چکیده: 
مقاله‌ی «مجازات اعدام» به بررسی تاریخچه‌ی اعدام در قوانین روم و حمورابی و کشورهای اروپا و ژاپن و ادیان آسمانی، بعنوان یکی از مجازات‌‌ها می پردازد و موارد اعدام در اسلام را تعریف نموده و نظریات مخالفین، در رأس آنها نظریه‌ی بکاریا که اعدام را مجازات خشن و غیر عادلانه برای سلب حیات انسان‌‌ها می داند، بیان نموده و نظریات دیگران را از لحاظ فلسفی- اعتقادی، جزائی، اثرات اجتماعی که اعدام را عملی زشت دانسته و عواطف انسانی را جریحه دار کرده و آن را ظالمانه و نامناسب با جرم و غیر قابل جبران می داند، بررسی می‌کند. موافقان اعدام بر این باورند به منظور اجرای عدالت، ارعاب مجرمین، تأمین امنیت جامعه، تسکین افکار عمومی، احترام به زندگی انسان‌‌ها، موثر و ضروری می‌باشد.


 کلید واژه:  مجازات اعدام، قصاص


پیشگفتار: 
جرایم و مجازات‌‌ها در حقوق اسلامی از مواردی است که شریعت اسلامی برای تنظیم جامعه و ایجاد امنیت، بسیار بر آن تأکید دارد و هر چه جرایم سنگین باشد مجازات آن نیز به تناسب سنگین‌تر خواهد بود. یکی از این مجازات‌‌ها که اسلام به رعایت آن به عنوان حد الهی توجه ویژه دارد، حکم اعدام برای مواردی از مجازات‌‌ها می‌باشد، که امروزه این حکم توسط بسیاری از کشورهای دنیا مورد انتقاد قرار گرفته است. لذا بر آن شدیم در این باره تحقیقی انجام دهیم تا در راستای آن به سؤالات زیر بر اساس منابع مهم فقهی و حقوقی پاسخی داده باشیم: 
1- آیا حکم اعدام در ادیان و ملت‌‌های پیش از اسلام بوده، یا حکم تأسیسی اسلام است؟
2- فلسفه‌ی مجارت‌‌ها به ویژه فلسفه‌ی اعدام در اسلام چیست؟
3- در اسلام، حکم اعدام بر چه مواردی جاری می‌شود؟
4- دیدگاه موافقین و مخالفین حکم اعدام چیست؟
5- اجرای این حکم در عصر حاضر با شرایط زمانی و مکانی، از نظر دین اسلام چگونه است؟
امید است که بتوانیم به این مهم دست یابیم.


مقدمه: 
از جمله مسائلی که باید در این نوشتار به آن دقت کرد این است که قابلیت انطباق مجازت‌‌ها به ویژه مجازات اعدام در اسلام بسته به شرایط زمانی و مکانی و فراهم شدن زمینه مجازتها، تغییر می‌یابد تا مصلحت اجرای آن تبدیل به مفسده نگردد و یا با مصلحت امر دیگری تزاحم پیدا نکند، که فصل دوم به این نکته در قالب فلسفه‌ی مجازات‌‌ها به آن پرداخته است. برای تبیین دیدگاههای مختلف با بررسی ادّله‌ی آنها دیدگاههای مخالفین و موافقین و نظریات متخصصین هم ذکر شده است. 
با توجه به اینکه این تحقیق دیدی کلی به موضوع اعدام و بررسی اجرای آن در جوامع امروزی می‌باشد بر همین اساس، به صورت مفصل به موارد اعدام نپرداخته (که البته در گنجایش یک مقاله نمی‌باشد) و تنها از قصاص سخنانی به میان رفته است.

