واقعیت امر این است برای بسیاری آشكار شد كه دیگر طبقه كارگر توانایی نمایندگی یك انقلاب بزرگ را ندارد، اما همچنان توقع انقلابی بودن طبقه كارگر میان بسیاری باقی ماند. در تاریخ ایران طبقه كارگر صنعتی، طبقه‌ای نوپا محسوب می‌شود. طبقه‌ای كه به اصطلاح كم جان اما همواره مورد توجه جریان‌ها و گروه‌های مختلف بوده است. از زمان شكل‌گیری اولین هسته‌های سوسیال دموكراسی در ایران، همواره دغدغه كارگران مورد توجه روشنفكران بوده است. از همان ابتدا تا شكل‌گیری احزاب ماركسیست گسترده‌تری مانند حزب توده مهم‌ترین توقع و دغدغه آنها از طبقه كارگر نمایندگی و رهبری انقلاب بوده است اما واقعیت تاریخی این است كه در طول تاریخ ایران  نه تنها این طبقه هیچ‌گاه انقلابی نشد بلكه حتی در بسیاری موارد از همراهی با حركت‌های انقلابی امتناع كرد. با نگاهی بسیار مختصر به تاریخ شكل‌گیری طبقه كارگر در ایران و روند تاریخی آن متوجه این امر می‌شویم با همه تلاش‌های احزاب چپ در ایران و حتی حكومت‌ها، هیچ‌گاه این طبقه یك مشی انقلابی را در پیش نگرفت یا حداقل می‌توان گفت هیچ‌گاه این طبقه پیشتاز یك حركت انقلابی نشد. این درحالی است كه دستجات و نوشته‌های احزاب چپ نشان می‌دهد تمام تلاش آنها به انقلابی كردن این طبقه و همچنین پیش‌تازی آنها در تحولات سیاسی اجتماعی بوده است. نه تنها چپ‌ها بلكه مهره‌های قدرت‌های غربی مانند انگلیس و امریكا در ایران همواره نگرانی و دغدغه این امر را داشتند و فكر می‌كردند به واسطه همجواری با روسیه و بعدها شوروی امكان انقلابی شدن این طبقه بسیار قوی است، اما چرا طبقه كارگر در ایران هیچ‌گاه انقلابی نشد؟ اعتراضی شد اما چرا انقلابی نشد؟
مهم‌ترین فرصت طبقه كارگر برای انقلابی نشان دادن خود در طول تاریخ ایران، زمان شكل‌گیری انقلاب اسلامی ایران بود. اما به گواه تحقیقات محققانی همچون احمد اشرف، كارگران ایرانی آخرین طبقه بودند كه به انقلاب پیوستند. بازتاب این موضوع در بسیاری از نوشته‌ها و درخواست‌های جریان‌های ماركسیستی در دوران اولیه مبارزات انقلاب بود. گلایه‌هایی كه صحبت از عدم حضور كارگران بود. اما این موضوع را نمی‌توان انكار كرد كه پیروزی انقلاب ایران بدون همكاری و همراهی كارگران یا امكان‌پذیر نبود یا بسیار سخت می‌نمود. نكته مهم اینجاست هر چند طبقه كارگر در ایران پیشتاز یك انقلاب ایران نشد اما روند مدرنیزاسیون به‌طور كل و همچنین پیشبرد تحولات مهم سیاسی-اجتماعی در جامعه بدون حضور و كمك این طبقه یا غیرممكن بود یا اینكه به سختی تحولی رقم می‌خورد. به همین جهت توجه به سرنوشت و حیات سیاسی كارگران در ایران بسیار امری حیاتی است و هیچ پروژه‌ای چه دولتی چه مدنی بدون توجه به این طبقه قابل پیشبرد نیست.
طبقه كارگر ایرانی در معنای جدید و مدرن آن از همان آغاز شكل‌گیری دارای ویژگی مشتركی بوده كه تاكنون نیز این ویژگی با وی همراه بوده است. كارگر ایرانی هیچ‌گاه در طول هیچ دوره تاریخی اسیر و درگیر ایدئولوژی‌ها و دستجات فكری نشد و همواره مهم‌ترین مطالبه آن زندگی معمولی بود كه همین امر این طبقه را به یكی از سیاسی‌ترین طبقات ایران تبدیل كرد. تاریخ طبقه كارگر در ایران به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تحت سیطره دو نگاه تاریخنگارانه قرار دارد. از یك‌سو سلطه كامل ماركسیست‌های ارتدوكس است كه ادعای تملك كامل و رهبری مبارزات كارگری را دارند و از یك‌سو دولت‌ها و قدرت‌های حاكم بوده‌اند كه سعی داشته‌اند قرائت خود را از هویت و مبارزات كارگری ارایه كنند. اما فصل مشترك این دو جریان این است كه هر كدام نسبت به تجربه‌های واقعی و عینی كارگران بی‌تفاوت بودند و هر كدام سعی داشتند طبقه كارگر ایرانی را در قامت نیازها و معرفت‌شناسی ایدئولوژیك خود شكل دهند. اما برای پاسخ دادن به این سوال كه چرا طبقه كارگر ایران انقلابی نشد؟ باید با نگاهی تاریخی به روند شكل‌گیری طبقه كارگر در ایران، این موضوع را بار دیگر مورد بررسی قرار دهیم. مهم‌ترین عامل انقلابی شدن یك طبقه یا یك جامعه وجود كانال‌های انقلابی‌سازی جریان‌هاست. اما در راه انقلابی شدن طبقه كارگر در ایران همواره موانعی بوده كه به برخی از این موانع در اینجا می‌پردازیم.

