همه تصویر مادرشان را به یاد دارند وقتی در حین غذا خوردن فرزند را بر خود ترجیح داده و ابتدا او را سیر می کند و یا تصویر پدرشان را به یاد دارند وقتی که به خاطر یک کار کوچک پاداش بزرگی به فرزند خویش میدهد تا او را برای ادامهی کار تشویق نماید و نیز تصویر معلّم خود را به یاد میآورند وقتی که یک کار را با همکاری او انجام داده ولی معلّم در مقابل سایر همکلاسی ها و سایر معلّمان آن موفّقیّت را تنها به شاگردش نسبت داده و از نقش خودش چیزی نمیگوید.... و نمونههای فراوان دیگر از این دست وجود دارد.
تمام اینها تصویرهایی است که مرور زمان آن را از خاطرات ما پاک نمیکند، بلکه ما نسبت به آن شخص محبّت بیشتری پیدا میکنیم و تبدیل به یک خاطرهی بسیار شیرین برای ما میشود که هرگاه آن را به یاد میآوریم شادمان میشویم.
اینها همه نمونههایی از بخشش است گرچه ما آن را کوچک بشماریم امّا در قلب کودکان نهادینه شده و پایههای بخش بزرگی از رفتارها و احساسات او بر آن بنا شده است و با وی چون یک ويژگی اصلی بزرگ میشود و در بسیاری از مواقع بر آن تکیه میکند و در موفّقیّتهایی که به دست میآورد نقش مؤثّری دارد.
روش تربیتی اسلام نیز به این نوع از پرورش-پرورش با بخشش- اهمّیّت داده و در سیرهی پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- نمونه های فراوانی از آن به ما رسیده است.
از ابن عبّاس روایت شده که گفته است: «پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- بخشندهترین شخص بود» (بخاری)، و با وجود آنکه پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- ثروتی نداشت اما از نظر بخشش و سخاوت در بالاترین درجه قرار داشت. از سهل بن سعد روایت شده که گفته است: «جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم بِبُرْدَةٍ، فَقَالَ سَهْلٌ لِلْقَوْمِ أَتَدْرُونَ مَا الْبُرْدَةُ ؟ فَقَالَ الْقَوْمُ: هِيَ الشَّمْلَةُ، فَقَالَ سَهْلٌ: هِيَ شَمْلَةٌ مَنْسُوجَةٌ فِيهَا حَاشِيَتُهَا، فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللهِ: أَكْسُوكَ هَذِهِ، فَأَخَذَهَا النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم مُحْتَاجًا إِلَيْهَا فَلَبِسَهَا، فَرَآهَا عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللهِ: مَا أَحْسَنَ هَذِهِ فَاكْسُنِيهَا، فَقَالَ، نَعَمْ، فَلَمَّا قَامَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم لَامَهُ أَصْحَابُهُ قَالُوا: مَا أَحْسَنْتَ حِينَ رَأَيْتَ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم أَخَذَهَا مُحْتَاجًا إِلَيْهَا ثُمَّ سَأَلْتَهُ إِيَّاهَا، وَقَدْ عَرَفْتَ أَنَّهُ لَا يُسْأَلُ شَيْئًا فَيَمْنَعَهُ، فَقَالَ: رَجَوْتُ بَرَكَتَهَا حِينَ لَبِسَهَا النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم لَعَلِّي أُكَفَّنُ فِيهَا.»
سهل بن سعد میگوید: زنی قبایی را خدمت پیامبر اکرم آورد و آن را به آن حضرت هدیه کرد. پیامبر اکرم هدیه زن را قبول کرد و آن را پوشید. یکی از صحابه، قبا را بر تن پیامبر اکرم مشاهده کرد و از آن حضرت خواهش کرد تا قبا را به او ببخشد. پیامبر نیز قبا را به او بخشید. هنگامی که پیامبر اکرم محلّ را ترک کردند. صحابه آن شخص را سرزنش کرده و گفتند: کار خوبی نکردی! پیامبر اکرم به آن قبا نیاز داشت و تو میدانستی که اگر از پیامبر چیزی خواسته شود، آن را رد نمیکند. وی در پاسخ اصحاب گفت: چون پیامبر اکرم این قبا را پوشیده بودند، من برای تبرّک و به امید آن که کفن من باشد، از پیامبر خواهش کردم آن را به من ببخشد.
