پیچیدگی فضای پر پیچ و خم دنیای رسانه ایجاب میکند تا به اندازهی کافی سواد رسانهای کسب کنیم تا بتوانیم براحتی درست و غلط را از هم تشخیص و دچار خلط و سردرگمی نشویم. بسیاری از قدرت رسانه سوء استفاده میکنند و حقایق را وارونه نشان میدهند، با چنین حربهای میتوان از کاه، کوه ساخت و آنچه وجود خارجی ندارد را واقعی جلوه داد. از موارد سوء استفاده از قدرت رسانهای میتوان به تخریب و زشت جلوه دادن موضوعی که وجود و واقعیت عینی نداشته است؛ اشاره کرد. شاهد مدعا نشر کلیپی هست از رئیسجمهور سابق مصر جمال عبدالناصر، در انتقاد از جماعت اخوان المسلمین مصر؛ با موضوع حجاب اجباری!
در این کلیپ رئیس جمهور مصر با نیشخند؛ باور رهبران اخوان را به باد تمسخر و استهزاء گرفته، که گویا آنان به حجاب اجباری امر کرده و از او خواستهاند که تمام زنان مصر را وادار کند که روسری به سر کنند! کلیپ پیشگفته، به علّت جوّ حاکم و انتقاداتی که نسبت به حجاب در کشورمان درمیان است، به سرعت در فضای مجازی باز نشر شد که سبب طرح انتقادات فراوانی نسبت به این جماعت بزرگ اسلامی شد.
شاید بسیاری از هموطنان ایرانی، نسبت به اعتقادات این جریان اصیل اسلامی، اشراف و اطّلاع کافی نداشته باشند؛ لذا جهت نشان دادن نوع تلقّی و برداشت تفسیری اخوان المسلمین از موضوع حجاب و نحوهی تطبیق امر وجوبی آن، بالأخصّ و عموم احکام و حدود شریعت، همچنین اثبات دروغپردازی و شایعهپراکنی جمال عبدالناصر، مقالهی استاد عصام تليمه را ترجمه کردهایم تا کسانی ناخواسته اسیر دام شبکههای تحریفگر و واقعیّتپوش نشوند.
در فایل ویدئویی از سوی جمال عبدالناصر، ادّعا شده که استاد حسن هضیبی مرشد دوّم اخوان المسلمین مصر با او در مورد حجاب به جدال پرداخته و از عبدالناصر خواسته که حجاب را برای تمامی زنان مصر اجباری کند!
در ادامهی این تحریف و تدلیس، رسانهی مذکور چنین القا میکند که در عوض عبدالناصر از او میخواهد که شما حجاب را برای دختر خودت اجباری کن تا به دنبال آن، من هم حجاب را اجباری کنم! آیا چنین حکایتی وجود داشته است؟ واقعیّت امر چیست؟ و به چه شیوهای بوده است؟
ابتدا باید بگویم که چنین موضعگیری و گفتوگویی، میان رئیس جمهور و مرشد دوم اخوان؛ اصلاً صورت نگرفته و این دروغهای شاخدار تنها از سوی فرماندهان نظامی دیکتاتور و خونخواری بر میآید که به کوچکترین اصول اخلاقی پایبند نیستند.
جمال عبدالناصر قصّهی خیالی خود را که در تلویزیون رسمی کشور مصر پخش شد؛ اینگونه شروع می کند که: در سال ١٩٥٣ میلادی قصد داشتیم با اخوان المسلمین همکاری کنیم، به همین منظور با آنان، پای میز گفتوگو نشستیم، در مقابل پیشنهاد همکاری ما، مرشد وقت اخوان اوّلین چیزی که از بنده درخواست کرد حجاب اجباری بود!
او گفت: شما به عنوان رهبر و تصمیمگیرندهی اوّل کشور، لازم است دستور صادر کنی؛ تا هر زنی که پا به خیابان میگذارد، باید روسری و چارقد به سر کند.
