کما این که بیشتر با استناد به برخی اظهارنظرهای مقامات اسرائیلی بر روی شکاف‌های عمیق سیاسی و اجتماعی، احتمال وقوع جنگ داخلی و حتی فروپاشی اسرائیل مانور دادند. البته برخی از این احتمالات هم در صورت پافشاری بیشتر نتانیاهو بر انجام تغییرات قضایی چندان دور از ذهن هم نبود. 
اما فارغ از این مباحث، به نظرم یک نکته مهم در تحلیل‌ها مغفول مانده است که دانستن آن به شناخت پاره‌ای واقعیت‌ها درباره اسرائیل کمک می‌کند. اما قبل از ذکر آن لازم است گفته شود این مبحث ناظر به ساختارهای داخلی اسرائیل است نه چگونگی شگل‌گیری و روابط آن با فلسطینی‌ها که تحت ستم و اجحافی تاریخی قرار دارند.
اما نکته مغفول مانده در تحلیل‌ها پیرامون تحولات اخیر در اسرائیل این که اولا اعتراضات گسترده و بی‌سابقه به این شکل بیانگر پویایی فرهنگ سیاسی جامعه اسرائیلی است که خروجی آن در چنین مواقع حساس و خطرناکی، شکل گیری اعتراضاتی قدرتمند و فراگیر برای دفع خطرات و تهدیدات داخلی است. 
ثانیا این که این اعتراضات نهادگرایی را در مقابل اقتدارگرایی فردمحورانه نتانیاهو نجات داد. در واقع آنچه ضامن پروژه صهیونیسم و خروجی آن یعنی شکل گیری اسرائیل در طول این چند دهه بوده است، موفقیت این جنبش در نهادسازی و ایجاد نهادهای قوی مبتنی بر تفکیک قوا با محوریت استقلال قوه قضائیه است. بر کسی پوشیده نیست که مهاجرت خمیر مایه تشکیل جامعه اسرائیلی است و این جامعه در اصل از مهاجران یهودی از دهها کشور با فرهنگ‌ها و زبان‌های متفاوت از شرق و غرب شکل گرفت که خیلی از آن‌ها حتی با زبان عبری نیز آشنایی نداشتند. از این رو، در چنین وضعیتی، ساخت یک جامعه و دولت ملت سازی کار چندان آسانی نبود؛ اما این امر از طریق ساخت ساختارهای حکمرانی مدرن همچون نهادگرایی مبتنی بر نظام سیاسی پارلمانی میسر شد. در واقع این ساختار و نظام سیاسی ضامن بقای اسرائیل تا به امروز علی رغم  شکل‌گیری همزاد با تنش و جنگ آن و قرار گرفتن در محیطی پرتنش و تهدیدزا است.
البته ناگفته نماند که موضوع بحث اینجا معطوف به خود جامعه اسرائیلی یهودی است و اگر نه در همین اسرائیل بخش قابل توجهی از شهروندان غیر یهودی آن (عرب‌های اسزائیل یا همان فلسطینی‌ها ساکن اراضی 1948) مشمول تبعیض و نابرابری هستند؛ هر چند برخی یهودیان آفریقایی تبار نیز از آن مستثنی نیستند. 
این ساختار و نهادگرایی در سال‌های اخیر با سیاست فردمحوری و اقتدارگرایی نتانیاهو و رویکردهای ساختارگریز نوراستگرایان و محافظه‌کاران در معرض خطر جدی قرار گرفت و این خطر و تهدید با طرح تغییرات قضایی که استقلال قوه قضائیه را کان لم یکن می‌ساخت، بیشتر شد و در صورت تصویب نهایی می‌رفت که اقتدارگرایی داخلی و فردمحوری جایگزین نهادگرایی و ساختارگرایی به عنوان میراث صهیونیسم و عامل بقای اسرائیل شود. 
ثالثا، با وجود رشد راستگرایی دینی و مذهبی و تشکیل اولین دولت کاملا راستگرا در اسرائیل در یک سال اخیر به رهبری بنیامین نتانیاهو اما ساختارهای قدرت در ارتش، سازمان‌های امنیتی و دستگاه قضائی و کانون‌های دانشگاهی و کارگری تاثیرگذار همچنان لائیک و غیرمذهبی است. همین خود یک مانع بازدارنده در مقابل نهادگریزی راستگرایان تندرو و جریان اولترا ارتدوکس است.
ساختارهای توسعه یافته پیشگفته بالاخره نتانیاهو را مجبور به عقب نشینی و پس گرفتن طرح تغییرات قضایی و لو به شکل موقت کرده است؛ با این حال اگر نتانیاهو و دیگر راستگرایان تندرو از جمله راست اولترا ارتدوکس و صهیونیسم مذهبی این طرح را تصویب نهایی و اجرا می‌کردند و یا اگر در آینده چنین اقدامی کنند، می‌توان آن را سرآغاز فروپاشی و افول نهاد در اسرائیل به عنوان مهم‌ترین میراث صهیونیسم و به تبع آن به خطر افتادن آینده اسرائیل فارغ از عوامل تهدید بیرونی پنداشت. فعلا تا اینجا نتانیاهو موقتا عقب نشینی کرده است و منتفع اصلی از این امر نهادگرایی در اسرائیل است، اما این عقب نشینی و شکست در برابر معترضان برای او بسیار گران است تا ببینیم در ماه‌‌های آینده چکار خواهد کرد؟ 
در کل، به هر میزان حضور راست مذهبی و راست لائیک تندرو در راس قدرت در اسرائیل بیشتر طول بکشد و به ویژه قدرت افرادی چون نتانیاهو ادامه داشته باشد، این تحول می‌تواند ساختارهای بنیادی اسرائیل را به خطر بیندازد و به مرور زمان موجب تضعیف آن و در نهایت فروپاشی آن از داخل فارغ از عوامل و تهدیدات پیرامونی و خارجی شود.
#صابر_گل_عنبری