اعدام از نظر لغوی و اصطلاحی: 
اعدام، واژه‌ای عربی است به معنی نابود کردن و از بین بردن [1](نیست گردانیدان { منتهی الارب} { ناظم الاطباء }، کشتن { فرهنگ فارسی معین}. نیست گردانیدن { تاج –المصادر بیهقی} { المصادر زوزنی}: اعدامه الله اعداماً: نیست گردانید او را خدای { منتهی الارب}{ ناظم الاطباء}، نایاب گردانیدن چیزی را { المصادر زوزنی })[2]، سلب حیات شخص توسط دولت[3]. عبارت است از قتل عمدی دولت‌‌ها و یا سران و رهبران مذهبی و آیینی علیه شهروندان تحت عناوین گوناگون. در طول تاریخ همواره دولت‌‌ها و یا افراد و گروه‌‌های غالب و یا دارای قدرت، برای ترساندن مخالفین و یا افرادی که اعمالی خلاف قانون وقت را انجام داده‌اند از آن سود جسته‌اند. اعدام می‌تواند حکمی باشد که از سوی دستگاه قضایی کشورها صادر شده است و یا اینکه مستقیماً توسط نیروهای مسلح و نظامی کشورها صادر و به اجرا در آید[4]. و در اصطلاح فلسفه و کلام، مراد از آن امکان نابود شدن جهان، یعنی ماسوی الله به صورت نیست شدن محض یا پراکنده شدن اجزای موجودات و نیز چگونگی روی دادن آن است[5].


تاریخچه اعدام: 
1- بابل: ماده‌ی 3: «شخصی که بر اثر شهادت دروغ او دیگری را اعدام کرده‌اند؛ باید کشته شود»[6] ماده‌ی 14: « بچه دزدی مستوجب اعدام است». 
ماده‌ی 33: « اخذ رشوه از طرف نظامیان، مستوجب اعدام است».

2- آشور: به طور کلی قوانین آشوری ابتدایی‌تر و جنبه‌ی دنیایی آن کمتر از قوانین حمورابی است اگر چه از نظر زمانی بر قوانین آشور مقدم بوده است.
قصاص نیز به عنوان یکی از موارد اعدام در دوران‌‌های مختلف تاریخ به شیوه‌‌های مختلفی اجراء شده است از جمله: 

1- دوران قدیم: در قانون الواح دوازدگانه‌ی روم که به قولی اولین قانون مدون و مکتوب است مجازات قصاص برای بعضی از جرایم علیه افراد مانند بریدن عضوی از اعضای بدن انسان، شکستن استخوان‌‌ها و قتل نفس، مورد پذیرش قرار گرفته است[7]. در مجموعه‌ی قوانین حمورابی نیز اصل معروف « چشم بجای چشم و دندان بجای دندان » مورد تأکید است[8] ! به موجب قانون مذکور قتل عمدی مشروط بر اینکه قاتل و مقتول از لحاظ طبقه‌ی اجتماعی با یکدیگر همپایه و هم رتبه بوده یا اینکه قاتل از طبقه‌ی اجتماعی پست‌تر و مقتول از طبقه‌ی اجتماعی بالاتر به حساب آید موجب قصاص بوده است، به عبارت دیگر، هم کُفو بودن طرفین از شرایط قصاص بحساب می‌آمد در رابطه با صدمات وارد بر اعضاء مانند جراحات و شکستن عضو نیز تحت شرایطی در قانون مذکور مجازات قصاص تعیین گردیده بود [9]. ماده‌ی 200 قانون حمورابی: « اگر کسی دندان دیگری را که با او همپایه و هم رتبه است، بشکند قضات باید همان دندان او را بشکنند. [10]» 

3- پارس: الف –دوره‌ی هخامنشیان: ظهور سیاسی قوم پارس با حاکمیت پادشاه هخامنشی آغاز شد یکی از روشهای مجازات اعدام در زمان هخامنشیان، گذاشتن سرِ محکوم بر سنگ و خُرد کردن آن بوده است [11]. کمبوجیه یکی از قضات شاهی را که برای صدور یک حکم رشوه گرفته بود، با کندن پوست به قتل رساند [12]. ب- ساسانیان: قبل از اعدام، کور کردن، ‌حبس و تازیانه متداول بوده است بویژه در مورد جرایمی که علیه پادشاه یا حکومت صورت می‌گرفت مثل جاسوسی یا خیانت به کشور. مجازات اعدام توأم با شکنجه و آزار شدید بدنی مثل مُثله کردن، ‌زنده به گور کردن و... را در پی داشت. ج – صفویه: خشن‌ترین و شدیدترین مجازات مربوط به دوره‌ی صفویه بود. د- قاجاریه: زنده در آب جوشان انداختن، بریدن گوش و بینی، ‌زنده لای دیوار دفن کردن و غیره [13]. 

