هر انتخاباتی با گفتمانی همراه است؛ هنوز كه هنوز است ایرانیان، دولت اصلاحات و سیدمحمد خاتمی را با گفتمان توسعه سیاسی و فرهنگی به یاد می‌آورند كه در آن كلیدواژه‌هایی چون تنش‌زدایی، مدارا، تساهل و تسامح، حقوق زنان، تخصص‌گرایی، شایسته‌سالاری و...در جایگاه رفیعی قرار داشت. گفتمان احمدی‌نژاد اما مجموعه‌ای از گزاره‌های عوامانه و پوپولیستی را شامل می‌شد كه نهایتا بیش از 800میلیارد دلار از دارایی‌های نفتی ایرانیان را صرف پروژه‌های غیر متعارفی چون مسكن مهر، هدفمندسازی یارانه‌ها و...ساخت. از سوی دیگر، گفتمان حسن روحانی مبتنی بر توسعه روابط با قدرت‌های جهانی بود و رییسی با گفتمان انقلابی و تشكیل ساختار یكدست حاكمیتی برای حل مشكلات مردم روی كار آمد. با یك چنین پیش‌فرض‌هایی این پرسش شكل می‌گیرد كه گفتمان و دكترین مسعود پزشكیان رییس‌جمهور منتخب مردم ایران شامل چه محتوایی است؟ علیرضا علوی‌تبار از گفتمان پزشكیان در این مقطع تاریخی، ذیل عناوینی چون دكترین«عدالت دموكراتیك» یاد می‌كند. علوی‌تبار در عین حال معتقد است، عدالتی كه پزشكیان باید به سمت آن حركت كند، نه عدالت كهنه و سنتی، بلكه عدالتی مبتنی بر گزاره‌های مدرن، دموكراتیك و مردمسالارانه است. این استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح‌طلب با تاكید بر اینكه تبعیض به عنوان آزار‌دهنده‌ترین ویژگی سیستم سیاسی ایران، مردم را آزار می‌دهد، عدالت را روی دیگر سكه تبعیض معرفی می‌كند.علوی‌تبار در عین حال معتقد است تلاش پزشكیان و حامیان او برای تغییر در جامعه، بدون تردید با مقاومت ذینفعانی مواجه می‌شود كه سال‌هاست از بطن ساختار تبعیض‌آمیز فعلی، منافع كلان و میلیاردی برداشت كرده‌اند. به اعتقاد این تحلیلگر مسائل سیاسی تنها راه مقابله با این ذینفعان با نفوذ به كار‌گیری مطبوعات آزاد و آگاهی بخشیدن به مردم در عین شكل‌دهی به توسعه مدنی، ایجاد تشكل‌ها و صنوف مدنی و كارگری است كه پایه‌های توسعه، مدنیت و دموكراسی را در كشور بارور كرده و كلونی‌های رانتیر را به حاشیه می‌راند.

 

‌تجربه‌های سال‌های قبل این‌گونه بود كه هر زمان انتخابات با مشاركت بالا رخ می‌داد، اصلاح‌طلبان فاتح انتخابات لقب می‌گرفتند و هر زمان مشاركت زیر ۵۰درصد بود، جناح راست توفیق می‌یافت، در انتخابات سال ۱۴۰۳ اما نامزد اصلاح‌طلبان با مشاركت ۴۰ و ۵۰درصدی در راس هرم آرا قرار گرفت. تركیب رای‌دهندگان از نظر شما چه تغییری كرده است؟

