بیانات استاد عبدالرحمن پیرانی دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
عرایضم را با الهام از آیهی ۵۵ سورهی مبارکه نور آغاز میکنم خداوند بزرگ به نسبت نصرت اهل ايمان مىفرمايد:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» ﴿النور: ٥٥﴾
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده داده که آنان را در زمین جانشین خود قرار دهد همانگونه کسانى را که پیش از آنان بودند، جانشین گردانید و آئينشان را که برای آنان پسندیده است، استوار دارد و به آنان پس از خوف امنیت و آرامش بخشد، چنانکه مرا بندگى مىکنند و چيزى را شريک من قرار نمىدهند و کسانى که پس از اين وعدهى راستين کفر ورزد پس آنان فاسقند.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ»؛ وعدهی پروردگار حقّ و تخلّفناپذیر است قرآن مجيد مىفرمايد: «وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ» و يا مىفرمايد: «وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ»
قابل توجه است که قرآن مجيد میفرماید؛ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ» یعنی تنها برخى از اهل ايمان به سطح تحقّق وعدهی الهی نائل مىآيند و کسانى ديگر از اهل ايمان هستند که توفیق برخورداری از تحقّق نصرت و تمکین را ندارند؛ زیرا على رغم اينکه واژهی «مؤمنون» عام است و همهى ايمانداران را شامل مىشود؛ اما براى اهل ایمان اوصاف دیگری نيز وجود دارد در صورتىکه آنها را کسب نمايد، شأن و جايگاه خود را نزد پروردگارش ارتقا مىبخشد؛ مثلاً قرآن مجيد مىفرمايد:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾»
باز هم درجهی ايمان مىتواند ارتقا يابد، در صورتیکه از زمرهی کسانى باشد که قرآن در مورد آنان مىفرمايد: «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ».
باز هم جايگاه اهل ايمان، ارتقا مىيابد و قرآن در شأن آنها مىفرمايد: «وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ»
باز هم درجهی ايمان ارتقا مىيابد و دایرهی نافرمانى محدودتر میشود و مىفرمايد:
«وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ» و در ادامه، دو خصلت بسيار محورى، گوهرى و امنيتآفرين و حياتبخش را مورد تأکيد قرار مىدهد و مىفرمايد: «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» لاجرم اهل ايمان براى کسب هر فضيلت و ويژگى جدیدی به مجموعهای از تلاشها و از خودگذشتگیها و جهاد با نفس نیاز دارند.
در نتيجه ایمانی که شايستگى تحقّق وعدهی الهی را داشته باشد؛ ایمانی است که تمامى جوانب عقيده، اندیشه، گفتار، اعمال و رفتار را با موازين قسط الهى منطبق ساخته و حرکت حيات را بر اساس توصيههاى ربّالعالمين تنظيم کرده باشد.
شما بزرگواران نيک مستحضر هستيد که ايمان قابليت کم و زياد شدن را دارد همانگونه که قرآن مجيد مىفرمايد:
«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا»﴿الفتح: ٤﴾
و ایمان همواره، قرینِ «عمل صالح» است، ایمان بدون عمل؛ ايمانى آگاهانه، دقیق و عمیق نیست.
و امّا واژهی «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ»:
استخلاف: بهمعناى جانشينى انسان از جانب پروردگار به منظور آبادانى زمين و تلاش براى اقامهی قسط و عدل.
استخلاف: يعنى تلاش برای تحقّق امور گرانبها، ارزشمند و هدايتگر و امنيتآفرين.
استخلاف: علم و حکمت، رحمت و اصلاح است.
اين جانشينى گاهى در حدّ و سطح خانواده و زمانى به نسبت جمع و جريانى معيّن و احياناً در سطح يک جامعه ايفاى نقش مىکند. ادامهى آيه بر مستدام بودن جانشينى تأکيد مىنمايد و مىفرمايد: «كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ»
بر اين اساس؛ استمرار قانون و سنّت استخلاف مورد تأکید قرار گرفته است و قانون و سنّت الهى جانشينى انسان به نمايندگى از پروردگار قاعده و قانونى ربّانی و ثابت است به نسبت تمامى کسانی که به سطح ايمان مطلوب ارتقا مییابند و در جهت نشر ارزشها اقدام مىنمایند.
«وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» اصولاً وجود خوف در زندگی انسانها امری بدیهی و طبیعی است.