4- ژاپن: تازیانه زدن و بعضاً مرگ و... امپراطور شومر (756-724) کیفر مرگ را ملغی ساخت و آیین دادرسی را بر شفقت نهاد ولی پس از او دوباره وضع سابق شروع شد و امپراطور کونین (770-781) کیفر مرگ و مجازات دیگر را مجدداً برقرار ساخت. [14]
5- اروپا: پس از رنسانس، ‌بکاریا با حمله به مجازاتهای معمول آن زمان، ‌بر لزوم تناسب بین مجازات و زیانی که مجرم به جامعه وارد کرده (نه قصد عامل جنایت) تأکید داشت. بکاریا معتقد بود: «سبعیت در مجازات باعث بوجود آمدن سبعیت در خصوصیات اخلاقی، ‌حتی در مردم غیر جنایتکار می‌شود و سرانجام مجازات اعدام باید منسوخ شود. [15]» 

6 - دین زرتشت: در جزء سوم اوستا (موسوم به وندیداد) که حاوی احکام شریعت زرتشت است، از مهمترین مجازات تجویز شده در آن کیفر « تازیانه » است و چون کیفر حبس و اعدام بی اثر است باید بوسیله‌ی تازیانه مجازات شود تا زجر کشیده و از تن گنهکار بیرون رود و به همین دلیل تازیانه وسیله‌ی عمومی مجازات در وندیداد است و اعدام در مواردی چند: 1- برای ترک ازدواج 2- کسی که میت را بدون دانستن آیین مربوط به آن غسل دهد، شامل فرد متخلّف می‌شود. 

7- دین یهود: در شریعت موسی، قصاص و مقابله به مثل کردن – بعنوان یکی از موارد اعدام – بعنوان اساس نظام کیفری مود تأکید قرارگرفته است. مجازات قتل عمدی در این دین، قصاص است. پس اگر کسی دیگری را عمداً و با قصد سلب حیات از او و یا با استفاده از ابزارهایی که عادتاً کشنده است به قتل برساند، به قصاص نفس محکوم می‌گردد، البته اولیای دم می‌توانستند بدون مراجعه به محاکم، مرتکب قتل عمدی را به قتل برسانند [16]. در سفر خروج، باب 21، آیه‌ی 23 و سفر تثنیه ِ، باب 99، آیه‌ی 21 آمده است: «واگر اذیتی دیگر حاصل شود آنگاه جان به عوض جان بده و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان، و دست به عوض دست و پا به عوض پا و داغ به عوض داغ و زخم به عوض زخم و لطمه به عوض لطمه » مجازات ضرب، جرح و قطع عضو عمدی نیز در دین یهود قصاص است و آیات دیگر نیز دلالت بر ضرورت اجرای قصاص در صدمات بدنی عمدی دارند. 

8- دین مسیح: 
در دین مسیح، مجازات اعدام برای بدعت وضع نشده و در انجیل آورده نشده است و راجع به قصاص هم – بعنوان یکی از موارد اعدام – در این دین (دین مسیح) برخلاف دین یهود، به عضو و بخشش و بردباری توصیه شده است. آیات زیادی در انجیل، دلالت بر عفو و گذشت و عدم پاسخ دادن بدی با بدی دارد[17]. توصیه بیش از حد دین مسیح به اغماض و گذشت و پرهیز از انتقام، موجب شده که در رابطه با مجازات جرایم علیه تمامیت جسمانی از قبیل قتل عمدی، در بین دانشمندان، عقاید متفاوتی بشرح ذیل بیان شود: در دین مسیح در رابطه با جرایم علیه تمامیت جسمانی مثل قتل عمدی، صرفا عفو و گذشت تعیین گردید و مجنی علیه یا اولیای دم در رابطه با جرایم فوق الذکر حق قصاص یا اخذ دیه را ندارند. صاحب تفسیر رازی در این مورد می‌نویسد که: « اهل تورات را قصاص بود و دیه و عفو نبود و اهل انجیل را عفو بود و دیه و قود نبود [18]».