‌مشاركت در انتخابات ایران دارای سقف و كفی است. در اغلب موارد، میزان مشاركت در انتخابات از 20درصد واجدین شرایط كمتر نمی‌شود و از 80درصد واجدین شرایط بیشتر نمی‌شود. بنابراین رقابت را باید بین این راس پاره خط یعنی 20درصد حداقل و 80درصد حداكثر در نظر گرفت. بنابراین رقابت‌ها بر سر مشاركت یا عدم مشاركت حدود 60درصد واجدین شرایط است. نكته دوم اینكه اگر آرای دور دوم را مبنا قرار دهیم، حدود 50درصد واجدین در انتخابات شركت كردند. یعنی 30درصد بالاتر از كف و 30درصد پایین‌تر از سقف. از 30درصد عدم مشاركت‌كننده‌ها، همه سیاسی نیستند؛ نیمی از آنها، مردم عادی‌اند؛ مردمی كه طی سال‌های اخیر از عملكرد حاكمیت درمانده، خسته، ناامید و به ‌شدت خشمگینند. به خصوص ضربه‌ای كه به جامعه پس از رخدادهای اعتراضی سال‌های اخیر (96، 98 و رخدادهای 1401) وارد آمده مانع جدی برای هر نوع مشاركت جدی است. بنابراین نیمی از عدم مشاركت‌كنندگان مردمان عادی‌اند و نمی‌توان از آنها ذیل عنوان جریان سیاسی یاد كرد.

‌منظور شما از اینكه این 15درصد جریان سیاسی نیستند، چیست؟ مگر غیر از این است كه افراد در شكل بنیادین امر سیاسی را مرتكب می‌شوند؟

‌منظورم از جریان سیاسی، افرادی است كه می‌خواهند در عرصه سیاسی اثر بگذارند، برای این كار منابع جمع كرده و تا حدودی تن به حداقلی از سازمان‌یافتگی و تشكل‌یابی می‌دهند.بنابراین 15درصد از 30درصد عدم مشاركت‌كنندگان، این‌گونه‌اند. نیمه دیگر این 30درصد كاملا سیاسی‌اند. این 15درصد سیاسی عدم مشاركت‌كنندگان هم 2بخش‌اند؛ یك بخش طرفدار اصلاحات بنیادین سیستمند و یك بخش از آنها هم طرفداران تغییر كلی نظام سیاسی هستند. در واقع دیگر دنبال اصلاحی در چارچوب این سیستم نیستند. اینها را باید از هم تفكیك كرد.

‌در دسته‌بندی شما، 30درصد هم بالاتر از كف مشاركت بودند. دسته‌بندی این طیف چگونه است؟

‌تحلیل این طیف را باید برد به سمت نیروهای اصلاح‌طلب و اصولگرایی كه تحریك‌كننده شركت در انتخابات بودند. این گروه‌ها، طیف‌های مختلف و متنوعی دارند. اقلیتی در اصلاح‌طلبان، میانه‌روها و اعتدالی‌ها هستند. اینها به اصولگراها نزدیك هستند. اساسا در برخی زمینه‌ها مواضع نزدیك به محافظه‌كاری دارند تا تغییرخواهی و اصلاح‌طلبی. اما بخش عمده اصلاح‌طلبان كه حول محور سید محمد خاتمی و جبهه اصلاحات تجمع می‌كنند، طرفدار اصلاحات ساختاری‌اند. اصلاحات را در چارچوبی كه خاتمی در بیانیه 22بهمن اعلام كردند، می‌خواهند. معتقدند با این دگرگونی‌ها، می‌توان تفسیر دموكراتیك‌تری از نظام ارایه كرد و در چارچوب آن مشكلات را حل و فصل كرد. اقلیتی هم هستند كه طرفدار اصلاحات بنیادینند. یعنی علاوه بر اصلاحات ساختاری كه جریان اصلی اصلاحات از آن سخن می‌گوید، معتقدند كه تغییرات اساسی در نظام حقوقی نظام هم باید رخ دهد. دقت داشته باشید در جبهه اصلاحات هم احزابی وجود دارند كه تمایلات میانه‌روی و اعتدال دارند. اگرچه در جبهه اصلاحات هستند و در مكانیسم جبهه رای می‌دهند، اما به لحاظ تمایلات فكری، نوعی اعتدال و میانه‌روی را دنبال می‌كنند. از نظر من این میانه‌روی هم نوعی محافظه‌كاری است. توجه كنید محافظه‌كار از نظر من امری مذموم نیست. اینها هم در هدف و هم در روش، توقعات و نوع عملكرد خود را طوری تعریف می‌كنند كه آرام آرام به محافظه‌كاری نزدیك می‌شوند.

