چند روزی است کلیپی در شبکههای اجتماعی پخش میشود که در آن یکی از مجریان مشهور شبکهی دوم تلویزیون، با مشاهدهی لباس کوردی میهمان خود، از آن به عنوان لباس چوپانی یاد میکند و این توصیف، تلقی به توهین شده و اعتراضات و متٲسفانه توهینهای متقابلی برانگیخته است. در این باره چند نکته قابل توجه است:
نخست: از منظر فلسفی و دینی، چوپانی نیز یک شغل مفید و چوپانان نیز همچون سایر اقشار، برخوردار از حرمت انسانیاند.
دوم: کوردان نیز مانند دیگران، صورتی اجتماعی - فرهنگی از نوع انساناند و در شرافت ذاتی انسانی، با همه مشترکاند و نه کمتر از دیگراناند و نه بیشتر و جمعیتشان نیز مانند دیگران، ترکیبی از انواع اشخاص متعالی، متوسط و زیر متوسط است و لذا، کورد بودن و تمایز قومی-ملی به خودی خود نه مایهی فخر است و نه شرم.
سوم: در عین حال، جامعه نیز یک واقعیت است و نوع ساختارهای آن، مهمترین عامل شکلدهی به منش و منزلت اجتماعی انسانهاست؛ راست است که آدمی در نگاه فلسفی و الهیاتی شرافت ویژه دارد، اما خوشباوری است اگر گمان کنیم حادثهی بیولوژیک تولد از دو انسان، برای محترم بودن کافی است؛ این که از دو متجاوز مرز انگلیسی و افغان، یکی در هتل پذیرایی میشود و پس از دریافت کت شلوار هدیه، با احترام و لبخند توسط رئیسجمهور بدرقه میشود و دیگری به رغم همگونی دینی و زبانی و حرمت همسایگی، سیما و رفتار دیگری فراروی خود میبیند، آشکارا نشان میدهد که پشتوانهی تمدنی و سیاسی- اداری، نقش عملی در منزلت اجتماعی انسانها دارند و پرستیژ فرهنگی، تابع قدرت سیاسی و اقتصادی است؛ تحولات جهانی و منطقهای منتهی به فرودستی سیاسی- اداری کوردان، سبب شده است که پرستیژ اجتماعی اغلب عناصر فرهنگی کورد، افت کند و بر شخصیت و سبک زندگی مدرن و پیشرفته دلالت نکند. لذاست که احترام به کورد و فرهنگ کوردی، نه یک اجبار اجتماعی یا سیاسی، بلکه بیشتر نیازمند پالودگی اخلاقی، رشد فکری و محاسبات اخروی است.
چهارم: کشورداری پیچیدگی و ظرافتهای ویژهی خود را دارد؛ این پیچیدگی در جوامع موزاییکی قومی- مذهبی چندین برابر است؛ حکومت به عنوان مهمترین نقشآفرین در توسعه، موظف است با برقراری و پاسداشت توازن در توزیع قدرت، ثروت و رسانه، مشارکتی بودن تکوین و امنیت و توسعهی کشور را به همهی ساکنانش بنمایاند و فرصت و زمینههای کافی برای شناخت متقابل و احترام آمیز همهی مؤلفهها از یکدیگر را فراهم نماید نه اینکه بر اثر نابرابریها، بخشی از ملت سیراب از غرور سیاسی- فرهنگی، بخشی دیگر را موزه باستانی و عتیقهجات ببیند! ضرورتی که متأسفانه در کشور ما شبه غایب است!
پنجم: فرهنگ کوردی و از جمله لباس کوردی، محصول خلاقیت هنری و سازگاری نیاکان ما با شرایط طبیعی و اجتماعی پیرامونی، نماد تمایز و تشخص فرهنگی ما و در یک نگرش بالنده و پخته، بخشی از سرمایه فرهنگی بشر است؛ برای خود ما کوردان نیز، دوستداشتنی و محترم است؛ توقع احترام به این تفاوت فرهنگی، توقعی بجا و حلالزاده است!
ششم: لازمهی همزیستی، همگونی فرهنگی نیست؛ همهی ما باید به خود بباورانیم که تفاوت فرهنگ و زبان و لهجه و دین و مذهب، جواز نگرش منفی و تنفر و توهین نیست؛ هنر و برتری اجتماعی نوع انسان، نه در میزان دارایی و نوع تعلق فرهنگی بلکه در مهربانی و خدمتگری است؛ امیدوارم مصداق «اخلاق، سلاح ضعفا» تلقی نشود اما عرق پای یک چوپان امانتدار، به هزاران آدمیزاده دیوسار و دل آزار و ملت چاپ میارزد!
نظرات