9- اسلام: دین اسلام پیوسته رعایت اعتدال و حد وسط را کرده است و برخلاف دین یهود که تنها قصاص را پذیرفته است و دین مسیح که تنها به دیه قناعت کرده است، دین اسلام میانه را گرفته است. در آغاز در قتل عمدی، قصاص را تشریع کرده است در عین حال به موجب نصوصی از آیات و احادیث، به عفو از قصاص و انتخاب دیه ترغیب فرموده است [19]. با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت: که نسخ احکام قصاص و دیه در دین مسیح فاقد دلیل و مبنای عقلی است، زیرا اوّلاً: دین مسیح کامل کننده‌یدین موسی است نه ناسخ آن، بنابراین صرف نبودن حکم قصاص در انجیل موجود، دلیل عدم مشروعیت آن در مذهب مسیح نیست. ثانیاً: ترغیب و تشویق به عفو و گذشت و عدم پاسخ دادن بدی به بدی هیچ منافاتی با وجود نظام کیفری در دین مسیح ندارد. زیرا در دین مقدس اسلام نیز علیرغم وجود نظام کیفری به خصوص قصاص، تأکید و تشویق به عفو شده و عفو و صبر از قصاص بهتر معرفی شده‌اند. ثالثاً: دیه در انجیل بعنوان جانشین قصاص تعیین نگردیده است و بعید است یک دین الهی و رسمی در قبال یکی از مهمترین مسائل و مشکلات جوامع انسانی که جنایت اشخاص است، تنها موضوع عفو و گذشت را پیشنهاد کند. رابعاً: عملکرد ملت‌‌ها و دولتهای معتقد به مسیحیت نیز نسخ احکام قصاص و دیه را در دین مسیح تأیید نمی‌کند. [20]

فلسفه‌ی مجازات در اسلام (فلسفه تشریع قانون و مجازاتها در حدود اسلامی‌)

« در شریعت اسلامی مجموعه‌ای از احکام وضع شده است که در برابر یکسری افعال ممنوع، عقوبات و مجازاتهایی برای مرتکبین به آن افعال در نظر گرفته شده که به مجموعه‌ی این قوانین و مقررات قانونی جزایی اسلامی گفته می‌شود، و یا جرایم و ممنوعاتی شرعی که خداوند به وسیله‌ی وضع حدود و تعزیرات آنها را مجازات می‌کند گفته می‌شود.[21]» فلسفه تشریع این مجازاتها از طرف خداوند به سبب ضرر زیادی است که به فرد و جامعه می‌رسد « چرا که بعضی از این جرایم دین و دسته‌ای دیگر اموال و گروهی دیگر نفس و عقل مجرم و سرانجام بعضی دیگر ناموس مردم را مورد هتک قرار می‌دهد این ضررها چیزی است که مصالح فرد و اجتماع را به خطر می‌اندازد یا به عبارتی همان مصالح پنجگانه که شامل دین، نفس، عقل، مال، عِرض می‌باشد و در نتیجه بر پیکره‌ی جامعه لطمه وارد می‌کند و از طرف دیگر در این جرایم آنچه مهم است بطور عموم مصلحت جامعه است نه فقط فرد مجنی علیه. [22] » 
در واقع وظفیه‌ی قانون و هدف آن، ایجاد یک نظام اجتماعی که به مصالح و منافع و آزادیهای افراد توجه داشته باشد و یک زندگی سالم، همراه با امنیت و آسایش را برای آنها فراهم کند. و این چیزی است که مورد اتفاق تمامی مکاتب و افکار بشری می‌باشد[23]. این قانون باید مراعات حقوق فرد را به عنوان عضوی از مجتمع که شخصیتی مستقل و خاص خود را دارد رعایت نماید و همچنین حقوق اجتماعی را که انسانها در آن زندگی می‌کنند