‌روی دیگر سكه تحلیل شما، گفتمان اصولگرایی بود. اصولگرایان را چگونه می‌توان دسته‌بندی كرد؟

‌در جریان اصولگرا هم چنین دسته‌بندی‌هایی وجود دارد. اقلیتی با عنوان جریان راست تندرو و رادیكال حضور دارند. اینها اقلیتند. هر چند به دلیل صدای بلندشان، صدای غالبند، اما از نظر تعداد، اكثریت ندارند. یك جریان عملگراتر هم در جریان راست وجود دارد كه اینها جریان اصلی (mainstream) هستند. یك جریان میانه‌روی اعتدالی هم وجود دارد كه به میانه‌روها و اعتدالی‌های اصلاح‌طلب نزدیك می‌شوند. حتی همپوشانی‌ها و ارتباطاتی با هم دارند. به همین دلیل چهره‌هایی می‌بینید كه دوگانه عمل می‌كنند. مثلا پایداری‌ها در طیف راست رادیكال قرار می‌گیرند. اما امثال حدادعادل، قالیباف، باهنر و...ذیل اصولگرایان عملگرا قرار دارند. امثال ناطق‌نوری، لاریجانی و...ذیل جریان میانه‌رو و اعتدالی راست قرار می‌گیرند. از سوی دیگر چهره‌هایی چون حسن روحانی و یارانش و حزبی كه از ایشان حمایت می‌كند (اعتدال و توسعه) هم وجوه اصلاح‌طلبانه‌ای دارد و هم وجوهی اصولگرایانه و در قلب جریان اعتدالی قرار می‌گیرند.

‌طیف پیروز در انتخابات 1403 ذیل كدام یك از این دسته‌ها و طیف‌ها قرار می‌گیرد؟ در برخی آوردگاه‌های انتخاباتی (مثلا انتخابات سال92) شاهدیم كه هم اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان خود را فاتح انتخابات می‌دانستند.

‌پیروز این انتخابات، جریان اصلی اصلاح‌طلبان طرفدار اصلاحات ساختاری هستند، به علاوه اینكه اصلاح‌طلبان میانه‌رو و اعتدالی‌ها هم نقش‌آفرین بودند. نقش طرفداران اصلاحات بنیادین كمتر از دو طیف ذكر شده قبلی است. فقط در مرحله دوم بود كه با نگران شدن از غلبه راست افراطی، اصلاح‌طلبان بنیادین وارد میدان شدند و مردم را به رای دادن ترغیب كردند.

‌یكی از گزاره‌های مهم در جریان انتخابات 1403، وارد شدن كلیدواژه «عدالت» در كنار سایر كلیدواژه‌ها در گفتمان نامزد جریان اصلاحات بود. در واقع به نظر می‌رسد گفتمان اصلاحات با تركیب گفتمان چپ در دهه 60 (عدالت، ساده‌زیستی و...) در كنار محتوای گفتمان دهه 70 این جریان (توسعه سیاسی، آزادی، رفاه و...) به دنبال شكل‌دهی به قرائت تازه‌ای از گفتمان اصلاحات است. این تحلیل از نظر شما درست است و اگر بله، شما چه تغییری در گفتمان اصلاحات احساس كردید؟