استبداد و سركوب
از همان آغاز شكل‌گیری اولین هسته‌های مبارزات كارگری در باكو و انجمن «همت» و همچنین سوسیال دموكراسی در دوران مشروطه، همواره بزرگ‌ترین چالش در به وجود آمدن آگاهی طبقاتی و مبارزاتی در بین كارگران، وجود حكومت‌های مستبد و سركوب‌گر بوده است. شاید سرمایه‌داری و بورژوازی در ایران با تاخیر آغاز گشت اما وجود دولت‌های سركوب‌گر و مستبد بسیار نقشی اساسی‌تر در سركوب و استثمار كارگران ایفا می‌كرده است. وجه مشترك حكومت‌ها  نفرت از مبارزات كارگری و مطالبه‌گری آنها بوده است. به همین جهت شدیدترین سركوب‌ها متوجه حركت‌های كارگری بوده است. در ایران برای عدم احقاق حق اولیه كارگران خیلی نیازی به سرمایه‌دار بی‌رحم نبود بلكه خود دولت‌ها بیشترین كار ویژه را برای این امر برعهده داشته‌اند.
هرچند در دوره‌های كوتاهی مانند 1320 تا 1326 كارگران به نسبت آزادی‌هایی پیدا كردند و در همین دوره‌ها بود كه بزرگ‌ترین اجتماعات كارگری در تاریخ ایران شكل گرفت، اما به ‌طور كل منطق همواره یك چیز بود؛ سركوب بدون قید و شرط حركت‌های كارگری. دوره‌هایی هم در تاریخ ایران بوده است كه دولت‌ها سیاست هویج و چماق را در پیش گرفته‌اند كه این موضوع در نوبه خود اهمیت بالایی در مبارزات كارگری داشته است كه باید در جای خود بررسی شود.

غلبه فرهنگ روستایی
یكی از مهم‌ترین اصول فرهنگ روستایی محافظه‌كاری و تسلیم در برابر مشكلات و كمبود‌ها است. هر چند این امر هم كلیت ندارد و ما در طول تاریخ ایران شاهد اعتراضات و قیام‌های روستایی زیادی بوده‌ایم اما به هر حال تسلیم و محافظه‌كاری از مهم‌ترین عناصر زندگی روستایی در ایران بوده است.
در طول تاریخ طبقه كارگر در ایران مشخصه اصلی و بارز این طبقه، ماهیت روستایی و دهقانی بودن این طبقه بوده است. بخش عمده از طبقه كارگر در ایران روستاییان مهاجری بودند كه از زمین‌های خود كنده شده و به شهر آمده بودند. اما نكته مهم این بود برای این كارگران كارخانه یا كارگاه ادامه زندگی روستایی بود. همان‌طور كه آصف بیات در اثر درخشان خود كارگران و انقلاب 57 نشان داده است بسیاری از دسته‌بندی‌ها در كارخانه مبتنی بر دسته‌بندی‌های قومی و زبانی بود و خود آگاهی قومی بر خودآگاهی طبقاتی غلبه داشت. این موضوع تا آخرین دورهای مهاجرت در ایران ادامه داشته و آفت بسیار مهمی در شكل‌گیری آگاهی طبقاتی در بین كارگران بوده است.

