زن بهترین نعمت دنیاست
خداوند متعال میفرماید:
(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)[روم:21]
با آوردن (موده) در این آیه بر ما روشن میشود که پیوند بین زن و مرد فقط پیوند همبستر شدن نیست، بلکه این پیوند شامل سرپرستی، مواظبت، محبت، دوستی و خوشرفتاری و عشق نیز میشود، این بیانگر مقام و جایگاه ارزشمند زن از دیدگاه قرآن است.
پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- در مورد عشق ورزیدن به زن میفرمایند: «حبب الی من دنیاکم: النساء و الطیب! و جعلت قرة عینی فی الصلاة»، در دنیا دو چیز نزد من گرامی و عزیز شدهاند، زن و بوی خوش! نماز هم نور چشم من است.
پیامبر اکرم-صلی الله علیه و اله وسلم- میفرماید: این دو نزد من عزیز شدند پس خداوند متعال این دو را از میان تمام نعمتهای دنیوی برگزید و آنها را عزیز شمرد؛ و هر کدام از آنها نعمتی از نعمتهای خداوندی هستند؛ و لذت و خوشی مخصوص خود را دارند.
زن به این دلیل عزیز است که روشنایی بخش زندگی و آرامش بخش آن است؛ همچنین مربی و پرورش دهندهی نسل آینده است. بوی مطبوع نیز مایه دلگشایی و آرامبخش جان و تن و روان آدمی است. همچنین مایهی خوشحالی و تفرج فرشتگان است.
نماز هم روشنایی چشم، دلگشا، دعا، استغفار، طلب سرافرازی و آزادی است که بین بنده و پروردگارش است. دل بنده با این مطلب استغفار و دعا شاد میشود، در این حالت انسان والاترین احساس را دارد، یعنی همان احساس خوشبختی و سعادت).
امام ابن الجوزی در کتاب (نوادرالاذکیاء) میگوید: شاعری از کنار چند زن عبور میکرد، که زیبایی زنان توجه شاعر را یه خود جلب کرد و شاعر شعری در مورد زیبایی زنان سرود، که شعر اینگونه است:
ان النساء شیاطین خلقن لنا
نعوذ بالله من شر الشیاطین
زنها شیطان هستند که خداوند آنها را برای ما خلق کرده است پنا بر خدا از شر شیطان.
یکی از زنها در جوابش میگوید:
ان النساء ریاحین خلقن لکم
و کلکم یشتهی شم الریاحین!!
زنها ریحانند که برایتان خلق شدهاند و همهی شما هم مشتاق بوییدن این ریحانها هستید.
با توجه به اینکه میگویند زن ریحان است، نویسنده کتاب (واجب الاداب)، خالدبنزیدبنمعاویه در مورد عبدالهبنزبیر میگفت: که او خسیس است. در حالیکه همسرش رمله، دختر زبیر خواهر عبدالله آنجا نشسته بود و حرفی نمیزد، خالد به همسرش رو کرد و گفت: چرا حرف نمیزنی! با من موافق هستی یا نمیخواهی جوابم را بدهی؟ او گفت: هیچ کدام، چون برای دخالت در کار مرد خلق نشده است، در حقیقت ما ریحان هستیم، برای بو کردن و در آغوش گرفتن؛ و این کارها به ما ربطی ندارد. میگویند با این حرفها متعجب شد و پیشانی همسرش را بوسید.
شتافتن در جهت ریشه کن کردن خداپرستیهای نادرست و منحرف
امام بخاری روایت میکند: سه مرد نزد همسران پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- رفتند و در حدود خداپرستی پیامبر از آنها سؤال پرسیدند. هنگامی که چگونگی خداپرستی و عبادت پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- را برایشان بازگو کردند، آنها گفتند پروردگارا ما نسبت به خداپرستی در کجا قرار داریم (چقدر از نظر پرستش شما عقب هستیم) خداوند تمام گناهان پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- را آمرزیده است.
یکی از آنها گفت: پس من تمام شب را نماز میخوانم.
دیگری گفت تمام سال را روزه میگیرم.
آخرین نفر گفت گفت هرگز ازدواج نخواهم کرد.
هنگامی که این گفتهها را برای پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- بازگو کردند، نزد آنها رفت و فرمود: آیا شما این حرفها را زدهاید؟ به خدا قسم من از همهی شماها بیشتر از خد ا میترسم، از گناه دوری میکنم و در کنار اینها هم روزه میگیرم، اما بعضی از روزها را روزه نمیگیرم، میخوابم نماز هم میخوانم، ازدواج هم کردهام، هرکسی از سنت من پیرروی نکند از امت من نیست.