‌مساله‌آفرین ایران یعنی چیزی كه به عنوان پروبلماتیك از آن یاد می‌شود، این است كه فرآیند توسعه در ایران، كند، ناپیوسته و نامتوازن است. ایران وارد فرآیند توسعه شده و كشوری در حال توسعه است، اما در مقایسه با توقعات مردم و ادراكی كه از نیازها وجود دارد، توسعه كشور ناپیوسته است (قطع می‌شود)، عقبگرد دارد، نامتوازن است، به این معنا كه در ابعاد مختلف پا به پای هم پیش نمی‌رود. گاهی در حوزه اقتصادی پیش می‌رود و در بخش سیاسی متوقف است و گاهی برعكس. یكی از مسائلی كه به نظر می‌رسد عوارض همین كندی ناپیوستگی و نامتوازن بودن فرآیند توسعه است (از منظری دیگر مشكلی مستقل هم محسوب می‌شود) مساله تبعیض در جامعه ایرانی است. تبعیضی كه ساخت یافته است. در بخش‌ها، زمان‌ها و حوزه‌های مختلف دیده می‌شود. تبعیض جنسیتی، مذهبی، دینی، سیاسی، حزبی و...در جامعه ایرانی وجود دارد. این تبعیض است كه مردم را دلسرد، دلشكسته، سرخورده و آزرده كرده . آنقدر كه تبعیض مردم را آزار می‌دهد، فقر آنها را آزار نمی‌دهد. اگر مردم حس می‌كردند، فقر برای همه است، راحت‌تر آن را تحمل می‌كردند. اما اقلیتی با نفوذ ریخت و پاش می‌كنند و اكثریتی از مردم فقیرند. این نیاز جامعه است كه گفتمانی در بطن اصلاحات رشد كند كه بر نفی تبعیض تاكید كند. آن روی سكه نفی تبعیض، تاكید بر عدالت اجتماعی است. عدالت در برخی موارد به معنای برابری است و در معنای دیگر، ممكن است معنایی متفاوت داشته باشد. زمانی كه از عدالت صحبت می‌شود، اگر نگاه به فرصت‌ها باشد، عدالت یعنی برابری در فرصت‌های رفاهی و آموزشی و...اما اگر نگاه به نتایج باشد و نه فرصت‌ها، در آن صورت می‌توان از نابرابری موجه صحبت كرد. نابرابری كه سود بیشتری بر جامعه می‌رساند. در واقع تنها نابرابری قابل قبول، آن است كه جامعه از آن سود می‌برد. مثلا وقتی با دادن حقوق نابرابر باعث شوید نخبه‌های بیشتری وارد سیستم آموزش و بهداشت و...شوند، این نابرابری موجه است، چراكه اكثریت جامعه از آن بهره می‌برند. بنابراین تبعیض به عنوان آزار‌دهنده‌ترین ویژگی كه در سیستم سیاسی ما نهادینه شده، یك درمان دارد كه آن هم عدالت است. رشد گفتمان عدالت، یك خواست اجتماعی است كه خود را به همه نیروهای سیاسی تحمیل می‌كند. مهم این است در این مرحله (پس از تجربه سال‌های 60 و تجربه‌های جهانی) دنبال عدالتی باشیم كه درآمیخته و همراه با دموكراسی باشد. در واقع باید به دنبال عدالت مردم‌سالارانه باشیم. لازم است از گفتمان‌های مدرن برای تحقق عدالت استفاده شود نه از گفتمان‌های سنتی. باید از عدالت مدرن و دموكراتیك دفاع كرد و از آخرین دستاوردهای بشر برای غنی كردن این گفتمان استفاده كنیم. این نوعی اتصال به مفهوم توسعه همه‌جانبه است. بر این اساس، به تغییر بنیادین در گفتمان اصلاحات برای توجه به عدالت نیاز نداریم فقط باید به این جنبه‌ها توجه بیشتری داشته باشیم. هنوز هم مساله ما این است كه توسعه در ایران كند، ناپیوسته و نامتوازن است. یكی از جنبه‌های مهم این وضعیت، تبعیض ساخت یافته ایران است و درمان آن فقط عدالت است. عدالتی كه در آن مضمون‌های برابری و دموكراسی ادغام شده باشد و نگاه مدرنی به انسان و روابط انسان‌ها وجود داشته باشد. پزشكیان دكترین خود را باید مبتنی بر این نوع عدالت اجرایی كند.