و به آن وابسته هستند باید مدنظر داشته باشند، نه مانند مکاتب فرد گرا که فقط حقوق فردی را نگاه می‌کنند و از حقوق اجتماعی غافل شده‌اند و نه مانند مکاتب عامه یا اجتماعی که برای مصالح اجتماعی حاضر هستند حقوق خصوصی افراد را نادیده بگیرند. بنابراین قانونی می‌تواند ارتباطات اجتماع را تنظیم و امنیت و آرامش را به افراد و جامعه هدیه کند، قانونی است که این دو را، (فرد و اجتماع) با هم جمع کند. توجه به حقوق اجتماع بدون در نظر داشتن حقوق فرد مثل این است که فرد مانند چرخ دنده‌‌های کوچکی که دریک موتور بزرگ بدون هیچ عقل و اراده‌ای در حرکتند و توجه به فرد بدون در نظر گرفتن حقوق اجتماع، جامعه را به جنگلی تبدیل می‌کند که قدرت و هیکل حرف اول را می‌زند. پس قانون باید حقوق فرد و مایحتاج او را به اعتبار یک فرد از قبیل حمایت از آزادیهای فردی و طبیعت و ویژگیهای ذاتی و... وی را فراهم کند و در عین حال حقوق جامعه و نیازمند و مصالح عمومی آنرا در نظر داشته باشد.[24] بنابراین در شریعت اسلامی این حدود (مجازاتهایی که از طرف شارع معین و محدود شده است) به هدف دفاع از امنیت و آسایش جامعه و جلوگیری از به فساد کشیده شدن اجتماع وضع شده است و آنها را حق الله‌ می‌نامند و در مقابل نیز حقوقی برای فرد فرد افراد معین شده که آن را حق الناس گویند. شارع مقدس بدون اینکه اجازه‌ی مداخله و تصرف در تعیین مجازاتها را به حاکم شرع بدهد خود مستقیماً به تعیین مجازاتهای آنها پرداخته است، بدلیل صدمه و آسیب شدیدی که چنین جرایمی به کیان جامعه و اهداف مهم و معتبر شریعت که همان پاسداری و حفاظت از ضروریات خمسه می‌باشد که در حقیقت حکمت تشریع و حتی مهمتر از آن، هدف خلقت نیز همین ضروریات است[25]. آنچه در اعمال این مجازاتها و اجد اهمیت بسیار بالایی است تحمیل این مجازاتها به گونه‌ای است که قبل از ارتکاب عمل مانع تحقق جرم شده و بعد از ارتکاب آن نیز مانع تکرار آن از طرف مرتکب یا دیگران گردد. بنابراین مجازاتهای حدی فقط زمانی اِعمال می‌شوند که جرم به طور کامل و بدون هیچ نوع شبه‌ای در شرایط و ارکان مشکله آن انجام شده باشد لذا فقط فقهاء سعی و دقت بسیار می‌نمایند تا به نحو دقیقی شرایط و عناصر و کیفیت اثباتی این جرایم را مشخص نموده تا احیاناً ظلم و تعدی در آن صورت نگیرد و انجام مصلحت باعث مفسدت نگردد. اما با توجه به اینکه هدف اصلی و اساسی تشریع حدود در شریعت اسلامی حفظ و ایمن نگه داشتن جامعه و نظم عمومی از تجاوز تعدّی و دفاع از جامعه در برابر خطرات مجرمان خطرناک می‌باشد.گاهی اوقات به مواردی در احکام و مقررات حدود و قصاص برخورد می‌نماییم که این مسأله به ذهن متبادر می‌شود که هدف شارع از اِعمال این مجازاتها اجرای حتمی و قطعی نبوده است (که نمونه‌‌های آن بعدا ذکر می‌شود) بلکه هدف تأکید بر قباحت عمل و ویژگی بازدارندگی فردی و عمومی آنها بوده است.

