به نام خدا

رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران آقای دکتر مسعود پزشکیان

با سلام و احترام

اینجانب به‌عنوان یک شهروند سردشتی با قلبی پر از درد و خاطرات تلخ از گذر روزگاران دشوار، ناگزیرم از مسیر نامه‌ای سرگشاده، دردها و محرومیت‌هایی را بیان کنم که سال‌هاست بر این دیار سایه افکنده و امید شهروندان را زایل کرده است. 

 امید دارم واژگان این نامه، پژواکی در گوش وجدان ملی و مدیریتی کشورداشته باشد و به اقدام عملی بینجامد. 

 این نامه فریاد قلب مردم سردشت است؛ فریادی برای عدالت، توجه و اقدام  فوری و به موقع. 

سردشت، نامی آشنا در حافظه تاریخی ملت ایران و حتی جهان است. شهری که در تیرماه ۱۳۶۶ آماج سلاح‌های ممنوعه شیمیایی قرار گرفت و به‌عنوان نخستین شهرغیرنظامی قربانی سلاح‌های شیمیایی جهان پس از جنگ جهانی دوم شناخته شد. 

  فاجعه تنها به همان روز محدود نماند؛ بمباران‌های مکرر، آثار شیمیایی ماندگار و خسارت‌های انسانی و روانی، هنوز بر پیکر هزاران نفر از مردم این شهر باقی است. با این همه، آنچه امروز بیش از زخم‌های شیمیایی، مردم سردشت را آزار می‌دهد، زخم بی‌توجهی و محرومیت مزمن است. 

جناب آقای رئیس‌جمهور، 

 در آستانه هفته دولت، زمانی که عملکرد مسئولان و وعده‌هایشان به مردم بررسی می‌شود، سردشت، شهری که نامش با مظلومیت و فداکاری مردمش گره خورده، هنوز در سایه فراموشی، محرومیت‌های پایدار، بیکاری گسترده، فقر، مهاجرت نخبگان و بی‌توجهی مسئولان استانی و مرکزی به توسعه واقعی شهر می‌سوزد. زخم‌های بمباران شیمیایی هنوز تازه‌اند و درد مردم این شهر، هر روز با کمبود امکانات درمانی، آموزشی، فرهنگی، اقتصادی، ناامنی راه‌ها، صعب‌العبوری مسیرها، محرومیت‌های ورزشی، فرهنگی و تفریحی بیشر و دردناک‌تر می‌شود. 

سردشت به‌جای آنکه الگویی از توسعه، عدالت و جبران رنج‌های تاریخی باشد، به یکی از محروم‌ترین شهرهای کشور تبدیل شده است! 

بیکاری جوانان، به‌ویژه تحصیل‌کردگان، به بحرانی بزرگ بدل شده است. بسیاری از جوانان پس از سال‌ها تحصیل ناچارند یا به مشاغل کاذب و کولبری روی آورند یا راه مهاجرت در پیش گیرند. 

بازارچه مرزی که می‌توانست موتور محرک، فرصتی اقتصادی و درآمدزایی برای مردم منطقه باشد، به دلیل بی‌کیفیتی، مدیریت ناکارآمد و فقدان سرمایه‌گذاری پیشرو، عملاً کارایی لازم را ندارد و به مرکزی نیمه‌جان و ناکارآمد تبدیل شده است که سهم واقعی مردم سردشت از این ظرفیت حیاتی بسیارناچیز است. 

بهداشت و درمان در شهری که هزاران نفر همچنان با عوارض شیمیایی زندگی می‌کنند، در حداقل‌ها متوقف مانده است. کمبود وگرانی دارو، نبود بیمارستان تخصصی برای مصدومان شیمیایی و کمبود پزشکان متخصص، عدم برخورداری از یک دستگاه MRI، علی رغم تلاش‌های خیرین سلامت در پوشش خلٲ مرکز دیالیزی در خور، موارد پیشگفته بر حجم و اثر دردها افزوده است! 

آموزش و پرورش با کمبود مدارس استاندارد و نبود مراکز دانشگاهی کارآمد در سطوح عالی و خواب درازدامن دانشگاه‌های فعلی موجود، آینده نسل جوان را محدود کرده و مهاجرت نخبگان را بیش از پیش شدت بخشیده است. 

ورزش و جوانان مورد غفلت واقع شده است. استعدادهای ورزشی این شهر نه حمایت می‌شوند و نه امکانات کافی برای رشد دارند. 

جاده‌های پرپیچ‌ وخم و صعب‌العبور و کوهستانی همچنان جان شهروندان و مسافران را تهدید می‌کنند و عامل اصلی انزوای سردشت‌اند در حالی که سالهاست احداث یک تونل در میانه راه سردشت به مهاباد(زمزیران و جواله رشان) به آرزوی دست نایافتنی مردم منطقه تبدیل شده است! 

گردشگری با وجود طبیعت بکر، جنگل‌های بلوط و آبشارهای دیدنی، به دلیل نبود زیرساخت‌ها، از یک فرصت ملی به یک ظرفیت فراموش‌شده تبدیل شده است. 

