بخشی از نامه استاد ناصر سبحانی خطاب به‌ پیامبران بزرگوار الهی درباره‌ی بمباران شیمیایی حلبچه‌ در 16-19 مارس 1988
استاد شهید ناصر سبحانی
ترجمه: عزیز صادقی

نامه‌‌ای که نوشتن آن آسان نبود با مرکب خون مباح گشته‌ی «شهیدان حلبچه ». اگر خون‌های ریخته به زهر مصنوع کارگاههای شیمیای آلوده نمی‌گشت. تقدیم به ساحت مقدس پیغمبران(س)، تا پیامبر خاتم (ص) بر ایشان قرائت نماید زیرا وی بیشتر از همگان به سرزمین مقصد نامه نزدیک می‌باشد. از فرزندان امتی که مدت‌هاست امواج بلا و مصیبت ایشان را در نوردیده تا به امروز که روز بمباران شیمیائی حلبچه است.
خدا را سپاس می‌گویم ای خیرالمرسلین که شما را سبب هدایت و راهنمای ما نمود تا باران نعمت و رحمتش را بر ما و شما بباراند، یاریمان داد که نزدتان شکوه و گلایه نماییم، شکوه و شکایتی که امید فهم آن برای عده‌ی زیادی نبود کسانی که در سرزمین جهل و ظلم و نادانی‌اند. از خدا می‌خواهیم رحمت و برکاتش را بر شما بباراند ای کسانی که بی‌وجود شما راه بندگی خدا و دوری و بیزاری از طاغوت را نمی‌یافتیم و چون بی‌خردان به آسانی قادر نبودیم دشمنان خود و خدا را از دوستانمان بازشناسیم. ای پیامبران! ای کسانی که هرگاه مظلومان و دلسوختگان جز شما همراز و مونسی برای شنیدن ناله و دردشان نمی‌یابند که سوز دلشان را احساس کند همانا شما بهترین شنوندگان و خیرخواهان هستید. آگاه باشید خبر مهمی برایتان دارم. این اولین و آخرین خبر درباره‌ی امت شما نیست اما خبر بزرگی است به بزرگی کوه‌های کردستان، هرچند مردم از آن بی‌خبراند همچون بی‌خبری و نا آگاهی از وضعیت ملتی که در کوههای کردستان به سر می‌برند. ای پیغمبران از حضورتان عذر می‌طلبم که کلمات و صفحات این نوشته به زهر و سم شیمیایی آلوده است چون هوا، زمین و آسمان کردستان امروز چنان آلوده‌اند که گویی گورستان است. ای کسانی که برای شکوه و درد دل به وقت بلا و مصیبت بهترین‌ها هستید!
قسم به خدا فاجعه‌ی روز حلبچه تمام رنج و مشقت‌هایی که شما در راه دین تحمل کرده‌اید برایمان یادآوری نمود، آنچنان‌که خداوند در کتابش آورده است. ای کسانی که به ما آموختید که ما انسانها همه از یک پدر و مادر زاده‌‌ایم و به صورت اقوام و گروه‌های مختلف آفریده شده‌‌ایم تا همدیگر را بشناسیم و به قدرت و توانایی خداوندگارمان پی ببریم و قرار است بهترین ما نزد پروردگارمان با تقواترین ما باشد. حال بشنوید حال و وضعیت قومی که هر آن، مورد کم‌لطفی و بی‌رحمی قرار می‌گیرد ملتی که نظیرش نایاب است و هیچ قومی همچون او سرزمینش تکه‌تکه و تجزیه نگشته، و فرزندانش دچار محنت و نابودی قرار نگرفته است. این قومتان قوم «کرد» است، قومی که مفسران، محدثان، فقیهان،پارسایان و امیران خیر خواه زیادی داشته، قومی که برای نصرت و یاری دین خدا و محافظت و کمک به ستمدیدگان اقدامات صادقانه و خالصانه‌‌ای داشته است. آیا می‌دانید چرا بر سر این امت چنین آمده ؟زیرا آیینی غیر از اسلام را نمی‌پذیرند. آیا گمان نمی‌برید هر قوم دیگری دچار چنین بلا و مصیبتی می‌گشت در کمترین زمان از بین می‌رفت؟! زیرا زمانی که نوچگان یهودی و مسیحی سرزمین اسلامی را تجزیه و تکه‌تکه می‌کردند هیچ قومی مثل قوم کرد متضرر نگردید، چون دیگران برای نمونه عربها سرزمینشان میان خودشان تقسیم گردید اما خاک و سرزمین کردها به پنج قسمت تجزیه گردید:
1- بخشی از آن را شوروی کمونیست اشغال کرد که تحت سلطه و ستم آنها کردهای این بخش ملیت و دین خود را از دست دادند.