‌برخی معتقدند تایید صلاحیت پزشكیان از سوی شورای نگهبان به معنای آغاز برخی تغییرات در مواجهه حاكمیت با مطالبات تحول‌خواهانه مردم است. شما چنین برداشتی از مقوله تایید صلاحیت پزشكیان دارید و فكر می‌كنید حاكمیت تغییری در روش‌های سلبی گذشته‌اش داشته؟

‌آنچه شما در پرسش مفروض می‌گیرید، تفسیر خوش‌بینانه‌ای از رخدادهاست. من آرزو می‌كنم این تفسیر درست باشد. دركی در حاكمیت پدید آمده باشد كه به خروج از بن‌بست‌ها كمك كند. اما تفسیر بدبینانه‌ای هم می‌توان داشت و آن اینكه اطلاعات مسوولان به آنها نشان داده كه كشور به سمت بحران‌ها در حال حركت است. طبیعی است كه برای جلوگیری از بروز فاجعه، باید تصمیمات سخت و دشوار گرفت و انتخابات سخت داشت. سیستم برای مقابله با بحران باید تن به تغییرات اساسی بدهد و از سوی دیگر تغییرات اساسی ممكن است منافع برخی طیف‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد. قرار گرفتن اصلاح‌طلبان در موضع قدرت از یك طرف آنها را وادار به اتخاذ تصمیمات سخت می‌كند و از سوی دیگر هزینه این نوع تصمیم‌گیری‌ها را از دوش حاكمیت برداشته و به گرده آنان می‌افكند. ممكن است برخی به دنبال آن باشند كه هزینه تصمیمات به دوش جریان اصلاحات بیفتد. این تفسیر بدبینانه است. اما نقطه اشتراك این پارادوكسیكال این است كه امكانی به وجود آمده كه عوامل بحران‌ساز و مجموعه راهبردهای بحران‌ساز متوقف شوند. اگر این تغییر صورت گرفته باشد، نباید نگران باشیم كه هزینه حیثیتی این بحران‌ها به دوش اصلاحات افتاده باشد. باید منتظر آینده باشیم و ببینیم آیا چنین عقلانیتی در حاكمیت رخ داده یا نه؟

‌به نظر شما كابینه پزشكیان باید واجد چه ویژگی‌هایی باشد. آیا باید كابینه‌ای ملی با مشاركت طیف‌های مختلف باشد یا اینكه توصیه می‌كنید، پزشكیان با انتخاب چهره‌های اصلاح‌طلب، مطالبات مردم را دنبال كند؟

