اینها همه واقعیتهای آشکار هستند، در حد نهایی وضوح و پدیداری!
اما باز هم بسیاری از مردم را در مورد آنها سر در گم و گیج شده مییابی:
1. جنبش سبز (حرکت مقاومت اسلامی= حماس) یک جنبش جهادی است که جان و هر چیز گرانبهایش را[در راه الله متعال] فدا میکند، بل در مبارزهی بزرگاش اسطورهی بزرگی را خلق کرده است.
2. این جنبش، نزد همهای جهانیان اعم از صه.یونیستها، صلیبیها و حتی عربهایی که از روی دروغ و بهتان به اهل سنت نسبت داده میشوند، مطرود، منفور و تحت پیگرد قرار دارد.
3. این جنبش در مبارزهی خود به همپیمان و همپیمانانی نیاز دارد تا پول، اسلحه، تخصص یا آموزش برای آن فراهم کنند.
4. این حرکت این گمشدهای خود را در ایران و گروههای تحت الحمایه اش پیدا کرده است؛ اما در هیچ جای دیگری چنین همپیمانی را نیافت!
5. این جنبش اجازه گسترش تشیع را در جغرافیای تحت حاکمیتاش نداد؛ بل زمانی که دیدگاهاش با دیدگاه متحدش متفاوت شد، او را ترک کرد و از انقلاب شام حمایت کرد و سوریه را به مقصد قطر ترک کرد.
6. در لحظه مهم و جنگ، هیچکس با این حرکت، نیستاد تا در کنار آن بجنگد، جز بازوهای این متحد ایرانی: حزب الله و حوثیها و... (قطع نظر از نیات و توقعاتشان) در حالیکه جنبشها و کشورهای منتسب به اهل سنت به دلیل ناتوانی، کر و گنگ ماندند یا از روی خیانت، با صهیونیستها همدست بودند.
و حالا این امور ششگانه حقایقی روشن و مسلمی هستند در آن جای مناقشهای وجود ندارد؛ واقعیتهایی که با خون و جان نوشته شده اند، نه با صرف حرف و حدیث.
بعد میبینید که خیلیها در مورد رابطه جنبش سبز با ایران به بحث و مجادله میپردازند و در این مورد دچار سردرگمی میشوند که آیا این روابط از باب اضطرار و ضرورت است که صاحب آن معذور شمرده میشود یا خیر؟!
در اینجا من در مورد بردههای نظامها صحبت نمیکنم، زیرا این سگها برای من بیاهمیتتر از آن هستند که در مناقشه با آنها وقت خود را صرف کنم؛ به قول شاعر: مردم چگونه با سگها به مبادلهای ناسزا و دشنام میپردازند؟! همچنین من در اینجا در مورد بدعتیهای احمق و نادانی چون: داعشیها، حدادیها و مدخلیها حرف نمیزنم که افق تنگ عقل و دید شان، مانع از آن میشود که چیزی را بفهمند؛ من در مورد افرادی صحبت میکنم که ظاهرا دیندار اند و دغدغه سرنوشت امت را دارند.
همهای ارکان اضطرار و ناچاری واضح است و در آن هیچ ابهامی وجود ندارد، با این حال اختلاف میکنند و به بحث و مناقشه میپردازند!
میدانی کَی میتوان با هم اختلاف کرد؟
اگر جنبش سبز، مورد حمایت همه کشورهای عربی و اسلامی قرار میداشت و سپس به دامن ایران میرفت، میتوانستیم در این مورد اختلاف داشته باشیم و در آن زمان برای مخالفت دلیلی میبود. هیچ مبارزی وجود ندارد که به افزودن متحدانش به هر اندازهای هم که باشند، همت نگمارد و همواره نزد یک همپيمان چیزهای از نظر تجربه، توانایی یا چیزهای دیگری وجود دارد که نزد همپيمان دیگری وجود ندارد.
پناه بردن به یک متحد به معنای موافقت با همه سیاستهای آن نیست، بلکه هیچ جنبش مقاومتی در تمام تاریخ جدید و معاصر ما وجود ندارد که به متحدی که دشمنِ دشمن مستقیم اوست متوسل نشده باشد و با آن تعامل نکرده باشد. اگرچه این متحد در منطقه دیگری با مسلمانان در حال جنگ باشد.
همهی مردم این کارها را کردهاند؛ اینها مجبوریتها و ناچاریهاست.
هیچ نهضت مقاومت و آزادیبخشی نمیتواند همهای متحدان را به دلیل اینکه مسلمانان را در جای دیگری کشتهاند، طرد کند. این طبیعت دوران فرودستی و ناتوانی و شکست هست. هیچکسی را از آن مجال رستن نیست.
خلاصهی سخن: برحذر باش از اینکه با توهین به مجاهد یا شهید خدا را ملاقات کنی؛ اگر سکوت کنی و با فرو روندگان در توهین و استهزای اهل حق فرو نروی، هرگز الله متعال تو را محاسبه نمیکند. اما اگر با آبروی بهترین بندگان خدا که در رأس قله اسلام قرار دارند و از جان، مال و فرزندان خود را در راه خدا مایه میگذارند، زبان بیالایی، تو را محاسبه خواهد کرد.
اگر انرژی سخنگفتن و شوق به گفتار در شما قویتر هست، آن را در قصه و داستان و صحبت در مورد فوتبال خالی کنید. اگر خود را از اینها بالاتر میانگارید آن را به امور قاطع و روشن و آشكار اختصاص دهید؛ حقِ واضح را پشتیبانی و باطل واضح را انکار کنید و در تنگناها و چیزهایی که نیاز به تأمل، دقت و اندیشیدن بیشتر دارد، وارد نشوید.
و به یاد داشته باشید که عذاب خدا سخت است.
نظرات