2- یک قسمت زیر سلطه‌ی جاهلیت آتاتورک قرار دارد و به خاطر ملیت و کردبودنشان بارها دچار مصیبت و آزار و شکنجه شده‌اند.
3- این بخش (ایران) علاوه بر کرد بودن، اهل سنت بودنشان هم مشکلات آنها را دو چندان نموده است.
ای پیغمبران آیا می‌دانید این کردها دچار چه ذلّت و رسوائی شدند؟ از ما نپرسید! که کُردها دچار چه فاجعه و محنتی گشتند، فقط به خاطر کُرد بودن و ملّیتی که خداوند آنها را بر آن جعل نموده بود وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا / حجرات 13
آری ! از ما نپرسید، زیرا می‌ترسیم اگر پاسخ بدهیم بعضی از مسلمانان و حتّی عدّه‌ای از دعوتگران مرا به وطن‌پرستی متهم بکنند. می‌دانید چرا؟ زیرا آنها هیچ وقت و حتّی برای یک روز هم به حال و وضع ما دچار نگشته و روزی بر آنها نگذشته که حرف زدن [و نوشتن] با زبان شیرین مادریشان و پوشیدن لباس محلّی برایشان جرم بوده و باعث بدبختی و نابودی زندگیشان شود و سبب گرفتن حق حیات ایشان گردد. از ما نپرسید! زیرا می‌ترسیم که دیگران به خاطر سوء فهم، نتوانند ما را بفهمند و به ما اتهام بزنند، در حالیکه این دعوتگران و داعیان باید بهتر از همگان ارکان و وظایف، یک دعوتگر حقیقی و راستین را نسبت به یک قوم مظلوم و ستمدیده می‌دانستند. انگار اینها نمی‌دانند که خداوند تعالی، سرگذشت قوم بنی اسرائیل را چگونه برایمان بیان می‌کند، در حالیکه زیر سلطه و ستم فرعون گرفتار بودند و به هلاکت می‌رسیدند. در این شرایط خداوند دو وظیفه و مسئولیت اساسی بر عهده دعوتگر مرسل موسی ( ع ) واجب نمود:
- دعوت مردم و قبل از همه فرعون، بسوی خدا پرستی و دوری از طاغوت.
- در خواست از فرعون و افرادش برای پایان دادن به ظلم و ستم علیه بنی‌اسرائیل و آزاد کردن ایشان جهت همراهی با موسی ( ع ). پیداست که این دعوتگران، از چنین وظایف و مسئولیتی و این بیان قرآنی [ ناآگاهند ] که چنین موضعگیری می‌کنند؛ لذا شکوه و شکایت خود را به بارگاه الهی می‌بریم و با شما درد دل می‌کنیم ای پیغمبران !
