در دهههاى اخير حقيقتى به نام بيدارى اسلامى در قالب آشنايى و اقبال به دين پديدار گشته است كه مىتوان آن را حاصل تلاش تراكمى جريانها و شخصيتهاى اسلامى دانست. اين پديده همهی افراد امت اسلامى را شامل مىشود:
عالمانى كه با تعميق علم شرعى و با تدبر به دنبال فهم دقيق نص و فهم درست واقع و استنباط حكم مناسب مىباشند؛ انديشهورزانى كه نقّادانه به واكاوى مفاهيم و ميراث دينى به قصد ارائه راهحل مىپردازند؛ جوانانى كه با جديت و اميدوار در ميدان عمل حضور دارند و حتّى پيرانى كه در خلوت خود خالصانه خدا را ياد مىكنند؛
لازم به ذكر است كه بعضى تعمّداً و به هدف تقليل جايگاه و به منظور ايجاد ذهنيت منفى، از اين پديده به «اسلام سياسى» ياد مىكنند.
البته هستند كسانى كه اساساً نمىخواهند تولّد چنين مولودى را باور كنند. عدّهای نيز بر اين باورند كه اين نوزاد در جريان بهار عربى دچار ايست قلبى شده و بدرود حيات گفته است. خبرى كه از يكسو مخالفان و دشمنان بيدارى اسلامى را خوشحال و از سويى ديگر موافقان و دوستداران آن را در يأس و نا اميدى قرار داده است. امّا دلايل و قرائن زيادى نشان مىدهند كه بيدارى اسلامى هنوز بيدار و داراى علائم حياتى است و نبض زندگى در آن در حال تپيدن است. براى تبيين اين موضوع - به اختصار - مطالبى را با نگاهى تاريخى بيان خواهيم كرد:
خداوند انسان را آفريد و به اقتضای صفت رحمانی خود، هدايت انسان را از طريق فرستادن رسولان بر خود واجب گردانيد. سلسلهی انبيا و رسولان يكى پس از ديگرى آمدند تا اينكه آخرين بخش هدایت ربّانى بر خاتم انبیا (صلّی الله علیه وسلّم) فرود آمد و بشريت را در پيمودن راه مستقيم دستگیر و راهنما گرديد. رسول خدا بعد از دریافت وحى به تبیین و تطبیق آن پرداخت.
بعد از ايشان مسئوليت تبليغ، تبيين و تطبيق دينِ حق به امّت اسلامى و به صورت خاصّ به دانايان امّت سپرده شده است.
نصوص قطعىِ در ثبوت و دلالت يعنى ثوابت دين، ضامن ماندگارى و استحكام دين و متغيّرات، بستر همراهى با شرايط دگرگونه و ناآرام زمان و مكان از طریق اجتهاد جمعی صاحبان فنّ و از طریق جهاد آحاد امّت اسلامی فراهم آورد.
در عصر خير القرون با پیروی از برنامهی دین در اندیشه و رفتار، اهداف تمدّنی، آزادی بخشی و داد گستری دین، نه در شعار صاحبان قدرت بلکه در گستره ی جامعه، جامه عمل پوشید و عصر طلایی توسعهی فکری، فرهنگی و اجتماعی رقم خورد.
با رخنه و راهیابی مجموعهای از ضعفها در صفوف باورمندان به دین و همچنین با برنامهریزی مستمرّ نیروهای شرّ، خیلی زود ایّامی دیگر آمد که خودباختگی در مقابل دیگران صحنه را به نفع باطل دگرگون ساخت. اگر ارادهی خدا بر جاودانگی دین تا قیام قیامت نمیبود، میرفت تا حوادث متعدّد و جنگهای بنیان برافکن صلیبیها و مغولها، سرنوشت امّت اسلامی را به خاطرهای دور از گذشته تبدیل کند.