‌كابینه پزشكیان در صورتی موفق می‌شود كه از برخی ویژگی‌ها بهره‌مند باشد. نخست اینكه، كابینه باید نماد تغییر و تجسم تحول باشد. اگر كابینه نماد تداوم و حفظ وضع موجود باشد، همه باخته‌ایم. به هیچ‌وجه دیگر نمی‌شود مردم را به انتخاباتی دعوت كرد كه بن‌بست‌ها را پایان دهد. در واقع انتخابات موضوعیت خود را از دست می‌دهد. اعضای كابینه باید نماد دگرگونی باشند و دوره تازه‌ای را به مردم نوید دهد. نكته دوم اینكه كابینه باید قواعد مشخصی داشته باشد كه راهنمای تصمیم‌گیری‌اش در همه زمینه‌ها باشد و این راهنمای تصمیم‌گیری باید مورد تایید همه اعضای هیات دولت و كابینه باشد. مثالی می‌زنم تا موضوع روشن‌تر شود. فرض كنید دولت، قاعده كلی داشته باشد، دولت چهاردهم نیامده اقتصاد را دولتی كند، ضمن اینكه با رها كردن اقتصاد هم موافق نیست. به دنبال تركیب بهینه «دولت و بازار آزاد» است. هر جا كه دولت مزیت دارد، نقش دولت پررنگ می‌شود. مثلا آموزش و بهداشت عمومی، تولید كالاهای عمومی مثل امنیت، خط‌مشی‌گذاری، فقرزدایی، بازتوزیع ثروت، دفاع از حقوق مصرف‌كننده و عوامل تولید و...بخش‌هایی است كه دولت‌ها در آن مزیت دارند. اما در تولید و خدمات عادی، محل مزیت بخش خصوصی است و مكانیسم عرضه و تقاضا مزیت دارد. دولت می‌تواند این شعار را بدهد: «بخش دولتی- مكانیسم برنامه‌ریزی در حد ضرورت، بخش خصوصی - مكانیسم بازار در حد امكان» هر جا كه می‌توان كار را به دست بخش خصوصی سپرد باید این كار را انجام داد. اما جایی كه ضرورت و مزیتی در ایفای نقش دولت وجود دارد، دولت باید وارد میدان شود. مثال بعدی رعایت حقوق مردم (حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی) در تصمیم‌گیری‌هاست یا اینكه اصل بر آزادی انتخاب سبك زندگی، پوشش، خوراك، مسكن، نحوه گذران اوقات فراغت و...است. توصیه اخلاقی یك چیز است و تصویب قوانین موضوع دیگر. در واقع باید قواعدی در تصمیم‌گیری‌ها وجود داشته باشد كه همه اعضای كابینه به آن متعهد باشند. بدنه اصلی كابینه باید از جریان اصلی اصلاحات باشد. اما از نیروهای اعتدالی و میانه‌رو‌ها هم می‌توان استفاده كرد به شرط اینكه همگی پایبند به قواعد راهنمای خط‌مشی‌گذاری و اتخاذ تصمیمی در دولت باشند.

‌موضوع دولت در سایه و حاكمیت دوگانه و مانع‌تراشی‌های آنان، یكی از مشكلات جدی دولت‌های مردمی در ایران بوده است. خاتمی از آن با عنوان هر 9روز یك بحران جدی یاد می‌كرد. برخی معتقدند این دوگانگی امكان تحقق وعده‌ها را سد می‌كند . در عین حال گروهی از تحلیلگران هم اذعان دارند مهم‌ترین دستاوردهای ایران در زمان همین دوگانگی‌ها ثبت شده است. شما در خصوص این تضاد چگونه می‌اندیشید؟

‌اگر دولت بخواهد تغییر ایجاد كند، یعنی خط‌مشی‌های چند دهه اخیر را دگرگون كند، این‌طور نیست كه به راحتی بتواند عمل كند. این سیاست‌ها، روش‌ها و راهبردهای دهه‌های اخیر، ذی‌نفعانی رانتی دارد. افرادی هستند كه از این روش‌ها، رانت‌های بسیاری می‌برند.عدم تقارن اطلاعاتی كه وجود دارد، ورود و خروج محدود به بازارها، امكان تحرك و رانت‌هایی كه برای برخی افراد و جریانات وجود دارد، رانت‌های میلیارد دلاری ایجاد كرده است. به راحتی نمی‌توان این تغییرات را اعمال كرد. از سوی دیگر ذی‌نفعان سیاسی و ایدئولوژیك هم در میدان هستند. در واقع ایدئولوژی پوشش زیبایی برای تامین منافع برخی جریانات است. كسی نمی‌گوید دنبال منفعت شخصی خود است. در ظاهر، همه اعلام می‌كنند ارزش‌های اخلاقی و انسانی را پیگیری می‌كنند، اما در واقع منفعت شخصی‌شان را می‌جویند. برخی افراد و جریانات هویت خود را با این نوع سیاست‌ها پیوند زده‌اند. ذی‌نفعان معیشتی هم البته داریم. افراد ضعیفی كه در لابه‌لای سیاست‌های جاری، راه‌ها و منفذهایی پیدا كردند تا زندگی خود را ادامه دهند. اینها سپری می‌شوند برای دفاع از ذی‌نفعان رانتی و ایدئولوژیك. اگر به این سیاست‌های نهادینه شده، دست زده شود، آنها مقابله می‌كنند.