ترافیک نفس‌گیر و خیابان‌های کوچک، کم‌عرض و پر چاله، کوچه‌های تنگ و نامنظم، هر روز زندگی شهروندان را دشوارتر می‌کند. 

 نبود پیاده‌روهای مناسب، فضای بسته و بی‌نظمی شهری، مردم را خسته و نگران کرده است. 

چشم‌انداز آینده شهری مبهم است و هیچ برنامه‌ای برای بازآفرینی بافت شهری، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و بهبود کیفیت زندگی جز تقلای کم نتیجه شهرداری درخلٲ شورای شهر عقیم شده دیده نمی‌شود. 

و تلخ‌تر از همه اینکه؛ بسیاری از مسئولان مرکزی و استانی از سفر به شهر محروم و مظلوم به بهانه‌های مختلف امتناع می‌ورزند. وعده‌ها و نشست‌های خبری تنها روی کاغذ مانده‌اند و هیچ برنامه عملی و ملموسی برای رفع محرومیت‌های ما وجود ندارد و این غیبت‌ها و بی‌توجهی‌ها برای مردم به معنای تأیید فراموش‌شدگی است. 

آقای رئیس جمهور، 

مردم سردشت سال‌هاست صبورانه مرزدار این سرزمین بوده‌اند و با وجود همه محرومیت‌ها، وفاداری خود را به  ایران عزیز ثابت کرده‌اند. هر روز با یاد و خاطره بمباران‌های شیمیایی زندگی می‌کنند، هر نفسشان یادآور درد و رنج نسل‌های گذشته است و هر نگاهشان به آینده پر از نگرانی و سرگردانی است. آیا زمان آن نرسیده است که این مظلومیت و صبر طاقت‌فرسا با عدالت و توجه جبران شود؟ 

 ما خواهان رسیدگی فوری به وضعیت درمانی و بهداشتی، جبران خسارت‌های ناشی از بمباران شیمیایی، بازسازی و ایمن‌سازی راه‌ها، ایجاد فرصت‌های شغلی، توسعه آموزشی، فرهنگی و ورزشی، سرمایه‌گذاری در بازارچه مرزی و صنعت گردشگری، ایجاد امکانات اقامتی و تفریحی، الزام مسئولان ملی و استانی به حضور در منطقه و شنیدن مستقیم صدای مردم و پایان دادن به محرومیت و تبعیض هستیم. 

شهروندان شریف شهرستان سردشت انتظار ندارند که فردا همه مشکلاتشان حل شود، اما انتظار دارند که صدایشان شنیده شود، عدالت واقعی اجرا گردد و مسئولان مسئولیت خود را با عمل نشان دهند. هر روز تاخیر، به معنای ادامه رنج هزاران شهروند سردشتی است؛ رنجی که دیگر قابل تحمل نیست و هر لحظه بی‌توجهی، به ظلمی آشکار بدل می‌شود 

آقای رئیس‌جمهور، 

در این شهر، بی‌قانونی، بی‌مسئولیتی، بی‌تفاوتی، موج می‌زند پس صدای ما را بشنوید؛ صدای شهری که هنوز نفس‌هایش بوی گاز خردل می‌دهد و قلب‌هایش در تپش عدالت می‌تپد. مردم سردشت نه صدقه می‌خواهند و نه وعده‌های روی کاغذ؛ آن‌ها تنها حق طبیعی خویش را می‌طلبند: زندگی در سایه عدالت، امنیت، سلامت، امید و در یک کلام صلح پایدار. 

چشم‌های هزاران مادر چشم‌انتظار، نگاه پر از حسرت کودکان و قلب‌های خسته جانبازان شیمیایی، همه و همه به دستان شما دوخته شده‌اند. 

تاریخ قضاوت خواهد کرد: آیا شما رئیس‌جمهوری خواهید بود که صدای فراموش‌شده‌ترین مردم ایران و صدالبته صلح منش‌ترین و صلح سازترین را شنید و مرهمی بر زخمشان نهاد، یا اینکه نامتان نیز در کنار فهرست وعده‌های بی‌سرانجام حک و زخمی عمیق‌تر بر پیکره اعتماد ملی بدل خواهد نشاند؟ 

آقای رئیس‌جمهور، 

سردشت بیش از هر زمان دیگر به عمل نیاز دارد؛ بگذارید هفته دولت، برای ما نه یادآور وعده‌های بی‌انجام و بدفرجام، که آغازی برای ترمیم زخم‌ها، شکوفایی امید و احیای کرامت انسانی باشد. 

در پایان یادآوری می‌کنم که نگاه انتقادی این نامه به معنای نادیده گرفتن خدمات اندک خدمتگزاران فهیم و دلسوزی نیست که هستند یا دیرآمدند و زود رفتند. با دلی شکسته اما پر از امید به عدالت و برافراشته شدن علم صلح پایدار دولت در قلب صلح‌ورزترین ملت دنیا.

محمدعلی سوره- کارشناسی ارشد علوم سیاسی

سردشت
سردشت
سردشت

 

منطقه آلان
چشمه کانی گراوان
سردشت