در چند قرن اخیر مخصوصاً، امّت اسلامی حال خوشی نداشته است؛ عوامل درونی و بیرونی پیوسته ضربات مهلکی را بر پیکر نحیف آن وارد نمودهاند. نبودِ رهبری و مدیریتِ آگاه و ضعف نگاهی آتینگر سبب شد تا این امّت که زمانی صاحب تمدّنی انسانی و برتر بود، در تشخیص اولویتها سردرگم گردد و تقدیرش توسط دیگران نوشته شود. مسلمانان با سقوط خلافت عثمانی که مرکز ثقل سیاسی دنياى اسلام به حساب مىآمد، دچار آشفتگی شدند. امّت یکپارچگی خود را از دست داده و سرزمینش در میان قدرتهای استعماری تقسیم شد. سنگینی ضربات یکی بعد از دیگری جهان اسلام را در شرایط انفعالی قرار داد و مسلمان کم کم به این باور رسیدند که در مقابل شیران نر خونخواره غیر از تسلیم و رضا راهی ندارند، این باور تخدیری میرفت تا مسلمانان را به خوابی عمیق فرو بَرَد.
امّا بار دیگر؛ سنّت خداوندی مبنى بر حفظ دين و وجود گروه قائمِ بر حقّ، ظهور و تجلّى پيدا كرد، تا دین در مقابل دشمن حمایت و از تأويلهاى بیهوده پیراسته گردد. ارادهی خداوند بر این قرار گرفت که بر اساس سنّت حاکمهی خود، جمعی از بندگانش مأموریت یابند به بازسازی باورهای دینی و تبیین نقش آن در گسترهی زندگی قیام کنند. جریانها و حرکتهای اسلامی در گوشه و کنار دنیای اسلام هر کدام با انگیزهی اصلاحِ وضعیت و با اجتهاد متأثّر از محیط پیرامونی خود به تلاش پرداختند.
برآیند تلاشهای فردی و جمعی در قرن بیستم، حقیقتی انکارناپذیر را به نام «بیداری اسلامی» ایجاد کرد. بازگشت به قرآن و سنّت، اقبال مردم به دین، استقبال از جریانهای اسلامی در انتخابات آزاد، كسب موفّقيتهاى فراوان در میادین علمى، فرهنگى و اجتماعى، آشنايى بهتر امّت اسلامى با امكانات و توانمندىهاى خود، ايجاد سمنها و تشكّلهاى مردمى در سطح منطقهای و جهانى، راهاندازى كانالهاى تلويزيونی و وجود سرمايههاى انسانى و بسيارى ديگر نشانههاى وجود و علايم استمرار بيدارى اسلامى مىباشند.
بیداری اسلامی امروزه دشمنانی دارد که هستِ خود را در نیستِ این پدیدار اجتماعى میبینند. اين امر سبب گردیده است تا حق و باطل که همزاد با خلقت بشر، انسانها را همراهی میکنند، بار دیگر در مقابل هم قرار بگیرند. قواى شرّ در این جنگ، با تمام قدرت و با همهی ترفندها وارد شده است تا رقيب را از خانه بيرون كند. از نشانههاى زنده بودن بيدارى اسلامى اين است كه دشمنانش مجبور گشتهاند، سياست چند رنگى و پنهانكارى را كنار نهاده و در مقابله با آن شمشير را از رو ببندند و بدين ترتيب آغاز مرحلهی تمييز و تمحيص كه گامى مهمّ در مسير پيروزى است رقم خورده است. مىتوان ادّعا نمود كه ما اكنون در مرحلهى فرقان بين حقّ و باطل قرار گرفتهایم. اين مرحلهى مبارك كه حاصل مجاهدتها و از خودگذشتگىهاى افرادى خالص از امّت بزرگ اسلامى است بايد همچون، دستاوردى نفيس و اندوختهای ثمين، قدرش را بشناسيم. در اين مرحله، افراد محك مىخورند و كسانى كه در آنان غشّ وجود داشته باشد سقوط مىكنند. سقوطكنندگان همهى طيفها (حكومتها، علما، اهالى رسانه و…) را شامل مىشوند و اين امرى ميمون و مبارك است. در اين گير و دار اخبار بیداری اسلامی به شدّت دستخوش تحریف و تحلیلهای هدفمند قرار گرفته است. بسیاری تلاش میکنند که از مرگ آن سخن بگویند و بسیاری دیگر به عمد به قضاوتهای ناسنجیده میپردازند.
