شبی از شبها شمعی شدم، از سوز و گداز دل به سبب رنجش از اطرافیانم، و برای درد دل کردن به پروانهی معشوقم، قرآن پناه بردم.
عجب شب تاریک و سوت و کوری بود، به یاد کم توجهیهای اطرافیانم با آن نگاههای تحقیر آمیزشان افتادم. گریهای از شعله سردادم وگفتم: ای خالق وجودم برای تو میگویم و کلام تو را میخوانم، من تنهاترینم.
به خودم حق دادم و اشکهای شعلهام را بیشتر و بیشتر کردم. طفلکی قرآن تازه از غم تنهایی خوابش برده بود که با ناله و فغان من بالهای آیاتش تکانی خورد و هم نوای من شد. من به شعله میگریستم و او به سکوت.
ناگهان به خودم آمدم و گفتم: ای خالق زمین وآسمان کلام تو با من همنوا شده میگرید. با این سخن هق هق پروانهی قرآن آغاز شد. گفتم: جانم فدایت تو چرا گریه میکنی؟
خدایا بالهایش از غم تنهایی و بیتوجهی مردم چقدر زخمی و کبود شده بود!
گفتم: ای نازنین از دلت بگو که گریههایت سخنان زیبایی دارند.
آهی کشید و گفت: دلم تنگ شده است من زندانی شدهام، دوست دارم به جایگاه اصلیم برگردم و در آغوش مادرم لوح محفوظ و پنهان در بالاتر از هفت طبقهی آسمان جای گیرم. دوست دارم به دل خدایم پروردگار جهانیان باز گردم.
ای شمع گوش کن، من زمانی در آغوش گرم جبرئیل بودم و با کمال احترام بر دل پاکترین مرد جهان میرفتم، آسایش خاصی داشتم، احساس آرامش میکردم چون دل محمد رسول الله( صل الله علیه و سلم) دست کمی ازآسمانیان نداشت. افسوس دوران شیرین زندگانی من کوتاه بود. من آن برنامهای بودم که خاتم الانبیاء ( صل الله علیه و سلم) با چشمان گریان مرا بر زبان میآورد و اصحاب و تابعین به حرمت بزرگی آیاتم زار زار میگریستند، چون میدانستند من هدیهی خداوند مهربان هستم که برای سعادتمند کردن بشر قدم به هستی گذاشتهام. من کلام الهی هستم یعنی سخنانی از جانب وجود و ارادهی خداوندی.
آنان مرا میفهمیدند، آیاتم را با عشق تلاوت میکردند و دستوراتم را با تمام وجود حفظ مینمودند و با جان و دل اجرا میکردند. شب و روزشان با برنامههایی که من از جانب خدای متعال آورده بودم، ساخته وپرداخته میشد. من همیشه برای کمک به مردم آماده و در دسترس هستم من از علم بینهایت خداوند سرچشمه گرفتهام لذا تا ابد برنامهی رستگاری هستم. میدانی راز من چیست؟ هر کس با صداقت با من سخن بگوید دانههای سرزمین اعجاب انگیزم را در دلش میکارم، چهرهاش را نورانی میکنم و هرکس برنامههایم را با خلوص نیت اجرا کند وجودش را پاک میگردانم. هرکس از نام و نشانم با فهم سخن بگوید حرفهایش تأثیر گذار خواهد بود و به برکت دوستی با من وجودش نازنین شده و با گل چهرهاش در میان مردم مشخص میشود.
پس از وفات محمد بزرگ ( صل الله علیه و سلم) باز هم از من استقبالهای کریمی میشد، اما لحظه به لحظه انسانها از من دور و دورتر میشدند و برنامههای زندگی سازم را به دست فراموشی میسپردند و در حضور من دست به دامن برنامههای بشری میشدند و دنیایشان ویران وآخرتشان واویلا...
به مرور کاملاً مرا فراموش کردند تا اینکه پا به قرن بیست و یکم گذاشتم. آه ای شمع اکنون از همه کس تنهاتر منم!
دلم میخواهد به آسمان بازگردم تا دیگر جسمم در زیر گرد وغبار روی طاقچه نپوسد. جلوی چشمانم جنایتهای فراوان انجام میدهند و من با دلی غمبار شاهدی بر اعمال آنان هستم. عدهای میگویند مرا دوست دارند اما عشق دلشان وجودشان را به سوی من نمیکشاند. اما خداوند بزرگ پادشاه قیامت مرا هیچگاه فراموش نکرده است و هنوز دلهایی باقی مانده است که با صداقت آیههای الهیام را میخوانند و سعادت را بر پایهی برنامههای من بنا میکنند.
یاد بزرگی و صداقت گذشتگان چشمانم را گریان میکند و بغضی فرو خورده گلویم را میفشارد، سکوت میکنم تا قیامت، من هم حرفهای بسیار دارم تا برای خدایم بازگو کنم از قسمهای دروغ مردم و توهینهایشان به وجودم، از بیوفاییهایشان، از غفلتشان و...
چند فرسنگی دنیا را به عشق خداوند و خوشنودی او تحمل میکنم. صبر میکنم و بدرگاه خداوند همچون صاحبم حضرت محمد( صل الله علیه و سلم)، برای هدایت و سعادت انسانها دعا میکنم و از او میخواهم تا فرصت باقی است انسانها را به سوی من رهنمون سازد، چرا که تنها او کارساز است.
با شنیدن سوز وگداز پروانهی بال شکسته شرم وجودم را فرا گرفت، وای بر ما بیوفایی تا بکجا؟
قرآن را گریان کردهایم، وای برما، غفلت تا به کی؟ دنیایمان را براساس برنامههای بشری ویران کردهایم سعادت آخرت را طلب کاریم.!
این بار شمع وجودم نه از گریه بلکه از شرم آب شد، با تمام شرمساری گفتم: خدایا به حرمت و بزرگی قرآنت مرا ببخش، توبهام را بپذیر، مرا یاری ده تا فرصت باقی است به راه تو بازگردم و با راهنمایی قرآنت هدایت شوم، مرا یاری ده که فقط برنامهی جاودان قرآن را سرلوحهی زندگیم قرار دهم تا بتوانم با امید به رحمت تو وظیفهی بندگی را با تزکیهی نفس و آباد کردن زمین به انجام برسانم و لیاقت جانشینی تورا به دست آورم، خدایا مرا یاری ده تا دیرتر برنجم و برای سعادت خود و همهی انسانها با تمام وجودم تلاش کنم وخوشنودی تو را در آخر کار بدست آورم چرا که کار ساز فقط تو هستی و هدایت تنها در دست توست.
نظرات