 
فلسفه‌ی تشریع قصاص 
می‌دانیم که در اسلام مانند بعضی دیگر از ادیان و نظامهای فکری باستانی اصل قصاص یا مقابله به مثل پذیرفته شده است و همانگونه که در آیات مختلف قرآن آمده، هدف اصلی و اساسی، تجات انسان‌‌ها و ایجاد ثبات در حیات اجتماعی است. خداوند در قرآن مجید هدف از قصاص را حیات جامعه مطرح کرده و بدین وسیله به دنبال ایجاد تقوا و نگهداری جامعه از وساوس شیطانی است که موجب فساد می‌باشد[26]. (ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب لعلکم تتقون)[27] که رشید رضا در تفسیر این آیه می‌گوید: آیه‌ی شریفه مقرر داشته که حیات مطلوب با لذات و قصاص یکی از وسایل به دست آوردن آن است زیرا کسی که می‌داند اگر نفسی را به قتل برساند خود نیز کشته می‌شود از قتل منصرف می‌گردد. و در نتبجه زندگی را هم نسبت به کسیکه قصد قتل او را کرده بود و هم نسبت به خودش حفظ می‌کند.[28] شاید بتوان اهمیت تشریع قصاص را که در آیه‌ی فوق موجب حیات جامعه تلقی شده با توجه به آیه‌ی32 سوره‌ی مائده به وضوح بیشتر به دست آورد (مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ أَو فَسادٍ) کسی که دیگری را بدون حق قصاص و یا بی آنکه فسادی را در روی زمین مرتکب شود به قتل برساند مثل آن است که حیات را از همه‌ی انسانها سلب نموده و اگر به کسی حیات ببخشد(او را از مرگ نجات دهد) مثل آن است که حیات را به همه‌ی مردم بخشیده است. خداوند همان ارزشی را که برای جامعه در نظر گرفته برای فرد نیز در نظر گرفته است وهمان گونه که قیام علیه یک جامعه وکشتار جمعی اعضای آن گناه جرمی بس سنگین محسوب شده و مجازاتی نابخشودنی به همراه دارد قتل یک فرد نیز در حالی که مستحق قتل نباشد همین حکم را خواهد داشت و شارع مقدس نیز برای اثبات حیات اجتماعی در مسائلی مانند قتل عمدی بهترین طریق را انتقام و قصاص تشخیص داده است؛ زیرا با انتقامی که از قاتل گرفته می‌شد اصل شخصی بودن مجازاتها مراعات شده است.[29] هر چند وجود قتل در یک جامعه اضطراب وترس و ناامنی به همراه دارد، امّا حقیقت امر این است که ضرری که به مجنی علیه و خانواده او می‌رسد به مراتب بزرگتر و وخیم‌تر از ضرر آن به اجتماع است. برهمین اساس برای ریشه کن شدن این مسئله جبران خسارات وارده به خانواده مجنی علیه(مقتول) شریعت اسلامی حق قصاص را حق خصوصی اعلام کرده و این سلطه را به اولیای مقتول داده است که اگر بخواهند قصاص را مطالبه کنند واگر بخواهند مقابل آن را که دیه است اخذ نمایند و جانی را عفو کنند. مجازات اعدام برای قاتل قبیح ومنفور نیست بلکه انتقام مظلوم از ظالم برای احیای عدل و حق، پسندیده می‌باشد. و در واقع عامل بازدارنده این جرم نیز هست. اختیاراتی که به اولیای مقتول داده شده از قبیل قصاص، دیه، عفو، خود مانع دیگری از ارتکاب جرم و انتقام گیری توسط اولیاء مقتول است چون اگر جامعه حق قصاص را از اولیای مقتول می‌گرفت این امر منجر به خونریزیها و ناامنیهای دیگری در جامعه می‌شد که اولیاء مقتول به منظور انتقام، فرد یا افرادی از طرف مقابل را به قتل می‌رساندند و آنها نیز به همین صورت در نتیجه ترس و وحشت حاکم بر اجتماع می‌بود[30].
اعدام در حقوق اسلامی: [31] اعدام به سه قسم قابل تقسیم است: اعدام قصاصی، اعدام حدی و اعدام تعزیری.