در مقابل به او گفتم: شما یک دختر داری که به دانشکدهی پزشکی میرود، در حالی که حجاب ندارد؛ چرا حجاب را بر او امر نکردی و او را مجبور ننمودی که محجبه باشد؟ اگر شما قادر نیستی یک نفر را مجبور کنی که با حجاب بشود؛ آنهم دختری که فرزند خودت هست، چگونه از من میخواهی ده میلیون زن را وادار به چنین کاری کنم؟
بنا بر دلائلی که در ذیل میآوریم تمامی این واقعه دروغ است و صحت ندارد و دلائل فراوانی بر کذب و غیر واقعی بودن آن وجود دارد؛ امّا قبل از ارائهی دلایل لازم است تاریخچهی صدا و سیمای ملّی مصر را بررسی کنیم.
صدا و سیمای دولتی مصر، برای اوّلین بار در ١٢جولای ١٩٦٠، نخستین برنامهاش را روی آنتن فرستاد و پخش تصویری خود را شروع کرد.
معنای سخن این ست که چنین حادثهای نمیتواند قبل از این تاریخ بوده باشد، در همین تاریخ نیز استاد هضیبی و اکثریت اخوان در کشتارگاههای جمال زندانی بودهاند و تا بعد از وفات او از زندان آزاد نشدهاند! با همین استناد روشن میگردد که این جریان یکسویه و بدون حضور مخاطب القا شده است و در آن زمان، کسی از اعضای اخوان و خود شخص هضیبی وجود نداشتهاند که دروغپراکنی او را برملا سازند و واقعیّت امر را نمایان کنند.
علاوه بر این به گواهی تاریخ، جمال عبدالناصر به عنوان حاکمی مستبد و خونخوار شناخته شده که با خشونت هرچه تمامتر با معارضان و مخالفانش برخورد میکرد، اگر معارض و مخالفی برایش باقی مانده بود.
امّا دلائل محکم و متقن دیگری در ردّ اصل این داستان وجود دارد، از جمله آنها، این است که چنین بینش و برداشتی اصلاً در کتابها و مجموعه آرای مرشد دوّم اخوان و هیچ یک از عالمان شناختهشدهی این حرکت، وجود ندارد که دلالت بر وجوب تطبیق و اجرای شریعت به طور عموم و یا اجباری کردن واجبی از واجبات شریعت بر عموم شهروندان داشته باشد.
اوّلین مرجع اخوان که آراء و نظرات امام بنّا هست، نیز بطور قطع چنین اجباری در مجموعه آثار ایشان برای اجرای حدود و واجبات وجود ندارد. در کلّ امام بنّا، مخالف اجبار در فرایند تطبیق شریعت بود. سال ١٩٤٣میلادی، حسن بنّا فتوایی صادر کرد که تناسب تامّی با آنچه ذکر کردیم، دارد.
امام بنّا در پاسخ به درخواست یکی از اعضای اخوان مبنی اجرای حدود اسلامی در داخل مجموعه جماعت فرمود: چنین کاری در هر شکلی از اشکالش، پسندیده نیست و علّتش را چنین توضیح داد که اجرای حدود فقهی وظیفهی حاکم اسلامی است نه افراد جامعهی اسلامی؛ آنهم زمانی که جامعه، آمادگی دریافت اجرای حدود و شرایط لازم برای آن را دارا باشند.
علاوه بر دلائل بالا، تصریح مهمّ و جدی دیگری از جانب حسن هضیبی وجود دارد که از اساس دروغ بودن شایعهای را که جمال عبدالناصر پخش کرده را نشان میدهد که به لحاظ دینی مفهومی به غایت مهمتر و اساسیتر از مقولهی حجاب است که عبارت است از: چگونگی تطبیق و اجرای شریعت اسلامی!
پس از کودتای ١٩٥٢، زمانی که سرلشکر محمد نجیب؛ اوّلین رییس جمهور مصر، علیه رژیم سلطنتی ملک فاروق، قصد الغای قانون اساسی قدیم مصر را داشت، اذهان عمومی و جوّ حاکم، خواهان اجرای تطبیق شریعت اسلامی شد و تمایل داشت تا قانون اساسی جدید در تمامی موارد مستند به شریعت اسلامی باشد.
در این میان و در همین مورد، حسن هضیبی نظریّهای عنوان داشت که شاکلهی فکری او دربارهی چگونگی اجرای احکام اسلامی را بیان میکند.
