بسیاری از انسانها وقتی صحنههای دلخراش جنگ غزه را مشاهده میکنند، قطعاً دلشان به درد میآید و از سر ترحم، دلسوزی و انساندوستی، دوست دارند مسبب این فجایع را محکوم و با قربانیان همدردی کنند.
اما وقتی دنبال مسبب این فجایع میگردند، بسیاری اسرائیل را مقصر اصلی این فجایع میدانند، اما عدهای هم حماس را مسبب و مقصر میدانند، و استدلال آنها این است که چرا حماس در یک جنگ نابرابر ازلحاظ عِدّه و عُدّه، مردم خود را به کشتن میدهد؟ چرا حماس یک هیولای خفته را تحریک میکند که مردمش را بمباران کند و اینهمه تلفات بدهد؟ مگر آنها پیشبینی نکرده بودند که انگشت در سوراخ زنبور کردن هزینهی سنگین دارد؟
اما واقعیت چیست؟ واقعیت آن است که ما در شرایط حماس و مردم غزه نیستیم چراکه اگر در شرایط آنها بودیم شاید راهی جز همان راه که حماس انتخاب کرده، برنمیگزیدیم. متأسفانه حماس و مردم غزه سه گزینه بیشتر در پیش رو ندارند، ابتدا این سه گزینه را باهم مرور میکنیم و آنگاه حماس و مردم غزه را قضاوت میکنیم:
گزینهی اول: رضایت دادن به وضعيت موجود: یعنی زندگی در بزرگترین زندان روباز جهان که توسط یک دیوار هوشمند آهنین 65 کیلومتری، از اسرائیل و جهان خارجی جداشده است و کنترل آب، برق، سوخت، غذا، دارو، تلفن، اینترنت، مرز هوایی، مرز دریایی، مرز زمینی و.... تقریباً همهچیز در کنترل اسرائیل است. اسرائیل هر وقت اراده کند میتواند آن را قطع کند، کما اینکه هر وقت اراده کند میتواند بهانهی مبارزه با تروریسم هر نقطه را بمباران کند یا هرکسی را ترور کند کما اینکه در طول این سالیان دهها نفر از رهبران حماس ازجمله احمد یاسین و عبدالعزیز الرنتیسی را ترور کرد و به هیچ نهاد بینالمللی هم پاسخگو نیست.
گزینهی دوم: صلح و سازش با اسرائیل: رژیم اسرائیل از آغاز تأسیس تاکنون بارها با فلسطینیان قرارداد صلح را امضاء کرده کما اینکه دهها قطعنامه برای پایان دادن به وضعیت موجود در سرزمینهای اشغالی از طرف سازمان ملل به نفع فلسطینیان صادر شده است. مهمترین قرارداد صلح بین فلسطینیان و اسرائیل قراردادی است که مرحوم یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) پس از یکعمر مبارزه با رژیم اشغالگر، در اسلو۱ در سال ۱۹۹۳م و در اسلو۲ در سال ۱۹۹۵ به آن تن داد و منجر به تشکیل دولت خودگردان فلسطین به رهبری او شد. توافقات سری این پیمان ابتدا در اسلو پایتخت نروژ انجام شد و سپس در 13سبتامبر 1993 با حضور بیل کلینتون در واشنگتن دی سی به امضا رسید.
مهمترین مفاد پیمان اسلو عبارت بودند از:
سازمان آزادیبخش فلسطین ترور، خشونت و مقاومت مسلحانه علیه اسرائیل را کنار میگذارد و در منشور خود بندهای مرتبط با ترور و خشونت مانند اقدام مسلحانه و نابودی اسرائیل را حذف مینماید.
اسرائیل سازمان آزادیبخش فلسطین را بهعنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت میشناسد.(نماینده قانونی و نه دولت قانونی)
سازمان آزادیبخش فلسطین کشور اسرائیل (78 درصد از خاک فلسطین؛ یعنی تمام فلسطین بهجز کرانه باختری و غزه) را به رسمیت میشناسد.
اسرائیل طی پنج سال از اراضی کرانه باختری و نوار غزه بهصورت مرحلهای خارج میشود که اولین مورد آن اریحا و غزه است.
اسرائیل حق فلسطینیها را برای ایجاد یک حکومت خودگردان بر سرزمینهایی که از آنها در کرانه باختری و غزه عقبنشینی میکند، به رسمیت میشناسد (یک حکومت خودگردان برای فلسطینیان و نه یک کشور مستقلِ برخوردار از حق حاکمیت).