همچنین امام بخاری و امام ترمذی روایت کردهاند که: پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- پیوند برادری را بین سلمان فارسی و ابورداء خواند. هنگامیکه سلمان به خانه ابودرداء رفت دید که؛ ام درداء لباسهای کهنه و لباس کار بر تن دارد و لباس زیبا و مرتبی را بر تن نکرده بود. سلمان به او گفت: چرا این لباسها را بر تن داری؟ چرا خودت را برای همسرت نمیآرایی؟ لباسهای زیبا برتن نمیکنی؟ ام درداء گفت: برادرت ابو درداء شبها را نماز میخواند و روزها را روزه میگیرد و احتیاجی به مسایل دنیوی ندارد و از دنیا چشم پوشیده است! ... وقتی که ابودرداء به خانه بازگشت، سلمان برای استقبال او رفت و چیزی برای خوردن به ابو درداء داد و گفت بگیر و آن را بخور ! ابو درداء جواب داد: من روزهام. سلمان گفت: قسم خوردهام که روزهات را باز کنی و تا تو چیزی نخوری، من هم لب به چیزی نخواهم زد. ابودرداء شروع به خوردن کرد و سلمان هم نزد او ماند. شب هنگام هم ابو درداء خواست خود را برای نمازخواندن آماده کند، اما سلمان به او اجازه نداد و به او گفت: تن و جسمت نیز بر تو حق دارند، همسرت نیز همچنین، بعضی از روزها را روزه بگیر و بعضی روزها را نه، نماز هم بخوان و با همسرت نیز همبستری کن! حق هر چیزی را باید ادا کنی، هنگامیکه صبح شد سلمان به ابودرداءگفت: هم اکنون برخیز و برای نماز صبح آماده شو، او نیز برخواست، وضو گرفت و دو رکعت نماز سنت را به پا داشت و بعد از آن به همراه سلمان برای نماز جماعت صبح به مسجد رفتند. ابودرداء نزد پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- رفت، آنچه را که سلمان به او گفته بود، نزد ایشان بازگو کرد تا حکم آنها را دریابد، پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- فرمود: ابودرداء همانگونه که سلمان گفته بدن و جسم تو بر تو برحقی دارند. در روایتی دیگر آمده است که پیامبراکرم-صلی الله علیه و اله وسلم- میفرماید سلمان راست میگوید.
معنای «و اعط کل ذبی حق حقه» ادای همهی حقوقهاست، این را سلمان به ابودرداء گفت. اینجاست که معلوم میشود اسلام که همان برنامهی زندگی است، هرگز سد راه لذت و آرزوهای جنسی حلال نیست، بلکه برعکس مردم را به سوی آن سوق میدهد و راه را برایشان میگشاید. پیداست که این چیزی عجیب و غریب نیست بلکه ضامن بقای نسل انسان است. مبارزه و مقابله با آرزوهای جنسی حلال، اوج نادانی و ذلت است. سعادت و دوام زندگی در این است که نیاز جنسی به شیوهای درست و شرعی آراسته شود و برنامهای سالم برای آن گذاشته شود.
آری شما نیز نباید از این تعجب کنید، که میگوییم اسلام برای دوام خوشیها و لذتهای سالم تلاش میکند، هنگامی که اسلام میخواری، زنا و فحشا را حرام اعلام میکند برای سالم باقی ماندن تن و جسم انسان است؛ تا لذت و طعم مسایل جنسی حلال را به صورت همیشگی در زندگی خود احساس کند. همانگونه که دیدیم پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- هم از دست کسانی که میل جنسی خود را نادیده گرفته بودند؛ که با فطرت انسان سازگار نیست ناراحت شدند. آنها این گونه میپنداشتند که با این کار به خدای بزرگ نزدیک میشوند؛ اما پیامبر-صلی الله علیه و آله وسلم- به حذف این رفتار هشدار داد و فرمود: با این کار از اصل آدمیت و فطرت آدمی دور خواهند شد!!
و از دست وسوسههای شیطان مینالند و خودشان را سرگرم مهار میل جنسی خود میکنند، همهی اینها به این علت است که مجردی مضر است و تعداد کمی از افراد مجرد میتوانند خود را از گناه دور سازند و اگر هم موفق شوند، فرضی را که خدای متعال دستور فرموده را ندید میگیرند؛ و آن را انجام نمیدهند.
ابن عباس میگوید: ازدواج کنید چرا که یک روز متأهلی بهتر از چند سال خداپرستی است.
ابن مسعود هنگامیکه در جنگ زخمی میشود، میگوید کسی را به عقدم در آورید چرا که نمیخواهم مجرد به نزد پروردگارم بازگردم.
گفتهاند احمد بن حنبل یک روز بعد از مرگ همسرش، ام عبداله را به همسری برگزید و گفت نمیخواهم مجرد باقی بمانم. پس ازدواج در اسلام بسیار مهم و عاملی است در جهت دوری از گناه.
نظرات
بدوننام
14 مهر 1392 - 08:50عجبا عجبا عجب