تقريباً ١٥ سال پيش بود كه در شبكه سه سيماى جمهورى اسلامى ايران، فيلمى را با نام "نهنگى براى كشتن" ديدم.

مضمون اين فيلم چنين بود: در كنار روستايى دور افتاده، در بِركه اى بزرگ و پُر از آب، ماهى بسيار بزرگ و نهنگ مانندى مى زيست كه سالهاى سال كسى متوجه حضورش در اين بركه ى آب نشده بود! از قضاى روزگار، روزى از روزها، يك نفر از اهالى روستا متوجه وجود چنين ماهى عظيم الجثه اى مى شود و چون خودش به تنهايى نه مى تواند صيدش كند و نه مى تواند از پسِ كُشتنِ آن برآيد، اهالى روستا را در جريان مى گذارد و همه ى مردم روستا تصميم مى گيرند تا مشتركاً آن را صيد نموده و به طور مساوى بين خود، تقسيم نمايند. هنوز عمليات صيد نهنگ شروع نشده بود كه اين خبر، از طريق مردمِ روستا كه براى خريد مايحتاج روزانه ى خود و يا ابزار و وسايل صيد به شهر رفته بودند، پخش مى گردد و يكى از اعضاى انجمن حفظ محيط زيست هم، كه به طور تصادفى در جريان اين خبر قرار مى گيرد، فوراً دست به كار مى شود و خبرِ وجودِ يك نهنگ در يكى از روستاهاى اطراف شهر، و كشتن آن را در روزنامه ها و مطبوعات درج مى كند و دوستداران محيط زيست و فعالان مدنى را به پيشگيرى از كُشتنِ نهنگ و اقناعِ مردم روستا براى خوددارى از اين كردارِ ننگ فرا مى خواند. فرداى آن روز، اين خبر به طور گسترده در مطبوعات و رسانه ها منعكس مى شود و همزمان، فعالان محيط زيست به همراه روزنامه نگاران و اصحاب رسانه و ساير مردم علاقه مند و كنجكاو به روستا و به ديدن نهنگ مى روند. نهنگى بسيار زيبا و جذاب و دوست داشتنى كه سالهاى مديدى است بدون هيچ انتظار و چشم داشتى از اين انسانها در گوشه اى از اين زمين پهناور آرام و راحت به حيات خويش ادامه مى دهد. اما امروز در انتظار صيد و قربانى هوس انسان، براى چند روز خوردن و لذت بردن است. اما كه همه ى اين انسان ها اين چنين آزمند و شكم باره و يا شايد هم واقعاً گرسنه نيستند. بسيارى از آنان نه تنها شكم همنوعان خود را نمى دَرند و خونريزى نمى كنند بلكه به فكر محبت به ساير موجودات طبيعت و حفظ و نگهدارى از محيط زيست اند و دوستدار آن.

 