‌برای مقابله با این كلونی‌های رانت و فساد چه باید كرد؟

‌راهی وجود ندارد جز اینكه آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی شفاف صورت گیرد. ایران باید از منافع خاص و كوتاه‌مدت به سمت تامین منافع عام و بلندمدت حركت كند. این حتما مقاومت‌هایی ایجاد می‌كند. كسانی كه منافع كوتاه‌مدت دارند در برابر تبدیل منافع‌فردی به منافع بلندمدت و همگانی می‌ایستند. اما راهی جز پیوند دایمی با مردم و امكان سازماندهی و تشكل‌یابی وجود ندارد. باید قدرت همسنگ شكل بگیرد. دولت باید اجازه دهد، كارگران، معلمان، صاحبان حرف و صنوف مختلف متشكل شوند و شوراهای خود را داشته باشند. در یك انتخابات آزاد نمایندگان خود را انتخاب كنند و با آنها وارد گفت‌وگو شوند. دولت باید یك قاعده كلی را به تصویب برساند كه بر اساس آن هر سیاستی كه قرار است در وزارتخانه‌ای اجرا شود، قبلا با ذی‌نفعان آن سیاست، موضوع مورد بررسی و بحث قرار گیرد. این امكان ندارد جز اینكه به متشكل شدن صنوف كمك شود. در جایی كه تعارض منافع وجود دارد دو طرف باید بتوانند از منافع خود دفاع كنند.

‌مهم‌ترین اولویت‌هایی كه مسعود پزشكیان باید به آنها ورود كند، چیست؟

‌ویژگی مشكلات ایران، كهنه بودن و در هم تنیده بودن است. وقتی قصد حل یك مشكل شكل می‌گیرد، قبلا باید مشكل دیگری حل شود. بنابراین اقداماتی فراگیر و گسترده برای حل مشكلات نیاز است. به‌طور كلی در كوتاه‌مدت و طی 4سال اول 3هدف باید دنبال شود؛ كنترل تورم، افزایش رشد اقتصادی و مساله آب. اما حل این بحران‌ها به حل سلسله مسائل دیگری نیاز دارد. برای حل مشكل تورم باید نقدینگی كنترل شود. كنترل نقدینگی، مستلزم مهار بدهی‌های دولت به بانك‌ها و بانك مركزی است. برای رفع مشكل استقراض از بانك‌ها، باید روی بودجه كار و كسری بودجه را حل كرد. برای حل كسری بودجه باید معضل صادرات نفتی رفع شود. نهایتا باید توسعه مناسبات ارتباطی با جهان در دستور كار قرار گیرد و...در 4سال اول، دولت همین 3هدف كلی را باید در دستور كار قرار دهد. همه ظرفیت‌های كشور باید در خدمت این اهداف باشد. در این صورت ما به سمت یك راه‌حل جامع حركت می‌كنیم. یك بسته سیاستی معقول باید جایگزین سیاست‌های فعلی شود. به خصوص در عرصه سیاست خارجی به یك مجموعه مذاكره‌كننده قدرتمند، پرتوان و كارآمد نیاز داریم تا از ابتدای دولت مجموعه‌ای مذاكرات را ساماندهی كند. آثار روانی و عملی این مذاكرات خوب خواهد بود. مذاكرات طول می‌كشد و نیازی به حل فوری نیست، اما شروع تنش‌زدایی پیامدهای مثبتی خواهد داشت. مقابله با تبعیض، استفاده از رویكردهای كارشناسی و...از دیگر ضرورت‌هایی است كه دولت پزشكیان باید به آنها توجه كند.