ایشان مشخّصاً فرمود که: باور دارم در این مورد باید به افکار عمومی مراجعه کرد و به صورت همهپرسی اعلام کرد تا مشخّص شود که آیا مردم شریعت اسلامی را میپسندند یا قوانین و مقرّرات غربی را؟ اگر شهروندان، خواهان حاکمیت اسلامی باشند بر هیأتی که وظیفهی پیشنویس قانون اساسی را بر عهده دارند؛ تکلیف میشود که خواست مردم را تنفیذ و نسبت به اجرای آنها اهتمام لازم را به خرج دهند و از قوانین دیگری که در تضاد با شریعت اسلامی هستند و در شأن امّت اسلامی نیست، بهره نگیرند.
امّا چنانچه رأی امّت، بر اجرای احکام غربی بود؛ لازم است به آنان یادآوری کنیم که مسلمان واقعی نمیتواند خواستار چنین احکامی باشد و عملاً هم مسلمانان به احکام غربی که در تضاد با قوانین و هنجارهای اسلامی هستند؛ رأی نمیدهند و بدانها دلخوش نمیکنند. ما خود را میشناسیم و به شهروندان مصری هم قوانین الهی و آنچه شارع حکیم بر آنان واجب کرده است را آموزش دادهایم.[١]
با این وصف چگونه ممکن است؛ استاد هضیبی برای قانون اساسی که قرار است از شریعت اسلامی بهره ببرد خواهان رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی باشد امّا در مورد مسئلهی حجاب که فرعی از فروع شریعت است؛ خواستار اجرایی شدن اجباری آن باشد؟
مسلّماً امکان صدور این قول از جانب چنین شخصی که به معنای واقعی کلمه آزادیخواه و دموکرات بودند صفر درصد است!
حال دقّت کنید که تاریخ پیشنهاد حسن هضیبی برای اصلاح قانون اساسی جدید، بسیار نزدیک به تاریخی است که جمال عبدالناصر ادعا کرده حسن هضیبی از او خواسته تا حجاب را اجباری کند. این سخن بدین معناست که حسن هضیبی از اعتقاد خود دست برنداشته و همچنان بدان باور داشته است؛ افزون بر این، در همین تاریخ جماعت اخوان به نوشتن قانون و آیین نامهای پیشنهادی برای مصر، اقدام کرد و هیأت اجرایی اخوان را ملزم به رعایت آن در داخل نمود. در همین قانون کوچکترین سخنی دالّ بر فرض اجباری حجاب و یا شریعت اسلامی وجود ندارد؛ بلکه خلاف این تصوّر در باب چهارم از همین قانون، در قسمت حقوق افراد؛ مادّهی ۸۸ آمده است: هر فردی از افراد جامعه، در نوع دینداری، فکر و اعتقاد خود آزاد است. همچنین در مادّهی ۸۹ خاطر نشان کردهاند: که هر فردی در نوع برداشت و طرز تلقّی خود از مفاهیم و سبک زندگی، آزادی تام دارد.
با این اسناد، میتوان دریافت داستانی را که جمال عبدالناصر تعریف کرده و راوی آن بوده؛ کاملاً جعلی و ساختگی است و اصلاً وجود عینی و واقعی نداشته است.
البتّه نباید فراموش کرد که دیکتاتورها در اختراع چنان اکاذیب مستبدانهای، برای دوام فرمانروایی دونمایه و میانتهی خود به هر وسیلهای متوسّل میشوند؛ از دروغ، جعل و تحریف تا تلبیس و تدلیس بهره بردهاند. دیکتاتور وقت، جمال عبدالناصر نیز از این قاعدهی عام مستثنی نیست و چنین رفتاری را به نسبت به مخالفان خود و کسانی که حق کوچکترین دفاعی از خود نداشتند روا دانست. او همین رذائل اخلاقی دور از شأن انسانی شایعه پراکنی و دروغپردازی را نه تنها به نسبت اخوان، بلکه در حق وفد، مصطفی امین و همچنین دوست نظامی خود محمد نجیب و کسان فراوان دیگری انجام داد؛ در حالیکه در زندان بودند و از حق دفاع محروم بودند.
در نتیجه، جعلی بودن حکایت جمال عبدالناصر امری مسجّل و قطعی است که دلائل بسیار دیگری علاوه بر آنچه که گفته شد؛ مؤیّد کذب بودن آن است.
پاورقی:
[١]- برای شناخت بیشتر دیدگاه استاد هضیبی میتوانید به مجلّهی «المسلمون» مراجعه کنید.
نظرات