برادرم کجایی؟ درد مرا شفایی
بر زخمهای روحم، خواهر بِنه دوایی
خمیده قامت جان، شکسته قدر انسان
کاری کن ار چه کم! گر، از همراهان مایی
با چشم سر ببینم هر لحظه رنگ جوری
گاهی به نام بنب و گاهی یه صلح فوری!
به روی کودک من جا پای سرد گریه
از جان و دل تو بینی در من هوای مویه؟
درون سینهی من مزار مادران است
صبری بده خدایا غم در دلم نهان است.
چه وحشتی است یاران! که بارد از آسمان
بر فرق کودک من گلوله همچو باران!
دنیا برای من تنگ، تنها سلاح من سنگ
نمانده روی دستم، بجز خرابی جنگ
باریده بر من آتش، صدها صدای سرکش
آوار و بنب و باروت، سودای صلح مهوش!
ای کودک شهیدم!، تو مادرم! امیدم
یادت همیشه با من، ای سرو رو سفیدم.
یاران اسیر ظلم و در ره، مسیرها خار
عالم همه خموش و باور همیشه بر دار!
برادرم کجایی؟ درد مرا شفایی
بر زخمهای روحم، خواهر بِنه دوایی
خمیده قامت جان، شکسته قدر انسان
کاری کن ار چه کم! گر، از همراهان مایی.
نظرات