مردمى كه از شهر آمده بودند و هدفى جز تماشاى نهنگ نداشتند، در كنار بِركه ى آب از ديدن آن و شيرجه ها و حركات ظريفِ اين مخلوق زيباى پروردگار لذت مى بردند و دوستداران محيط زيست و فعالان مدنى و عده اى از اصحاب رسانه هم، به گفتگو با مردم روستا و تلاش براى انصراف آن ها از كشتن نهنگ مشغول بودند! مذاكره و بگو مگو ساعت ها به طول انجاميد! كم كم نگرش جوانان روستا تغيير يافت و از تصميم خويش برگشتند، اما سالخوردگان و نان آورانِ خانه كه تنها دغدغه ى سير كردن شكم گرسنه ى فرزندانشان را داشتند و لااقل هر كدام چند صباحى دغدغه ى معيشت را در ذهن خويش نداشتند، همچنان بر كشتن نهنگ پافشارى و اصرار داشتند. آن روز مذاكرات به نتيجه اى نرسيد ولى نهنگ هم كشته نشد و ادامه ى مذاكرات به فردا موكول شد. دوستداران محيط زيست توانسته بودند عده اى از خيرين را با خود همراه كنند تا بهاى آنچه را مردم روستا از كشتن اين نهنگ به دست مى آوردند،نقداً به آنان پرداخت نمايند. ظاهراً كسانى هم كه حقيقتاً از كشتن نهنگ هدفى جز سير كردن شكم گرسنه ى فرزندانشان نداشتند، منصرف و پشيمان شدند. اما هنوز هم آنهايى كه به قصد تفريح و لذت، به شكارِ حيوانات و صيد ماهى ها اقدام به اين كار مى نمودند، بر تصميم خود مبنى بر كشتن نهنگ پافشارى مى نمودند. اين جا چاره اى جز دخالت دولت و شكايت به مراجع ذيصلاح قضايى نمانده بود و اين كار هم شد كه خوشبختانه متوليان امر در اقدامى سريع و هماهنگ به فرياد دوستداران محيط زيست شتافتند. شهردار و فرماندار شهر، رييس دادگسترى، پليس و ساير ادارات و مراجع ذيربط با هاهنگى كامل، آهنگ رفتن به روستا نمودند و با زحمتى بسيار، بعد از ساعت ها و تحمل سخت هاى غير قابل انتظار و سر و صورتى گرد و خاك شده و خستگى و كوفتگى فراوان وارد روستا شدند! شايد تاكنون چنين سفرى نداشته بودند و از رنج و زحمت اين مردم بيچاره هم هيچ نمى دانستند! نوشيدن آب خنك و استراحت در خانه هايى با سيستم خنك كننده و ديدن خبرهاى جديد از تلويزيون اولين انتظار مقامات بود! اما همه ى اين انتظارات و پندارها نقش بر آب شد! چون اين روستا نه برق داشت و نه آب لوله كشى. سال ها بود كه اين مردم رنجديده از كمترين امكانات رفاهى هم بى بهره بودند.

پس از گفتگو و مذاكره اى نه چندان طولانى بين مردم و مقامات، موضوع كشتن نهنگ كاملاً حل و فصل شد و همگى به اتفاق هم به سراغ نهنگى رفتند كه تا يك روز پيش قرار بود كشته شود! اما اكنون اين نهنگ زيبا و جذاب نه تنها خودش زنده مى ماند، بلكه باعث تغيير و تحول شگرفى در زندگى مردم روستا و اين منطقه خواهد شد. فرماندار شهر با هماهنگى و همفكرى مقامات همراه و همكارى انجمن ها و دوستداران محيط زيست و فعالان مدنى، تمهيداتى فراهم مى كند كه نه تنها روستا از امكاناتى چون آب و برق و... بهره مند شدند، كل محدوده روستا و بِركه اى كه نهنگ در آن مى زيست، به يك منطقه ى گردشگرى و توريستى تبديل گرديد و سال هاى سال مردم در آسايش و رفاه زيستند و گردشگران داخلى و خارجى به ديدن نهنگ و ديدنى هاى منطقه آمدند.

گرچه بنده منكر خدمات و اقدامات ارزنده ى مسئولان و اهتمام مقامات و دولتمردان در توجه به سردشت و اين فاجعه ى اسفناك نيستم اما اميدوارم مسئولان دولت تدبير و اميد، با اهتمام و جديتى بيش از اين كه تا كنون انجام شده، با تدبير خويش، و توجهى ويژه به سردشت، كورسوى اميد به زندگى را در دل مردم وفادار و بردبار اين ديار، به نورافكنى قوى تبديل كنند و با كمك و همراهى با سازمان هاى مردم نهاد، پتانسيل ها و ظرفيت هاى اين منطقه را شكوفا و آن را به منطقه اى گردشگرى تبديل نمايند و محروميت ها و انتظارات چندين ساله ى اين مردم را برآورده كنند و مرهمى بر زخم هاى درونى جانبازان شيميايى نهند، زيرا مطمئناً بهاى خون شهيدان و مجروحان شيميايى سردشت بسيار گرانبهاتر از اين نهنگ است.