننده در انقلاب را زیر عنوان ضد انقلاب به حاشیه راند.
علیرغم آنکه سران سیاسی کرد در ابتدای علنی شدن مجدد فعالیت احزاب سیاسی کردی، حمایت خود را از انقلاب و رهبری آن اعلام داشتند؛ اما رادیکالیزه شدن روند انقلاب همه آنها را در عداد ضد انقلاب قرارداد و از همان ابتدا از مشارکت در ترتیبات سیاسی بعد از انقلاب باز ماندند.
به نظر میرسد که بحران کردستان با همه فراز و فرودش از بعد از پیروزی انقلاب تاکنون، هر چند از موفقیت چندانی در تأمین خواستههای خود بازمانده است، ولی به طور مشخص روند نسبی قابل قبولی داشته است. برخی از دلایل این ادعا به اعتقاد من عبارتند از:
1. در بدو انقلاب، به دلیل عدم آشنایی عموم مردم به نسبت جنبشهای اجتماعی موجود در کشور، مسئلهی کرد ناشناخته بوده و مخصوصاً در محافل علمی مورد توجه نبود. به عبارت دیگر در میان فعالیتهای پژوهشی دانشگاههای کشور تا آن زمان حتی تا سالهای پایانی دههی شصت و به عبارت بهتر تا بعد از پذیرش قطعنامه 597 و خاتمه جنگ، هیچ تحقیق انجام شده یا عنوان پایان نامهای در دورهی فوق لیسانس و بالاتر در بررسی یا نقد جنبش کردها وجود نداشت. ورود دانشجویان کرد به دورههای تکمیلی دانشگاههای کشور در سطح وسیع، موجب شد تا از زاویههای مختلف عناصر جنبش کردی مورد بحث و بررسی علمی قراربگیرد. حاصل این روند، اضافه شدن مجموعهای از کتابهای چاپ شده و نشده به کتابخانه کردی بود. هرچند بسیاری از پایان نامههای دانشجویی به مرحله چاپ نرسیدهاند، اما قدر مسلم اساتید دانشگاه مقالات و رسالههای خود را در این زمینه به صورت کتاب به چاپ رساندهاند، این خود گامی به پیش برای جنبش کردها است.
2. بسیاری از مقامات انقلابی که در مناطق کردنشین در دوره بحرانی آن، مسئولیت سیاسی یا نظامی داشتند، اگر در ابتدا به طور کامل با پدیدهای به نام جنبش کردی مخالف بودند، اکنون بعد از 30 سال از انقلاب با تأکید بر دیدگاه حقوق بشری، نه تنها با جنبش کردی و دیگر اقوام ایرانی از در آشتی درآمدهاند، بلکه به دفاع محدود از آن نیز پرداخته اند. حتی اگر به انتقاد از جنبش نیز میپردازند، نقدی منصفانهتر بوده و به جنبش کردی در اصلاح کمبودها و نارساییهای آن کمک میکند.
3. در مجامع حقوق بشری کشور و خارج از آن، امروز حداقل از دو زاویه جنبش کردی شناخته شده است. از یک سو به عنوان جنبشی که در پی حداقلهای برابری سیاسی در کشور است و از سویی دیگر در مقام دفاع از حقوق دینی مردم کرد (اهل سنت). نه تنها این امر جایگاه خود را در مجامع یادشده داراست، بلکه نهادهای حقوق بشری ویژه نیز در داخل جنبش سربرآورده است.
4. تغییر چهره و نظام سیاسی عراق در منطقه موجب تغییرات سیاسی بیشتری شده است. برخی از این تغییرات در حوزهی کردی رخ داده است. تشکیل دولت منطقهی کردستان به عنوان بخشی از دولت فدرال عراق از آن جمله است. این تغییرات اگرچه با مشکلات اساسی روبهروست؛ ولی بازگشتناپذیر مینماید. در این بین شاید بتوان گفت بیشترین همدلی و احساس مثبت نسبت به تحولات رویداده در کردستان عراق، از سوی کردهای ایران صورت گرفته است و به موفقیت آن چشم دوختهاند. این تغییرات در دیدگاه عامهی مردم کرد در ایران و البته برخی از احزاب کرد در ایران تأثیر ایجابی و مثبت داشته است.
5. فعالیتهای مطبوعاتی و ظهور نسل جدیدی از مطبوعات با صبغه و در حمایت از جنبش کردی، چه به صورت عمومی و چه در سطح دانشگاهها تجربهی دیگری است که علیرغم کاستیهای نظری و عملی فعالیت روزنامهنگاری حرفهای در آن، تجربهی قابل قبولی مینماید.
6. تلاشهای سیاسی فعالان کرد با حضور مستقیم یا در همکاری با جریانات سیاسی کشور و تأثیرگذاری بر آنها از مسائل دیگری است که بایستی به آن پرداخت. مجلس ششم و تشکیل فراکسیون نمایندگان کرد، نمایندگان اهل سنت، و همکاری نمایندگان اقوام، ظهور شخصیتهایی چون مرحوم مهندس ادب و دکترجلالیزاده و دیگر نمایندگان کرد در مجالس بعدی نوع خاصی از ادامهی جنبش کردی در سطح درونسیستمی تلقی میشود که از درون آن نهادهایی چون جبههی متحد کرد و اصلاحطلبان کرد ظهور یابند. این امر حتی اقتدارگرایان را وادار کرده است تا تشکیلات خود را در کردستان با نام اصولگرایان کرد و..... تأسیس نمایند. صرف این حرکتها به منزلهی یاری به جنبش قابل ارزیابی است.
با این توضیحات نباید وجود برخی از نارساییها را در جنبش طی 30 سال گذشته نادیده گرفت، ضمن اینکه وضعیت فعلی کشور نه تنها برای جنبش کردی بلکه برای همهی بخشهای جنبش اجتماعی مردم ایران نامطلوب است. مسئلهی نقض حقوق بشر در سطح گسترده، محدودیت فعالیت مطبوعاتی برای مطبوعات منتقد و بسیاری مشکلات دیگر در عمل فضای سیاسی را برای منتقدان اقتدارگرایی بسته است.
نظرات
آقای مولودی جنابعالی همیشه الگوی فکری مناسبی درجهت افکار و مواضع اصلاح طلبانه برای بنده بوده اید و بر تلاشتان در راستای نهادینه کردن این گونه نگرش واقفم.ای کاش میشد روحیه ی ملایم فکریتان را در تمامی سطوح اجتماعی ملت کرد رواج داد تا اصلاح طلبی در رگ و خونمان شریان می یافت.
خه بات گرامی با شما موافقم و من نیز چنین آرزویی دارم.
تحلیل واقع گرایانه ای بود. دستتان درد نکند
با سلام<br /> منم به نوبت خودم از نوشتهای واقعگرایانه و علمی شما استاد بزرگوار تشکر میکنم .<br /> و همیشه مطالب مفید و ارزشمند شما را در نوگرا می گذارم . <br /> <br /> موفق و سرفراز باشید.
از تلاشهای اصلاحگرانه و اصلاحجویانهی استاد گرانمایهی خودم کمال تشکر را دارم.<br /> بارام
سلام من هم نظر دارم