یک داستان دیگر برایتان بیان میکنم که چگونه پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- یاران خود را براساس بخشش و سخاوت پرورش می دهد:
مسلم از مقداد روایت می کند که گفته است: من و دو تا از دوستانم که از فرط خستگی نای دیدن و شنیدن نداشتیم نزد پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- رفتیم. در خانه کسی نبود که ما را پذیرایی کند. نزد پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- رفتیم و ایشان ما را به خانهاش برد. سه بز در خانه داشت. ایشان -صلّی الله علیه وآله وسلّم- فرمود : «شیر اینها را بدوشید تا با هم بنوشیم.» میگوید ما شروع به دوشیدن نمودیم و هر کدام سهم خودش را مینوشید. سهم پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- را برایش بردیم. ایشان در شب طوری برای نماز بیدار میشد و سلام میکرد که کسی که بیدار بود متوجّه میشد ولی کسی که خواب بود از صدایشان بیدار نمیشد. میگوید سپس ایشان به مسجد میرفتند و نماز میخواندند. و پس از آن میآمد تا شیر را بنوشد. امّا یک شب شیطان به سراغ من آمد و سهم شیر خودم را نوشیده بودم، مرا وسوسه کرد: محمّد نزد انصار میرود و آنان به او هدیه میدهند و وی نزد آنان سیر میشود. او به این جرعهی شیر نیازی ندارد. من هم رفتم و آن شیر را نوشیدم. وقتی کار از کار گذشته بود. شیطان به سراغ من آمد و مرا پشیمان کرد. گفت وای بر تو چه کردی؟ آیا سهم محمد -صلّی الله علیه وآله وسلّم- نوشیدی؟ وقتی برگردد و ببیند که شیر خورده شده تو را نفرین کرده و خواهی مرد و دنیا و آخرتت را از دست خواهی داد. یک ردا داشتم که اگر آن را روی پاهایم میانداختم و سرم از زیر آن بیرون می ماند و اگر روی بالا تنه می انداختم پاهایم بیرون میزد. خواب از سرم پریده بود امّا دو دوستم خوابیده بودند و کاری که من کرده بودم را نکردند. میگوید پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- آمد و طبق معمول سلام کرد. سپس به مسجد رفت و نماز گزارد. سپس بازگشت و آمد تا شیر را بنوشد امّا چیزی داخل ظرف نیافت. سر به آسمان بلند کرد. من با خود گفتم: الآن مرا نفرین می کند و من هلاک خواهم شد. فرمود: «بار خدایا آنکه مرا طعام داد، سیر گردان و آنکه مرا سیراب کرد را سیراب کن». میگوید من ردا را دور خود پیچیدم و چاقویی را برداشتم و به سمت بز چاقتر رفتم تا برای رسول خدا -صلّی الله علیه وآله وسلّم- ذبح کنم. دیدم پستان هر سه بز لبریز از شیر است. رفتم و ظرفی را که خانوادهی پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- در آن شیر میدوشیدند را آوردم. میگوید آنقدر دوشیدم تا رویش را کف در برگرفت و پر شد و آن را نزد رسول الله -صلّی الله علیه وآله وسلّم- بردم. فرمود: «آیا شما امشب سهمتان را نوشیدهاید؟» میگوید گفتم: ای رسول خدا -صلّی الله علیه وآله وسلّم- بنوش و ایشان نوشید. سپس ظرف را به من داد و من گفتم ای رسول خدا -صلّی الله علیه وآله وسلّم- بنوش دوباره نوشید و ظرف را به من داد و وقتی دیدم پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- سیراب شد دعوت او را اجابت کردم و نوشیدم و آنقدر خندیدم که روی زمین افتادم ایشان -صلّی الله علیه وآله وسلّم- فرمود: «تو را چه شده است ای مقداد». من گفتم: ای رسول خدا -صلّی الله علیه وآله وسلّم- من این کار را کردم و ماجرا این است. پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- فرمود: «این رحمت خداوند است آیا اجازه نمیدهی دوستانت را بیدار کنیم تا از آن بنوشند». میگوید گفتم به خداوندی که تو را مبعوث نموده سوگند میخورم که اگر من و تو و تمام مردم از آن بخورند هم برایم تمام نمیشود.» (مسلم)
بخششی که پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- اساس آن یارانش را تربیت نمود تنها بخشش اموال نبود بلکه انواع بخششها را شامل میشد. او خودش، تلاشش و وقتش را در راه خدا میبخشید.