مؤمنان اسباب فعل خداوند در تغيير هستند، بدون شك امّت اسلامى امروزه يكى از سختترين مراحل تاريخى خود را سپرى مىكند، امّا اين به معنى پايان راه نيست.
آنچه مسلّم است دين اسلام براى نجات انسان و براى ماندن آمده است و خداوند از دين خود حمايت مىكند.
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ»
آیا گمان کردهاید که به بهشت داخل شوید بدون امتحاناتی که پیش از شما بر گذشتگان آمد؟ بر آنان رنج و سختیها رسید و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آن گاه که رسول و گروندگان با او گفتند: یاری خدا كى فرا مىرسد؟ در آن حال خطاب شد: هان! همانا یاری خدا نزدیک است.
رسول خدا در حالى كه احزاب با ده هزار نيرو براى نابودى مدينه مىآمدند و لشكر اسلام مجبور به حفر خندق شده بود در آن شرايط به مسلمانان وعدهی فتح ايران، روم و يمن را مىداد.
لباس قداست بر قامت هیچ فرد یا جریانی پسنديده نيست. بيدارى اسلامى نيز يك تجربهی انسانى است كه مىتواند و شايسته است مورد نقد قرار بگيرد. البته اصطلاح بيدارى اسلامى خود بر اين امر اشعار دارد كه هيچوقت ادّعاى كمال نداشته و صرفاً در اين حدّ ادّعا دارد كه مسلمانان از خواب غفلت چند قرنه بيدار شدهاند. بيدارى شروع كار است، بعد از آن ديدن و تأمّل، برنامهريزى و حركت اتّفاق مىافتد. بر خلاف كسانى كه دانسته يا نادانسته بر اين امر اصرار دارند كه بيدارى اسلامى مرده است، تأكيد مىكنيم كه بيدارى ادامه دارد و مهمترين دليل بر زنده بودن آن حركت جدّى به سمت بازبينى و بازنگرى در اهداف و برنامههاست.
بيدارى اسلامى با درك بهتر از چالشهاى پيش رو و با كسب تجربه و درس گرفتن از گذشته، امروز خود را در مسير اصلاح قرار داده است. آموخته است كه بايد به ملّتسازى قبل از دولتسازى بپردازد. ياد گرفته است كه بايد توان خود را بكار بگيرد تا با همكارى ساير نهادها و سمنها، بتوانند آزادى و عدالت را در جامعه نهادينه كنند. فهميده است كه باید بر ارزشهايى همچون «دگرپذيرى» و «روادارى» تأكيد نمايد و به اصلاح فرهنگى و دگر گشت شخصيتى توجّه ويژه بنمايد. به اصلاح روشها پرداخته و بر استفاده از ابزار نوين مخصوصاً در حوزهی هنر و رسانه در تغيير باورها اصرار دارد.
امّا وظيفهی ما:
ما فرزندان بيدارى اسلامى لازم است خود را جزئى از كلّ دانسته و انجام موارد زير را به عنوان وظايف خود در نظر بگيريم:
قضاياى مربوط به جهان اسلام و بيدارى اسلامى را دنبال كرده نسبت به موفّقيتهاى آن خوشحال و نسبت به شكستهاى آن دردمند و ناآرام گرديم و مسئولانه به تحليل بپردازيم. تلاش کنیم با ارتقاى سواد رسانهای و با تثبّت و تبیّن به اخبار دقیق در اين حوزه دست بياييم.
ما وظيفه داريم به عنوان بخشى از جريان بيدارى اسلامى در هر مكان و مسئوليتى كه هستيم وظيفهی خود را به درستى انجام دهيم، اصول اتقان، احسان و عملگرايى را جدّى گرفته و سعى كنيم از جانب ما پيكرهی بيدارى اسلامى دچار ضعف نگردد.
نظرات