  با وقوع كودتای 28 مرداد و دستگیری و اخراج بخش زیادی از كارگران این سنت مبارزاتی به طور كامل محو شد. این موضوع زمانی تقویت شد كه با انقلاب سفید و گسترش گسترده كارگران روستایی به شهر و جایگزینی كارگران جدید با كارگران قدیمی، با نسل جدیدی از كارگران مواجه بودیم كه خاطره‌ای از دوران مبارزان كارگری به یاد نداشتند.
  اكثریت یا بخش زیادی از روشنفكران ایرانی از طبقه متوسط جامعه بوده‌اند كه عموما یا تجربه كارگری نداشته‌اند یا تصویر دقیقی از زندگی كارگران ایران نداشته‌اند و عموما با مطالعه چند جزوه كوتاه و ساده از ترجمه‌های ماركس یا لنین یا برخی متفكران چپ، دارای پیش‌فرض‌های ایدئولوژیكی از جامعه كارگری می‌شدند كه عموما كارگران عاری از این ویژگی‌های ایدئولوژیك بودند.
  آصف بیات در اثر درخشان خود كارگران و انقلاب 57 نشان داده است بسیاری از دسته‌بندی‌ها در كارخانه مبتنی بر دسته‌بندی‌های قومی و زبانی بود و خود آگاهی قومی بر خودآگاهی طبقاتی غلبه داشت. این موضوع تا آخرین دورهای مهاجرت در ایران ادامه داشته و آفت بسیار مهمی در شكل‌گیری آگاهی طبقاتی در بین كارگران بوده است.

گسست در سنت مبارزاتی
یك واقعیت مهم در میان جامعه كارگری ایران وجود داشته است كه مانع شكل‌گیری یك خودآگاهی جمعی و طبقاتی میان كارگران می‌شده است. معمولا جنبش‌های اجتماعی از زمان شكل‌گیری، دارای سنتی می‌شوند كه برای ادامه و پیشبرد اهداف خود به آن سنت و تجربه‌ها نیاز دارند. سنت‌های مبارزاتی منبعی مهم برای نسل‌های بعدی از فاعلان مبارزه است كه بدون توجه به این سنت‌ها و تجربه‌ها مجبور به تكرار اشتباهات خواهند شد. طبقه كارگر در ایران بنا به چند علت هیچ‌گاه دارای سنتی فكری و مبارزاتی مداومی نشد و همیشه مجبور به شروع از نو بوده است. 
یكی از مهم‌ترین موانع در تداوم سنت مبارزاتی میان كارگران ایرانی بحث فصلی بودن آنها بود. كارگران به واسطه اینكه فصل رسیدن محصول باید به روستاهای خود مراجعه می‌كردند این موضوع باعث می‌شد همواره حضور مستمر در یك محیط كارخانه یا كارگاه را تجربه نكنند و همواره در حال تغییر موقعیت و تجربه مكان‌های جدید كارگری بوده‌اند. این درحالی است كه مكان نقشی بسیار مهم در تجربه فهم و آگاهی افراد باز می‌كند. به جز تجربه‌های شخصی كارگران در ایران یك اتفاق بسیار مهم بود كه جنبش كارگری ایران را وارد یك نسیان تاریخی كرد. كودتای 28 مرداد سال 1332 اتفاقی مهم در حیات كارگری ایران بود. تا پیش از این تاریخ كارگران ایران به واسطه پشت سر نهادن یك دهه آزادی نسبی یعنی سال‌های 1332 -1320، از آگاهی سیاسی اجتماعی و سیاسی بالایی برخوردار شده بودند. حتی كارگران نفت نقش بسزایی در حمایت از مصدق و حادثه 30 تیر سال 1331 بازی كرده بودند. اما با وقوع كودتای 28 مرداد و دستگیری و اخراج بخش زیادی از كارگران این سنت مبارزاتی به طور كامل محو شد. این موضوع زمانی تقویت شد كه با انقلاب سفید و گسترش گسترده كارگران روستایی به شهر و جایگزینی كارگران جدید با كارگران قدیمی، با نسل جدیدی از كارگران مواجه بودیم كه خاطره‌ای از دوران مبارزان كارگری به یاد نداشتند.