روزی از عائشه (رض) پرسیدند: آیا پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- نشسته نماز میخواند؟! گفت: آری، پس از آنکه مردم او را خسته کرده بودند.» (مسلم)
این خستگی ناشی از مردم همان خستگیای بود که ایشان در بخشش تلاشهایش در آموزش و پرورش و حلّ مشکلاتشان و گسترش خیر و نیکی در میان آنان برداشت کرده بود.
بخشش تربیتی پرورشی در روش اسلامی از همان کودکی آغاز میشود و فرزند از زمانی که قدرت درک و فهم مییابد، بر اساس آن تربیت میشود. به همین دلیل علما توصیه میکنند که فرزندان را از همان کودکی به دادن صدقه عادت دهید. و این صدقه از همان «پول توجیبی» خودشان باشد تا فرزند بداند که از همان چیزی که دوست دارد انفاق و بخشش میکند.
همچنین باید کودک یاد بگیرد که چگونه از تلاش و دستاورد خود برای کمک به دیگران بخشش کند و آن را در راه خدا بداند.
همچنین هم است که احادیث صدقه که معانی دقیق و ریز صدقه را بیان نموده، به او آموزش داده شود و البتّه معنای صدقه در آن احادیث نمونهای برای توصیف صدقه در سطحی وسیعتر است. از ابوهریره -رضی الله عنه- از پیامبر -صلّی الله علیه وآله وسلّم- روایت شده که فرمود: هر درودی که مردم بر من فرستند صدقه است. در هر روزی که خورشید طلوع میکند: میان دو نفر آشتی دهی، صدقه محسوب میشود. به مردم ناتوان در سوار شدن بر مرکب یاری کنی، صدقه است. یا کسی را از مرکبی پیاده نمایی، صدقه است. سخنان نیک صدقه به شمار میرود. هر قدمی که به سوی نماز بر میداری صدقه است. و مانعی را از سر راه برداری صدقه است. (بخاری و مسلم)
برخی از مردم معنای بینوا را اشتباه میگیرند و فکر میکنند باعث شکست و بدبختیشان شده است. امّا در حقیقت این کار ناشی از بخل و خسّت است.
بخشش معنای وسیعی دارد و بخل معنای ناپسندی دارد. بخل در اموال نیست بلکه بیماری است که بر سر راه بخشش قرار میگیرد و مانع آن میشود. مربّیان باید از نفوذ این معانی ناپسند به فکر کودکان و فرزندانمان جلوگیری کنند تا آنان را به هلاکت نکشاند. خداوند میفرماید:
﴿ الشيطان يعدکم الفقر و يأمرکم بالفحشاء و الله يعدکم مغفرة منه وفضلا و الله واسع عليم ﴾
(شیطان شما را وعده فقر و بیچیزی دهد و به کارهای زشت و بخل وادار کند، و خدا به شما وعده آمرزش و احسان دهد، و خدا را رحمت بیمنتهاست و (به همه امور جهان) داناست.)
نظرات