در این پیمان، قضایایی همچون تصمیم در باره تعیین تکلیف قدس (قدس شرقی و قدس غربی)، آوارگان (حق بازگشت و حق تعویض)، شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری و نوار غزه و تدابیر امنیتی (تعداد نیروها و تسلیحات مجاز در قلمرو دولت خودگردان و هماهنگی بین پلیس تشکیلات خودگردان فلسطین و ارتش اسرائیل) به سه سال بعد موکول شد.
واکنش فلسطینیان اما به این پیمان متفاوت بود درحالیکه سازمان آزادیبخش فلسطین با این پیمان موافق بود اما شخصیتها و گروههای فلسطینی زیادی مانند: حماس، جهاد اسلامی، جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین و جبهه آزادی فلسطین با این پیمان مخالف بودند و آن را خیانت به آرمان فلسطینیان دانستند.
ادوارد سعید اندیشمند مسیحی فلسطینی-آمریکایی دربارهی پیمان اسلو گفته است:«ساف خود را از یک جنبش آزادیبخش ملی به چیزی شبیه یک شهرداری کوچک تبدیل کرد، با همان تعداد انگشتشماری از مردم که در فرماندهی باقیمانده بودند.»
کسانی که شب و روز گوش دنیا را کر کردهاند که آیا حماس از طرف مردم غزه وکالت دارد که آنها را وارد یک جنگ نابرابر با اسرائیل کند آیا تابهحال این پرسش را از سازمان آزادیبخش فلسطین پرسیدهاند که: آیا شما از طرف مردم فلسطین وکالت داشتهاید که چنین پیمان صلح ننگین و رقت باری را با اسرائیل امضا کنید و به موجب آن ۷۸ درصد سرزمین آنها را به غاصب واگذار کنید؟
ورژن اسرائیلی صلح و سازش
بد نیست مروری داشته باشیم به پیامدهای صلح سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات با رژيم صهیونیستی.
مهمترین پیامد این صلح، ترور خود یاسر عرفات در ۱۱ نوامبر ۲۰۰۴ توسط اسرائیل بود. بنا به یافتههای تحقیقات آزمایشگاهی در سوئیس، عرفات با مادهی رادیواکتیو پلونیوم، توسط اسرائیل مسموم شد و پس از چند هفته دوره درمانی در بیمارستانی در پاریس درگذشت.
صلحی که ساف به رهبری عرفات به آن تن داد، با هیچیک از معیارهای عدالت و انصاف سازگاری نداشت. بیگانگانی با پشتوانهی انگلیس و امریکا سرزمینی را غصب کردهاند، ساکنان آن را آواره کردهاند، حال پس از ۴۵ سال از مبارزات آزادیبخش صاحبانِ خانه، غاصبان رضایت دادهاند که بر سر صاحبان خانه منت بگذارند و تنها ۲۲درصد خاکشان (حدوداً ۶۰۰۰ کممربع از ۲۷۰۰۰ کممربع) را به آنها بازگردانند، این در حالی است که جمعیت فلسطینیان در فلسطین یعنی نوار غزه، کرانه باختری و داخل اسرائیل(عرب ۴۸) حدوداً ۵۰ درصد جمعیت کل سرزمین فلسطین است.(۷میلیون فلسطینی در مقابل ۷ میلیون یهودی).
اما نحوهی بازگرداندن آن ۲۲ درصد هم حکایت جالبی دارد:
آن ۲۲ درصد بازگردانده شده از خاک فلسطین هم دوقسمتی شد: بخش بزرگتر شامل کرانه غربی رود اردن با 5,655کم مربع(94درصد) و سه ميليون نفر جمعيت که در شرق فلسطین اشغالی قرار دارد و بخش کوچکتر شامل نوار غزه با 363کم مربع (6درصد) و دو ميليون نفر جمعيت که در جنوب فلسطین اشغالی قرار دارد. یعنی اگر یک شهروند فلسطینی بخواهد از بخش کرانه باختری به نوار غزه سفر کند مجبور است از خاک اسرائیل عبور کند.