در صورت شکیبایی و ثبات قدم و اصرار بر ایمان و عمل صالح تمکین حاصل شده و خوف نگرانى زايل مىشود؛ همانگونه که قرآن مجيد مىفرمايد: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» ﴿البقرة: ١٥٥﴾
و نيز مىفرمايد «وَلَيُمَکنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ»؛ در اين آيه، دين به انسان نسبت داده شده است که اولاً نشان از تشریف و تکریم مقام انسان دارد. ثانياً: اگرچه دین در اصل از آن خداوند است؛ امّا چون هدف و فلسفهى ارسال رسولان الهى و نزول کتب آسمانى به منظور خدمت به نوع انسان و هدايت و نيکبختى و نيکفرجامى اوست بر اين اساس فرمود: «دِينَهُمْ» دين و آئينشان و فرمود: «يَعْبُدُونَنِي...» زیرا اولين و مهمترين بهای تمکین عبادت و بندگى پروردگار است کما اينکه بهای آرامش و رهایی از خوف نيز، عبادت است.
مىفرمايد: «فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» ﴿الكهف: ١١٠﴾
و بهای تمکین نيز پرهيز از شرک است که فرمود: «لَا يُشْرِکونَ بِي شَيْئًا» حتی در کوچکترين نوع شرک؛ زيرا شرک در تعارض با ایمان است.
در رابطه با اصطلاح «تمکین» در قرآن مجید همانگونه که شما بزرگوران مستحضر هستيد؛
واژهی تمکین و مشتقات آن ۱۸ بار در قرآن مجید تکرار شده است، که علما و مفسران در تفسير و تبيين آن معانى مختلفى را بيان نمودهاند از آن جمله:
یکم؛ تمکین به معنای سلطه و قدرت؛ خداوند بزرگ در شأن ذیالقرنین فرمود:« إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا»﴿الكهف: ٨٤﴾
ابن کثیر: مىفرمايد: «أَيْ: أَعْطَيْنَاهُ مُلْكًا عَظِيمًا مُتَمَكِّنًا، فِيهِ لَهُ مِنْ جَمِيعِ مَا يُؤْتَى الْمُلُوكُ، مِنَ التَّمْكِينِ وَالْجُنُودِ وَآلَاتِ الْحَرْبِ وَالْحِصَارَاتِ.»؛ یعنی: به او پادشاهی بزرگی بخشیدیم که استوار و مستحکم بود و در آن همه آنچه که به پادشاهان داده میشود، از قدرت، سپاهیان، ابزارهای جنگی و تجهیزات محاصره، برای او فراهم بود.
دوم؛ تمکین به معنای منزلت و جایگاه نزد امير و پادشاه همانگونه که در شأن حضرت یوسف (ع): فرمود: « وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ» ﴿يوسف: ٥٤﴾ و یا قرآن مجید در مورد جبرئیل امین مىفرمايد: «ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ» ﴿التكوير: ٢٠﴾ و یا « وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» ﴿يوسف: ٥٦﴾
سوم؛ تمکین به معنای آماده ساختن و مهیا نمودن آنجا که قرآن مجيد مىفرمايد:« أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَىٰ إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِّزْقًا مِّن لَّدُنَّا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» ﴿القصص: ٥٧﴾
چهارم؛ تمکین به لحاظ برخوردارى از حياتى قرين فراوانى نعمتهای و معيشتى آسان.
همانگونه که خداوند بزرگ فرمود: «أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ» ﴿الأنعام: ٦﴾
به ملتهای گذشته اموال، اولاد و امکانات فراوان عطا نمودیم که مانند آن را به شما ندادهايم.
پنجم؛ تمکین در دین و فراهم شدن زمينهی ادای شعائر دين و توفيق نشر ارزشهاى انسانى و اسلامى و ايفاى نقش مؤثر در ايجاد امنیت و آزادی همنوعان و هموطنان.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» ﴿النور: ٥٥﴾
ششم؛ تمکین به معنای پیروزى و قدرت که فرمود: «وَإِن يُرِيدُوا خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» ﴿الأنفال: ٧١﴾
هفتم؛ تمکين به معانى ثبوت و استقرار و ماندن در آنجا که مىفرمايد:« أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ ﴿٢٠﴾ فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ﴿٢١﴾»(سورة المرسلات)
در خاتمه بديهى است که هر جمع و جامعهاى براى تحقّق تمکين، به یاریدهندگان و حمایتکنندگانى توانا و شايسته نياز دارد که اسباب موفقيت و نصرت را فراهم نمايند؛ بهگونهای که وجود جماعت، عاملی اساسی بهشمار میرود؛ لذا وجود نهاد شورا و التزام به مبدأ خرد جمعى در پرتو آموزههاى دين مبين اسلام و انسجام و وفاق وهمدلى از اهمّيت فراوانى برخوردار است که: «وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» ﴿الشورى: ٣٨﴾
والسّلام عليکم ورحمة الله وبرکاته
نظرات