ایدئولوژی‌زدگی روشنفكران 
در سراسر دنیا روشنفكران چپ ماركسیست نقشی بسیار مهم در پیشبرد مبارزات كارگری داشتند. تاریخ مبارزات كارگری در جهان نشان داده است كه حضور روشنفكران در كارخانه‌ها و محیط زندگی كارگران نقشی بسزا در آگاهی طبقه كارگر بازی كرده است. اما این موضوع در ایران با چالش‌هایی مواجه بوده است.
اكثریت یا بخش زیادی از روشنفكران ایرانی از طبقه متوسط جامعه بوده‌اند كه عموما یا تجربه كارگری نداشته‌اند یا تصویر دقیقی از زندگی كارگران ایران نداشته‌اند و عموما با مطالعه چند جزوه كوتاه و ساده از ترجمه‌های ماركس یا لنین یا برخی متفكران چپ، دارای پیش‌فرض‌های ایدئولوژیكی از جامعه كارگری می‌شدند كه عموما كارگران عاری از این ویژگی‌های ایدئولوژیك بودند.
هر چند نمی‌توان انكار كرد كه رفتار حاكمیت هم در ایجاد فاصله بین كارگران و روشنفكران دخیل بود اما به هر حال وجود این فاصله باعث می‌شد كه رابطه‌ای عمیق و پایدار میان كارگران ایرانی و جریان‌های فكری پیشتاز شكل نگیرد. روشنفكران زبان طبقه كارگر ایرانی را نمی‌دانستند و آنها نیز زبان روشنفكران را درك نمی‌كردند.

مطالبه‌محور بودن كارگران
مهم‌ترین ویژگی حركت‌های كارگری در ایران مطالبه‌محور بودن این حركت‌ها بوده است. مطالبه‌محور به این معنا كه كارگران ایرانی هیچ‌گاه طی اعتصابات و اعتراضات خود خواستار یك انقلاب یا كلان روایت‌های سیاسی نبودند بلكه مطالبه یك زندگی معمولی را داشته‌اند كه از طریق صاحبان كارخانه یا حاكمیت سلب شده بود.  با مطالعه مطالبات كارگری حتی در عمیق‌ترین تحولات سیاسی ایران شاهد این هستیم كه سیاسی‌ترین مطالبه كارگران ایرانی همین زندگی معمولی بوده است؛ امری كه هیچ‌گاه به اینها اجازه انقلابی شدن را به معنای ماركسی كلمه نمی‌داده است. كارگر ایرانی همواره در پی این بود كه زندگی به نسبت مناسبی و معمولی برای خود و فرزاندنش فراهم كند و برای این كار از هیچ تلاش و كاری فروگذار نبوده است.

نتیجه 
عوامل گفته شده و همچنین عوامل دیگر باعث می‌شدند كارگران در ایران هیچ‌گاه به ‌طور مستقل وارد فاز انقلاب نشوند. در مورد نقش كارگران در انقلاب 57 ایران به هیچ عنوان نمی‌توان نقش كارگران در پیروزی انقلاب را انكار كرد اما این تجربه تاریخی در كنار تجربه‌های دیگر یك موضوع مهم را درباره مبارزات كارگری نشان می‌دهد؛ مساله ائتلاف. حركت‌های كارگری در ایران تنها زمانی امكان موفقیت داشته است كه وارد یك ائتلاف طبقاتی با دیگر طبقات جامعه شده باشد، در غیر این صورت مبارزات كارگری شانسی برای پیش‌برد موفقیت مطالبات خود نداشته‌اند. این موضوع بالعكس هم صادق است. طبقات دیگر به خصوص طبقه متوسط جدید در ایران بدون كمك و پشتیبانی طبقات كارگر در ایران نمی‌توانند مطالبات و خواست‌های دموكراتیك خود را پیش ببرند و این ائتلاف باعث شده كه ما از حركت‌های مركب در تاریخ ایران یاد كنیم. باید بدانیم كه هیچ حركت بدون شكل‌گیری ائتلاف امكان موفقیت ندارد.

پژوهشگر تاریخ و علوم اجتماعی