جلسەی دفاعیە از رسالەی دکترای عبداللە احمد محمد، تحت عنوان«ملا عبداللە احمدیان و آرای تفسیریاش؛ پژوهشی تحلیلی و تطبیقی)، در دانشکدەی اسلامشناسی دانشگاه سلیمانیه، صبح روز پنجشنبه ۶مردادماه، برگزار شد.
در این جلسهی دفاعیه، دانشجو پس از بحث و بررسی، توانست با درجهی ممتاز از رسالهی خویش دفاع کرده و به درجهی دکترا در رشتهی اسلامشناسی گرایش تفسیر قرآن نائل گردد.
این رسالەی دکتری به زبان عربی به نگارش درآمده است و قرار است به زودی و پس از ویرایش و افزایش و اضافاتی در ۵٠٠ صفحه چاپ و منتشر میشود.
آثار استاد احمدیان که نویسندهی رسالهی دکتری مزبور به آنها استناد کرده و مکرراً ارجاع دادە است و مبنای اصلی نگارش رسالهاش بوده، عبارتند از:
١.قرآنشناسی، چاپ ششم؛
٢.سیر تحلیلی کلام اهل سنت، چاپ ششم؛
٣.حدیثشناسی، چاپ ششم؛
٤.الایضاح لمعضلات تفسیر البیضاوی، چاپ اول؛
۵.تەفسیری سووڕەی فاتیحا، چاپ اول؛
۶.تەفسیری سووڕەی یاسین، چاپ اول؛
٧.ئایین و کۆمەڵ، چاپ اول؛
٨.تەفسیری سووڕەی بەقەرە، چاپنشدە و مخطوط؛
٩.علوم تفسیری، چاپ نشدە و مخطوط؛
١٠.ئیسلامناسی، چاپنشدە و مخطوط.
هیئتداورانِ جلسەی دفاع از رسالەی دکترای نامبرده:
١.پروفسور دکتر عرفان رشید شریف(دانشگاە سلیمانیە)؛
٢.دکتر زیاد اسماعیل محمد(دانشگاە صلاحالدین، اربیل)؛
٣.دکتر عبدالفتاح حسین سلیمان(دانشگاە سلیمانیە)؛
٤.دکتر فاروق عمر احمد(دانشگاە حلبچە)؛
۵.دکتر عبدالقهار صبری عبدالله( دانشگاە زاخو)؛
۶.پروفسور دکتر آراس محمد صالح(دانشگاە سلیمانیە)؛ استاد راهنمای رسالەی دکترای مورد بحث و رئیس هیئت داوران جلسهی دفاعیه و تاریخنگار و نویسندهی نامدار کرد.
لازم بە یادآوری است که قبلاً نیز ٣ پایاننامە در مقطع کارشناسی ارشد، بە زبانهای کردی و فارسی، در خصوص جنبههای مختلف زندگانی و سوانح حیات و آثار و افکار و اندیشههای استاد احمدیان، شامل: ١."زندگینامە و آثار و افکار استاد احمدیان؛ پژوهشگر و نویسندە: محمد کاوە بالنور"(١٣٩٠)؛ ٢." بررسی تطبیقی حقوق زن از دیدگاه استاد احمدیان و استاد مطهری؛ پژوهشگر و نویسندە:انس عبداللەزادە"(١۴٠٠؛ چاپشدە:١۴٠٠، نشر کتیبهی نوین:شیراز)؛ و ٣."شعریت در اشعار و آثار ادبی استاد احمدیان(کُردی)؛ پژوهشگر و نویسندە: محمد عثمان محمد"(١٤٠٠؛ چاپشدە: ١٤٠١،انتشارات کردستان:سنندج)، در دانشگاههای اربیل، ارومیە و مهاباد نگاشتە شدە است.
گفتنی است که پیش از این تنها ۴ پایاننامه در مقاطع کارشناسی، ارشد و دکتری در زمینهی آراء و نظریات ابتکاری و نوگرایانەی تفسیری مفسران کرد بە نگارش درآمده بود و با اتمام نگارش و دفاع از رسالەی دکتری مورد بحث، پایاننامهها و رسالەهای نگاشتە شدە درخصوص آرا و نظریات تفسیری دانشمندان کرد، به ۵ مورد ارتقا یافته است.
١.ملا عبدالکریم مدرس، از عراق؛
٢. بدیعالزمان سعید نورسی، از ترکیە؛
٣. دکتر محمد سعید رمضان بوطی، از سوریه؛
۴. استاد ناصر سبحانی، از ایران
۵. ملا عبداللە احمدیان، از ایران.
هر کدام از این ۵ شخصیت، دارای نظریات و دیدگاهها و آرای تفسیری در زمینهی تفسیر قرآن و در زمینهی دیگر دانشهای اسلامی مشهور به علوم معقول و منقول، هستند.
