محال مرگور عبارت از برخی جبال و تلال و اراضی مسطحه مشتمله بمزارع و مراتع و دهاتی است که جولکه مسطح آن قریب پنج فرسنگ طولا و ”یک فرسخ و نیم عرضا” میشود. از طرف جنوب مشرق به کوههای شمالی اشنویه از قبیل الق و زردکه و بابوله و اراضی زردکلان راوند کریمخانی و دشت بل ارومیه و از طرف مشرق بکوه آز و اراضی محال صحن آباد ارومیه و از طرف شمال باراضی بلندی که در محاذی اواسط ذروه زین اسپی و حجیج که از ذرات کوه های طرف مغرب و مشرف باین جولکه است شروع کرده و از طرف مغرب به مشرق ممتد شده. حد فاصل این جلکه از محال دشت گشته است محدود و از طرف مغرب به سلسله سرحدیه کوه قندیل که ذرات متصله آن در اینجا از سمت کوه کروی عبارت از کله شین مرگور و ذروه چیارش و گردنه زینی و ماهی هلانه و پشت بیرام و گردنه زینی آوخ است منتهی میباشد.
گردنه زینی عبارت از گردنه ایست که رودخانه موسوم به زینی از طرف مغرب آن بمحال شمزینان عثمانی جاری و آبی دیگر از سمت مشرق آن جاری بسمت رود بینار مرگور و منصب برآنست ماهی هلانه عبارت از ذروه ایست که طرف غربی آن قریه هلانه ملکی عثمانی و منبع یک شاخه رودخانه جاریه بسمت شمزینان است پشت بیرام و گردنه زینی آوخ عبارت از دو ذروه و گردنه ایست که یکطرف آنها منبع شاخهای رود شمزینان و طرف دیگر آنها منبع بعض شاخهای رود برده سور دشت ملکی ایران است.
اکثر دهات محال مرگور در جولکه مسطحه مذکوره و اغلبی معموره و بواسطه تسلط آب به تمامی این جولکه بلکه باکثر پشته ها و تل های آن قابل آبادی زیادتر می باشد. اکنون بعلت قلت سکنه و رعیت یعنی کمی آنها از قرر کفایت آنجا اکثر جاهای آن چمن و علف زار است که بدون زحمت و مراقبت بواسطه زیادتی آب تربیت یافته و رعایا درو کرده به جهت زمستان دوآب خودشان ذخیره می نمایند.
در طرف جنوب مغرب این محال و سمت شمال مغرب ذروه موسوم به کله شین دربندی و دربند قلعه چه ایست که هر دو موسوم به بینار و اهل آن جنگی و مشتمل بقریب دویست نفر تفنگچی است ضابط این قلعچه بعلت سختی محل غالبا متمرد میباشد و آبی که منبع آن حوالی ذروه چیارش و برده بینار موسوم است از میان دربند مزبور به جلکه مرگور جاری و در حوالی قریه زاویه با رودخانجات دیزج و لورزینه که از طرف شمال کوه الق و دالانپر به این جولکه جاری هستند قاتی شده از میان جلگه مسطح مرگور و به شمال جاری و زاینده رود میباشد.
پس از گذشتن از جلگه مرگور به جولکه ارومیه به مناسبت مرور از تنگه نزدیک بقریه براندوز موسوم به رودبار براندوز گردیده رو به مشرق شمال جاری و پس از کفایت محال صحنآباد ارومیه داخل دریای شها میشود. بعض طوایف رواند مشهور به سورچی چنانکه اشعاری بر آن شد با قلیلی از عشیرت هرکی در کوههای غربی این محل یعنی در کوههای سرحدیه اینجا ییلامشی مینمایند و یک تیره از طایفه شکاک هم در بعض دهات این جولکه و در دره براندوز قشلامشی میکنند. (مشیرالدوله،صص،۱۵۴،۱۵۵،۱۵۶).
در خصوص وجه تسمیه مرگور
مَرگَوَر یا مِرگَوَر تغییر شکل یافته از دو واژه “مِرگَه” و “وَر” یا همان ” وار” میباشد که به معنای سرزمین مرغزارها است. “مِرگَ” یا “مِرگَه” به معنای مرغزار و “وَر” یا همان ” وار” به معنای سرزمین است. مرغزارهای متعددی در این منطقه وجود دارند که از جمله میتوان، مِرگَه فال، مِرگَه رش و مِرگَه زیارت را نام برد.
کیومرث حاجی محمدی؛ پژوهشگر حوزه فرهنگ و تاریخ
نظرات