4- و5: دو بخش دیگر کردستان «عراق و سوریه» تحت سلطه بعث فاشیست متحجر هستند. برای آگاهی از وضعیت آنها همین کافیست بدانید که حزب بعث یکی از فتنه‌ها و نقشه‌های یهود و مسیح است که زیر پرچم ناسیونالیست عربی فعالیت می‌کنند، آزار و شکنجه‌ی کردها مایه‌ی آرامش و شفای نفس پلید رهبران شیطان‌صفت ایشان می‌باشد زیرا یهود و مسیح هیچ وقت شکستی که از صلاح‌الدین ایوبی ‌خورده اند فراموش نمی‌کنند اما متأسفانه در هر مقطع از زمان عده‌‌ای از کردهای خائن از این شیاطین حمایت کرده و با خیانت خود مایه‌ی شکست کردها شده‌اند. ای سرداران بشریت اگر دچار این فاجعه ی بی‌نظیر نمی‌گشتیم نه شکایتی می‌کردیم و نه درد دل؛ زیرا ما همراه و همزاد بلا و مصیبت هستیم اما این بار مصیبت خیلی بزرگتر و دردناکتر است، آری آن روز حلبچه است! آیا چیزی درباره‌ی این روز می‌دانید؟! آیا می‌دانید آن روز چه چیزی روی داد؟ در واقع آن روز کفر، شرک، نفاق و تحجرگرای به کمک خائنین و خودفروشان همه با هم متحد شدند و چون بلا و غضب بر سرمان باریدند آن‌روز آتش سوزان و سیاه شیمیایی بر سر بیشتر از هفتاد هزار مرد و زن و بچه بارید. ای برگزیدگان خدا! آیا شما در غم و غصه‌ی از دست دادن و مرگ بیست و هشت هزار کودک معصوم و بی‌گناه مرا همراهی نمی‌کنید؟! آیا به ما حق نمی‌دهید که بر قربانیانی بگرییم که حتی نزدیک‌ترین خویشانشان جرأت به خاک سپردنشان را نداشتند؟ چه برسد به غسل و کفن کردنشان؟ فکر نکنید غم گذشته را می‌خوریم و مرثیه‌سرای می‌کنیم. هرگز! بلکه ناراحتی ما از غم و ماتم دوستان و شادی دشمنانمان است. نگران چیزهایی هستیم که حالا روی می‌دهد نه آنچه گذشته است، غم و محنت ما برای تمسخر و استهزاء به هزاران جسد سوخته و تجارت [تبلیغاتی و سیاسی] با هزاران جان سوخته‌ی حلبچه می‌باشد. و غم و محنت هزاران انسان نجات‌یافته از آتش بمباران شیمیایی که به سرمای زمهریر اردوگاهها پناه بردند. آری نگرانی و محنت برای اسیران، آوارگان و غم فرزندان عزیز جدا مانده از پدر و مادر بعد از ویرانی خانه‌ها و غارت ثروت و سامانشان و چشیدن آزار و ذلت و هتک خواهران و مادران و همسران می‌باشد. یاد و خاطره‌ی آن لحظات تأسف برانگیزی است که پدری مهربان فرزند عزیزش را در کوه و دره‌‌ای ترسناک بجا می‌گذارد و جز چند نگاه حسرت‌آمیز با چشمانی اشک‌آلود کاری از دستش بر نمی‌‌اید. آری این است روز حلبچه! که تخریب هزاران شهر و روستای کردستان را از یادمان برد. ای پیغمبران شاید می‌پرسید پس چطور از غم و غصه دق مرگ نشدید؟! چطور تحمل کردید؟ آری بجا است که عاملان چنین جنایتی را کشت، اما فجایع و بلایای بزرگ بر ما آسان گشته است زیرا دیر زمانی است که باران مصائب بر ما می‌بارد و بر ما خروش آورده است! امروز دنیای اسلام مملو از فساد و خیانت گشته است فلسطین اشغالی،کشمیر غارت شده و... خیلی جاهای دیگر که هر کدام سرزمین خون و قتل عام شده‌اند. امروزه هر سرزمین اسلامی‌، مصر فرعونی شده در برابر مفسران و دعوتگران راستین هرچند هیچ‌کدام نظیر حلبچه نمی‌باشند که فقط روزی از روزهای کردستان است.