شاید برای شما هم پیش آمده باشد، تا شاهدِ درگیریهای كشدار و كینهتوزیهای عمیق و ریشهدار باشید، گرِههایی را كه میتوان به راحتی با دست باز كرد، امّا از سرِ كجفهمی و بیتدبیری، دندان هم چارهساز نیست. گرههای كوری كه عقلای قوم نیز در گشودن آنها عاجزند! و در این میان آنچه بهجا میماند، آسیبهای سنگین، هزینههای كمرشكن و كینهورزی برای همیشه است. شنیده، دیده و لمس كردهایم، گاه به بهانه نقدِ یك فرهنگ، یك هویت، یك ارزش، یك اعتقاد، یك شخصیت، یك واقعه تاریخی و یك حقیقتِ عریان، تیغِ تیز انتقاد، اگر نگوییم انتقام، از نیام بر كشیده، به گونهای كه نه با ترازوی «خوّاص» كه حتّی با معیارِ «عوام» نیز زشت و ناپسند ارزیابی شده و عنوانِ «خودخواهی و خودنمایی» به خود گرفته، حاصلی كه برجای میگذارد، چیزی جز پشیمانی نیست. داوری منصفانه در این مورد نیازمند جوابگویی به این پرسش كلیدی است كه:
«نقد چیست و نقّاد كیست»؟ «نقد یعنی ارزیابی، بررسی، شناسایی نمودن، زیر و رو كردن و نادیدنیها را در معرضِ دید قرار دادن.» نقد، یافتن و نشان دادن است تا اگر كسی خواست راهش را بیابد و اگر نخواست عذر و بهانهای نداشته باشد. مرز بین نقد و سرزنش از همینجا آغاز میشود، اما نقد از خواستن و طلب كردن، شناخت و ارزیابی (سنجش) مایه میگیرد. صاحبنظران را عقیده بر این است: مرزِ نقد و انتقادِ كوركورانه، عقدهگشایی و انتقام را باید مشخّص كرد تا از فرو رفتن در چالههای سرزنش و پرگویی، تعّصب بیجا، خودبزرگبینی و كورچشمی و در تاریكی بافتن و در سیاهی نشانه گرفتن بر كنار ماند. نقد در انگیزه، روش و نیز در هدف با انتقادِ كور و انتقام، متفاوت است. چه، انگیزه نقد انتخاب كردن است. هدفش یافتن و نشان دادن و زمینه را فراهم نمودن و روش آن داشتنِ معیار و محك زدن و میزانهای ثابت و شناخته شده را در قالب فضیلتِ اخلاق به كار گرفتن است.
ضرورتِ نقد: ضرورت انتخاب، لزوم وجودی نقد را میطلبد. آنان كه مشتاق بازبینی و بازخوانی دوباره از دلِ عادتها، تلقینها، تقلیدها و... میباشند و كسانی كه در خود احساسِ تحوّل و دگرگونی و به قولِ فرنگیها رِنسانس (Renaissence) مینمایند و دردِ زایش دوباره (نوزایی) به آنها دست میدهد، قادر نخواهند بود بدون محك تجربه (نقد) و بدون ارزیابی و سنجش گام بردارند. باید آمادگی لازم را برای نقد كردن و صد البته نقد شدن در ظرفیت بالایی داشته باشند. ناگفته نماند، نقد همیشه متّرصدِ نشان دادن كاستیها، كژیها، عیبها و ناتواناییها نیست، بلكه، ذّرهبین نقد به تواناییها، استعدادها و خلاقیتها نیز میتابد و آنها را جلا داده و به افكار عمومی میشناساند.
در آموزههای دینی نیز از نشان دادن عیبها به «هدیه» تعبیر شده. «رحِمالله من اهدی اِلی عُیوبی». درود پروردگار بر آن كس كه عیبهایم را به من هدیه داد.
معیارِ نقد: انسان ذاتا خوبی را خواهان و از بدی گریزان است. جلب منفعت و دفعِ ضرر ما را به پیش میراند و نیروی محرّكه زندگی است. آنجا كه این موجود دوپا، به درجه خودآگاهی و شعور دست مییابد، فكر و هوش به مدد او میآیند، عقل با دو مكانیزم نظارتی كارش را آغاز میكند: یكی روی راههایی كه فكر و هوش را نشان میدهد و دیگری روی خوبیها و بدیهایی كه دایم ما را به خود میخوانند و در ذهن ما به مقابله بر میخیزند، كه خوبی چیست و بدی چیست؟
زشت چیست و زیبا كیست؟نقد و ارزیابی از نظارت عقل سرچشمه میگیرد، پس از آن نوبت جمعآوری تجارب و نتیجهگیری از آنها و به دست آوردن شناخت و ارزیابی هدفها (زشتیها و زیباییها) میرسد كه چرخه زندگی انسان را به حركت در میآورد و عقل سلیم عهدهدار انجامِ این مهمّ است و چونان موتوری با چراغهای پر نور مسیر را روشن كرده و پیش میرود. به این نعمت خدادادی ایمان بیاوریم و محور و مدارِ انتخاب و معیارِ زندگیمان قرارش دهیم. چه، این معیارهای ثابت چونان نور، وسیله اندازهگیری سنجش و نقد در دنیای نسبیتها هستند...
ادامه دارد
نظرات