1- اعدام قصاصی: این اعدام در موارد قتل عمد اجرا می‌شود و دارای شرایط خاصی است. حضور شاکی خصوصی در آن، به اندازه‌ای پررنگ است که آن را از قلمرو و قواعد آمره خارج می‌کند.

2- اعدام حدی: مجازات مرگی است که از طرف شارع مقدس معین شده و نمی‌توان آن را به کمتر از مرگ تقلیل داد. اعدام حدی بر طبق یک تقسیم بندی این گونه تقسیم بندی می‌شود: 
الف) جرایم جنسی که شامل زنا(زنای محصنه یا زنای با محارم یا تجاوز به عنف یا زنای غیر مسلمان با زن مسلمان) و لواط است.
ب)جرایم علیه دین و امنیت اجتماعی که شامل محاربه(بغاة) و ارتداد وحرابة(قطاع الطریق) است.
ج) جرایم تکرار جرم، همچون اجرای سه حد زنای غیر محصن وتکرار برای بار چهارم که در بار چهارم اعدام می‌شود و....

3- اعدام تعزیری: مجازات مرگی که از طرف حاکم معین می‌شود. بیشتر فقهای شیعه اعتقاد دارند که اصل در تعزیر مادون حد است. ولی برای عدول از این اصل و اجرای مجازات بالاتر از حد می‌توان به یکی از سه علل زیر استناد کرده. و اعدام تعزیری را جایز شمرد.این علل عبارت است از: مصلحت فرد در جامعه، قیام در مقابل فساد فی الارض، نهی از منکر. در میان فقهای اهل سنت نیز اختلاف هست. اما در برخی موارد، اعدام تعزیری را پذیرفته‌اند.
موارد اعدام در اسلام: قرآن بعنوان اولین مصدر تشریع مواردی از مجازات را که مستحق مرگ(اعدام) هستند بیان می‌کند[32](آیه‌ی33 سوره‌ی مائده). حدیثی از پیامبر نیز مواردی را بیان میکند که می‌فرماید: لایَحِلُّ دَمُ آمِری ءِ مسلمِ یَشهَدُ اَن لا إلهَ اِلّا الله وَ اَنّیَ رَسولٌ الله إِلّا بٍٍأَحدی ثَلاثٍ: «الثیب الزّانی والنفس بالنفس و التارک لدینه (المقارق للجماعة)»[33] و درکل، موارد اعدام عبارتند از: قصاص، رده، زنای محصن، حرابه، البغی، لواط.
1- ردّه در لغت: رجوع از چیزی به چیز دیگر. در اصطلاح: برگشت از اسلام به کفر گفته می‌شود[34]. مرتد: کسی است که پس از مسلمانی به کفر باز گردد.[35] یکی از انواع کفر محسوب می‌شود و به یکی از موارد زیر فرد مرتد محسوب می‌شود.

الف) انکار حکمی از احکام اسلام که از ضروریات دین و بر آن اجماع شده است، مانند: نماز، روزه، حج، زکات، حرمت، شراب، حرمت ربا، انکار قرآن و...
ب) انجام عملی که از موارد کفر به شمار می‌رود مانند سجده برای بت، انجام مناسک کفار، پاره کردن و توهین عمدی به قرآن و حدیث.
ج) صدور کلام کفر آمیز و توهین به مقدسات: سبّ دین، اله یا یکی از پیامبران.
مجازات ارتداد مراحلی از قبیل استتابه(طلب توبه) و ترساندن فرد از عواقب وردّه ونهایتاً قتل اسقاط حق تملیک و ملغی شدن تمامی عقود و تصرفات از جمله میراث و زوجیت[36].
2- زنای محصن: به زن شوهر دار و یا مرد زن دار، محصنه یا محصن گفته می‌شود که شرایط احسان عبارتند از: 
1- بلوغ 
2- عقل 
3- آزادی 
4- عفت 
5- تزویج در نکاح صحیح و دخول موجب غسل. زنای مرد وزن دارای این شرایط، زنای محصن یا محصنه است که کیفر رجم برای آن تشریع و قانونگذاری شده است.
3- لواط: یکی دیگر از مواردی است که قتل فاعل ومفعول آن توسط احادیث مختلفی به اثبات رسیده است. و حکم آن مانند حکم زنا است.«اذا اتی الرجل الرجل فهما زاینان» یعنی افرادی محصن کشته می‌شوند و حکم قتل این افراد از احادیث زیر گرفته شده است«من وجد تموه یعمل عمل لوط فاقتلوا الفاعل و المفعول به»[37].

4- حرابه، قطاع الطریق: هر فعلی که به قصد گرفتن مال از دیگران به گونه‌ای که او از هر نوع کمکی استعانی به دور باشد. که به چند صورت می‌باشد الف)فرد مال را ببرد ب)هم مال را ببرد و هم فرد را به قتل برساند ج) فقط فرد را به قتل برساند د) فقط فرد را بترساند که در مورد ب و ج به قتل می‌رسد. و حال کیفیت کشتن و توضیح موارد خارج از بحث این مقاله است.[38]

5- بغاة، جمع بغی که در لغت یعنی طلب«ما کنا نبغی»[39] یا تعدی، در اصطلاح نیز یعنی خودداری فرد یا افراد از اطاعت امام مسلمین یا به عبارتی، یاغی کسی است که بر علیه امام مسلمین خروج و از اطاعت او سرپیچی کند.[40] و حکم این گروه بعد از استتابت(طلب توبه)قتل و کشتن آنهاست.
6- قصاص: در لغت فارسی به معنای مجازات، عِقاب، سزا، جبران، تلافی ورفتار با فاعل مثل آنچه او مرتکب شده، یا معامله به مثل، آمده است.[41] در فرهنگ المنجد: «قصاص، الجزاء علی الذنب، ان یفعل بالفاعل مثل ما فعل، یعنی قصاص، کیفر گناه را گویند، یا مرتکب جنایت آن شود که با دیگری کرده است»[42]