گرچه اسرائیل در سال ۲۰۰۵م مطابق پیمان اسلو و تحت تأثیر فشارهای داخلی و خارجی، نوار غزه را از شهرکهای یهودینشین تخلیه کرد و آن را به حکومت خودگردان تحویل داد اما همان شهرکنشینان را در اطراف غزه (یا همان غلاف غزه) اسکان داد و با مسلح نمودن آنها، از آنها بهعنوان یک سپر امنیتی برای خود و حائل جمعیتی علیه فلسطینیان استفاده کرد. ولی تخلیه شهرکهای یهودینشین هیچگاه در کرانهی باختری که (94درصد) از خاک مورد مصالحه فلسطین را تشکیل میداد، اتفاق نیفتاد و از این حیث، وضعیت نوار غزه از کرانه باختری بهتر است.
طبق آمارها، تا ژانویه 2023، حدود 144 شهرک اسرائیلی با جمعیت بین 500 تا 50,000 نفر در کرانه باختری وجود داشته که 12 شهرک در قدس شرقی است. علاوه بر این، بیش از 100 كانون غیرقانونی شهرکسازی اسرائیلی در کرانه باختری وجود دارد.
مجموع جمعیت شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری بهاستثنای بیتالمقدس شرقی بیش از 450 هزار نفر و جمعیت شهرکنشین یهودی در بیتالمقدس شرقی 220 هزار نفر است.
اسرائیل به این هم بسنده نکرده بلکه در مرز مشترک خود با کرانه باختری و دورتادور شهرکهای یهودینشین خود در خاک فلسطین، دیوار حائل(دیوار آپارتاید) کشیده و آن را از فلسطینیان جدا کرده است که این امر مشکلات عدیدهای را برای تردد و رفتوآمد شهروندان فلسطینی ایجاد کرده است.
اگر اسرائیل دورتادور غزه را دیوار آهنین به طول 65کم کشیده است، در کرانه باختری دورتادور شهرکهای خود را دیوار بتنی به طول ۷۷۰ کیلومتر! و ارتفاع بین ۴.5 تا 9 متر! کشیده است و زندانی بسیار بزرگتر از غزه را برای ساکنان این منطقه ایجاد کرده است. (این دیوار را مقایسه کنید با دیوار برلین که ۱۵۵ کیلومتر طول و ۳/۶ متر ارتفاع داشت).
تصور بفرمایید فردی زمین شما را بهزور غصب کرده و بهناحق ایلوتبار خود را در زمین شما اسکان داده است. بعد از کلی جنگودعوا و شکایت، غاصب راضی میشود که ۲۲ درصد زمین شما را پس بدهد، شما هم باکمال میل موافقت میکنید، اما وقتی میخواهید همان مقدار زمین خود را تحویل بگیرید، متوجه میشوید که ایلوتبار غاصب، حاضر به ترک زمین شما نیستند، و غاصب برای تخلیه زمین شما نهتنها هیچ کاری نمیکند بلکه دَور ایلوتبار خود، دیوار بلندی میکشد تا امنیت آنها را تأمین کند!
این ورژن اسرائیلی صلح است، دولت و ملتي كه به تعبیر قرآن، پررنگترین ویژگی اخلاقی آنان خیانت و پیمانشکنی است: (أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ)(بقره:۱۰۰) یعنی:آیا چنین نیست که هرگاه (یهود) پیمانی بستند، گروهی از آنان، آن را شکستند؟
این ورژن اسرائیلی صلح است، صلح رقت باری که دولت خودگردان به رهبری یاسر عرفات و سپس محمود عباس به آن تن دادند اما بسیاری از احزاب و گروههای فلسطینی با آن مخالفت کردند.
فراموش نکنیم که این دولت صلحدوست!!! تنها کشور در خاورمیانه است که حدود ۴۰۰ کلاهک هستهای در رآکتور دیمونا در صحرای نقب در اختیار دارد و تنها کشوری است که پیماننامه منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را به رسمیت نشناخته است. ولابد میدانید که این رژیم اینهمه سلاح هستهای، نوترونی و بیولوژیک را برای ترقهبازی و فشفشه بازی شب سال نو یهودی انبار نکرده است.
گزینهی سوم: جنگ
با توجه به گزینههای یک و دو، اکنون برای خواننده عزیز باید روشنشده باشد که چرا گزینهی جنگ تنها گزینهی پیش روی فلسطینیان برای حل این بحران است. این گزینه همان گزینهای است که تمام مردم، احزاب و گروههای فلسطینی و سازمان آزادیبخش فلسطین تا قبل سال ۱۹۹۳م آن را تنها راهحل نهایی قضیه فلسطین میدانستند ولی در سال ۱۹۹۳م ساف با تن دادن به صلح اسلو، مخفیانه به تمام پیشینهی مبارزاتی خود و آرمانهای مردم فلسطین پشت پا زد، و نهتنها مشکل مردم خود را حل نکرد بلکه به ریش آنها خندید و آنها را از چاله به چاه انداخت.
