گاهی خشونت به تفسیر فراوانی ترجمه می‌شود... 

خشونت تنها زیر بار شلاق‌ها خم شدن نیست... .

خشونت تنها های و هوی بیدادگرانه نیست... .

خشونت همان دختر معصوم و بی‌گناهی است که به جرم اعتماد کردن به دام بی‌آبرویی مردان بی‌غیرت گرفتار می‌شوند و آنگاه که ننگ فریب و خیانت را بر پیشانی این دخترکان معصوم کوبیدند، به این فکر نمی‌کنند که این آن‌همه عشق و اعتمادی بود که برای او داشته، نه خیانت... .

خشونت همان نامردی‌هاییست که مردانگی سرش نمی‌شود، و معرفت را نمی‌شناسد، حقیقت را گم کرده است و حرمت ناب ارزش یک زن را می‌شکند تا ارزش را بی‌ترجمه تفسیر کند... .

و آن همه ارزش‌ها و حرمت‌های نابی‌ که تو به پایش ریختی را به دست واژه‌ی "تکرار" می‌سپارد و اینگونه آن را معنا می‌کند.

خشونت گاهی کبودی و زخم‌های کتک نیست...؛ خشونت همان نادیده گرفتن دلی که می‌تپد تو را و در بستر خیالش پلک می‌گشاید مبدا خاطراتت را، و تو پیله‌ی ظلم شدی بر پروانه‌ی احساسش. زخم های کبودی ترمیم می‌شود ولی ترک خوردن قلب‌ها هرگز جوش نمی‌خورد... .

خشونت همان فاجعه‌ی تمام شدن است؛ تمام شدن برای کسی که تمام تو را خواند و مثل کاغذی مچاله، بطرف سطل زباله پرتاب کرد.

خشونت همیشه کتک نیست؛ گاهی یک نگاه است، نگاهی سرد و سنگین بجای قدردانی برای شکسته دلی که مبتلای توست و این‌همه ایثار و فداکاری و عشق را نقد داد و او را نسیه گرفتند... .

خشونت همان اشک‌هایی است که حرام آنهایی کردم که بی‌ارزشند. همان اهل غروری که زبان دل من را نمی‌داند و من روحم اسیر آن آدم‌های بی‌ارزش است... .

خشونت گاهی همان از دست رفتن فردایی است که زندگی فرصت دیگری برای جبران پاک کردن اشک‌هایم را به او نداد... .

خشونت آن سکوت سرد و مطلق مرگباری است که گلویم را به هق هق کشانده و آنگاه که تمام دلم را برایش خواندم...، انگار دلش را زدم... .

خشونت گاهی همان بی‌احترامی ‌است به آن لحظه‌هایم که همه آمیخته با تمنای عشق و انتظار طلوع دستهایت بود، و تو به این‌ همه دیوانگی‌هایم، به هق‌هق‌هایم خندیدی... .

خشونت همیشه صدای بلند نیست، گاهی سکوت سرد و مبهم حنجره است بر آن‌همه بودن‌های من و مهربانی‌هایم که ساکن خانه‌ی دلت بود و هدیه‌ام بر دیده‌های خواب آلود محو در توهم تو... .

خشونت گاهی همان غروری است که در برابر تمامی‌ ناملایمت‌هایی که سزاوارش نبودی ولی اجازه‌ی" مرا ببخش" گفتن را به تو نمی‌دهد تا اینکه خیلی زود دیر می‌شود و پایان می‌دهد به من یک ملافه‌ی سفید.