دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنکه یافت مینشود آنم آرزوست
حالا میدانم که چرا کوهها از حمل بار امانت الهی سرباز زدند...
جهان امروز بعد از قرنها، تجربههای تلخ و شیرین فراوان، جنگهای جهانی اول و دوم و ... و رخدادهای طبیعی و غیر طبیعی، زلزلههای وحشتناک و کرونا ویروس، نه تنها نتوانسته است از این رخدادها درسهای زندگی مسالمتآمیز را بیاموزد و پی به رمز و راز شعر مولوی «روزها فکر من این است و همه شب سخنم/ که چرا غافل از احوال دل خویشتنم/ از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود/به کجا میروم آخر ننمایی وطنم ...» ببرد.
بلکه هر روز درندانهترو وحشیانهترگام در وادی سقوط و هلاکت میگذارد و چنان دل به دنیای فانی پنج شش روزه بسته است که حاضر است همهی عالم هستی و حتی خودش را فدای حماقت، جهالت، شیطنت، غرور و تکبر و خودخواهیهای خود گرداند؛ بهطوری که هیچکدام از رخدادها نه تنها او را بر سر عقل، منطق، علم و دانش، عدالت، آزادی، برادری و برابری و ... نمیکشانند؛ بلکه همچون الاغ سرگودال هر چه افسار او را به جلو، به سمت خودشناسی، بازگشت به خویشتن واقعی، خداشناسی بکشانید او دنده عقب را کشیده است و بر گاز پای میفشارد و هر روز بدتر از دیروز نمرودوار و فرعونیتر گام بر میدارد و همه را به چوب ندانمکاریهای خویش میرانند و حتی بالاتر از فرعون ادعای خدایی میکند؛ هر چند که به ظاهر خدایی بیندیشد و یا برعکس منکر خدایی برای خود و جهان هستی باشد.
خلاصه اینکه اگر فرعون میگفتند: «انا ربکم الاعلی» او میگوید: « من خدای فرعون و نمرود هم هستم چه رسد به شماها و ....»
آری این موجود ظلوم جهول که ابلیس هم از دستش «استعفانامه!» نوشته است و از کارهایش در حیرت و حسرت مانده است! کسی نیست جز آدمیانی که خداوند آنها را برای عبادت خویش و آبادانی زمین خلق کرده است اما در خلاف جهت و صراط مستقیم الهی گام بر میدارند و کسی هم نمیتواند از صفات و افعال زشتشان پرده بردارد جز خدای متعال که در موردشان فرموده است: «أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
در این روزهای سخت زندگی زمینلرزهها حیوانات(سگها) بدون شرط و شروط رنگ، نژاد، زبان، دین و آیین، مرز و ثغور و حدود، بهتر از بیشتر انسانها عمل میکنند و افراد زیر خروارهای زلزله و... را پیدا میکنند؛ در حالی که رام شده انساناند، اما از صفات زشت انسانی تهمت، غیبت، افتراء و بهتان و ... به دوراند و مشغول جستجوی آدمی...
هنگامی عمق فاجعه را درک خواهیم کرد که مقایسهی کمکهای صورت گرفته بین دو مرز ساختگی ترکیه و سوریه را به تماشا بنشینیم که این «ظلوم جهول اولئک کالانعام» چه بر سر زمین و آدمی آورده است.
البته که حماسههای خودجوش مردمی را که به اشکال مختلف و متنوّع و بدون قید و شرط به دیگران میبخشند هر چند که خود بدان نیازمند و محتاج باشند نباید فراموش کرد و باید همیشه و در هر حالت هر دو روی سکّه را دید، آسیبشناسی کرد و هر لحظه و هر روز بهتر از دیروز عمل کرد و به اصل و ریشهی انسانی خویش برگشت.
هنگام هنگامهی خدمت بیمنّت است و بدون قید و شرط و به دور از جار و جنجالهای سیاسی، انتخاباتی، تسویه حسابهای شخصی، جمعی و گروهی و حزبی و ...
اگر این زمینلرزههای وحشتناک ما را تکان ندهند و تلنگری بر اذهان، افکار، گفتار و رفتارمان نزنیم قرار است کی بیدار شویم؟!
باور کنیم اگر بیدار و هوشیار نشویم چه بسی یک لحظهی مرگ به نحوی و نوعی یقهی ما را نیز بگیرد و فرصت جبران و بازگشت به خود واقعی را از دست بدهیم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
نظرات