قطعاً جنگ تلفات و هزینههایی دارد، و راه جنگ با قالی قرمز فرش نشده است اما با منطق سود و زیان باید دید که آیا دادن این هزینهها مقرونبهصرفه است؟
شکی نیست که رهبران حماس وقتي عمليات طوفان الأقصي را شروع كردند به توان نظامی خود بيشتر از هر کس دیگری واقف بودهاند، کما اینکه به توان نظامی دشمن هم اشراف داشتهاند، و با علم به این دو و با علم به دو گزینهی سابق وارد این جنگ شدند. گرچه تلفات زیادی در مال و جان دادهاند ولی به تعبیر قرآن کریم:(إِن تَكونوا تَألَمونَ فَإِنَّهُم يَألَمونَ كَما تَألَمونَ)﴿نساء:۱۰۴﴾ یعنی اگر شما درد و رنج میبینید، آنها نیز همانند شما درد و رنج میبینند.
اما باید ديد با منطق سود و زيان دستاوردهای این عملیات چه بود؟
دستاوردهای عملیات طوفان الأقصی
عملیات «طوفان الاقصی» معادلههای حاکم بر منطقه را مانند سیل با خود برد و در حکم کودتایی بود که ابعاد آن هنوز چه در داخل فلسطین چه در اسرائیل و سرنوشت آن، یا در معادلات منطقه کشورهای عربی و در منطقه خاورمیانه و حتی در معادلات جهانی، نامشخص است. با وقوع این «طوفان»، پیشبینی میشود نقشههایی که بخشی از گامهای آن از هند و چین تا حیفا برداشتهشده بود، به لرزه درآید. پیامدهای این «طوفان» فراتر از عملیاتی منحصربهفرد است که تلخی جنگ در خاک خود را به اسرائیل چشاند.
این عملیات به هیبت رژیم اشغالگر و اسطوره شکستناپذیری ارتش اسرائیل و نفوذناپذیری گنبد آهنین پایان داد و هزینههایی در جان و مال را به اسرائیل تحمیل کرد که از زمان اشغال فلسطین تاکنون بیسابقه بوده است.
این عملیات مسئلهی فلسطین را که میرفت کمکم به فراموشی سپرده شود یکبار دیگر در صدر اخبار رسانههای جهانی قرار داد، و نشان داد که اکنون جنگ ضعیفترها آسانتر و کمهزینهتر از سابق شده است.
این عملیات به محوریت سازمان آزادیبخش فلسطین و جنبش فتح در فلسطین پایان داد و این محوریت را به حماس منتقل کرد.
این عملیات تمام کاسه کوزههای روند عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی مانند عربستان سعودی را به همریخت یا حداقل آن را به حالت تعلیق درآورد.
این عملیات شرایطی را به وجود آورده که اگر این جنگ به نفع هر طرفی تمام شود نه اسرائیل و نه دولت نتانیاهو بعد از طوفان اقصی به وضعیت اسرائیل قبل از طوفان اقصی بر نخواهد گشت.
این عملیات برای شهرکنشینان غلاف غزه، ثابت کرد که دستگاههای امنیتی اسرائیل در حفاظت از آنها چقدر ضعیف و ناتوان بودهاند، و این امر باعث میشود که حتی اگر جنگ به پایان برسد آنها از بازگشت به آنجا خودداری کنند، و لذا پس از پایان نبرد فعلی، این شهرکها هرگز به وضعیت قبلی بازنخواهند گشت.
دستاورد دیگر در مورد پرونده اُسَرا و زندانیان است. مقاومت فلسطین بارها پیشنهاد مبادله اسیران با اشغالگران را داده بود اما پاسخی دریافت نکرده بود. اکنونکه دهها اسیر اسرائیلی در دستان مقاومت است، هر دولت «اسرائیلی» که بعداً بر سر کار بيايد مجبور است مقاومت را راضی و «امتیازات» خوبی برای آزادی آنها بدهد.
نظرات
مرضی
17 مرداد 1403 - 15:15خیلی کس گفتی