نظرات
دکتر صلاحالدین خدیو
30 خرداد 1402 - 09:21سیمای صادق ماموستای کُرد دکتر صلاحالدین خدیو عنوان این یادداشت کوتاه را از کتاب «سیمای صادق فاروق اعظم» ماموستا احمدیان وام گرفتهام. اثری فاخر که در اوان دههی هفتاد به زیور طبع آراسته شد و چشم خوانندگان تشنه را، به جمال علمی و معرفتی خود روشن نمود. شاید خوانندگان گرامی، استعاره و یا تکمصراع مشهور «خُرداد پرحادثه» را از زبان و تریبونهای نزدیک به نیروهای سیاسی اصلاحطلب شنیده باشند: ما به خرداد پر از حادثه باور داریم! اشارهای به مناسبتهای تلخ و شیرین این ماه همچون قیام پانزده خرداد، درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی، فتح خرمشهر، دوم خرداد ٧٦ و سرانجام ٢٢ خرداد ٨٨ و جنبش سبز. بر همین سیاق و با نوعی گرتهبرداری ادبی، میتوان دههی هفتاد را برای اهل سنّت ایران، پُرحادثه و پُرمخاطره نامید. به همین دلیل جدای از ارزش علمی والای کتاب ماموستا (که مورد اذعان کافهی مورّخان و صاحبنظران است)، چاپ آن در «هفتاد پُرمخاطره»، حاکی از جرأت و جسارت فوقالعادهی نویسنده و مُخاطرهجویی نمونهوار آن است. هفتاد پرمخاطره، که با از دست رفتن دردناک استاد «ناصر سبحانی» در سال ١٣٦٩ آغاز شد، با مرگ شهادتگونهی «کاکاحمد مفتیزاده» در اوایل دهه و بزرگان دیگری چون «ماموستا ربیعی» و «فاروق فرساد» در اواسط آن، بیش از پیش، سیاه و پاییزی شد. در کنار این اتفاقات تلخ، چاپ اثر سُتُرگ ماموستا، امّا اتفاقی شیرین بود. حتم دارم که نویسندهی آن، در تقریر این کتاب، غیر از انگیزههای علمی و دینی، مُحرّکهایی چون مبارزهجویی و هویّتطلبی مذهبی هم داشته است. و باز شک نمیتوان کرد که اگر غیر از سیدمحمد خاتمی کس دیگری بر مسند وزارت ارشاد بود، این کتاب مجوّز چاپ نمی-گرفت. فراموش نکنیم که در هفتاد پرمخاطره، در کمین روشنفکران و نویسندگان و سینماگران و دگراندیشان، نیروهای خودسری نشسته بودند که هیچ تمایز فکری و فرهنگی را برنتافته و با نگاه امنیتی و منطق سیاه و سفید، به جهان و پدیدارهایش مینگریستند. خرداد ٧٦ و جنبش متعاقب آن، به این وضعیت خاتمه داد. طبیعی است که در چنین انجمادی، چاپ «سیمای صادق فاروق اعظم»، هم امیدبخش باشد و هم هویّتبخش؛ امیدبخش بود چون دیوار ترس و ناامیدی را فروریخت، و هویّتبخش بود، چون از کُردستان در غرب و شمال غرب گرفته تا کرانههای خلیج فارس و دریای عمان در جنوب و مرزهای شرقی خراسان و ترکمنصحرا و سواحل غربی خزر در هشتپر و توالش، مهمان خانههای اهل سنّت شد. جامعهی مخاطبانی پراکنده و دارای فرهنگ و سُنن گوناگون که با رشتهای نازک از هویّت مذهبی، با هم متّصل شده و این کتاب، این رشتهی اتّصال را محکمتر کرده بود. پراکندگی جغرافیایی اهل سنّت، به صورت کمربندی به دور مرزهای ایران کهنسال، به نوعی یادآور ایران قبل از ١٥٠٠ میلادی و قبل از استیلای صفویه است که اکثریّت آن را اهل سنّت تشکیل میدادند. بر همین اساس میتوان ماموستا عبدالله احمدیان را هم از سُلالهی حُکما، شُعرا، فلاسفه و اندرزنامهنویسانی دانست که سُنّی بوده و بخش اعظم میراث فکری و فرهنگی جهان ایرانی، هنوز وامدار تلاش و کوشندگیهای معرفتی آنان است. سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی، غزّالی، خواجه نظامالملک، فارابی، جامی، رازی، ابن سینا، ... و این سلسلهی دراز که تمامی ندارد. در مباحث مرتبط با صورتبندیهای هویّت ایرانی، معمولاً روی سه لایهی هویّتی «ایران قبل از اسلام»، «ایران بعد از اسلام» و «ایران مُدرن» تاکید میشود و اهل انصاف و اعتدال، روی درهمآمیزی مناسب و بجای این سه دوره تاکید مینمایند. به باور این قلم، حلقهی مفقودهی این مبحث، ایرانی سُنّی سده-های میانی است؛ دورهی زمانی حد فاصل سال ٦٥٧ میلادی (ورود اسلام به ایران) و سال ١٥٠٠ (استیلای صفویه و رسمیتیافتن مذهب شیعه). در این هزاره، عمده میراث فرهنگی و فلسفی ایران و از آن جمله ادبیات کلاسیک پُربار و آیین تساهُل و مدارایش شکل گرفت که فرهنگ امروز ایران، هنوز از چشمهی فیض آن مینوشد و مینیوشاند. میانهروی و رواداری این میراث غنی تا جایی است که به آسانی با فرهنگ و آموزههای شیعی پس از خود ترکیب و رنگینکمانی زیبا در سپهر فرهنگ و معرفت ایران امروز، پدید آورده است؛ به گونهای که شاخ و برگهای این درخت کهنسال، هنوز پُرطراوت مانده و اگر ناسپاسی روزگار نباشد، شکوفههایی چون علّامه احمدیان هم میآورد...