کمتر پیش میآید که بشریت آن گونه که دربارهی نلسون ماندلا قهرمان مبارزه با تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی عمل کرد، به تعظیم و بزرگداشت یکی از رهبران جهان بپردازد که در دین و فرهنگ ونژاد با او تفاوت دارد.
در حین شرکت در جشنوارهی یکصدمین سال سرنگونی رژیم آپارتاید ایشان را در حالی میدیدم که در غرق در عشق و محبت مردم بود؛ دهها هزار نفر از سراسر کرهی خاکی به این جمهوری نوپا آمده بودند و به جرأت میتوان گفت که همهی آنها از این مرد قهرمان سخن میگفتند یا دست کم پس از تحمل دشواریهای سفر و هزینههای کلان چشمان خود را برای یک لحظه دیدن او روشن میکردند. راستی راز این همه عشق و محبت چیست که بشریت را نسبت به این مرد تا اینجا رسانده است؟ انتظار میرود که در تشییع جنازهاش جمعیت کلانی شرکت کند که چه بسا از شمار کسانی که در دو دههی اخیر با وی دیدار کردهاند کمتر نباشد و از میان آنان بزرگترین رهبران جهان و افراد سرشناس هم قرار دارند. ماندلا توازن اخلاقی و ارزشهای انسانی مشترک را در میان بشریت زنده کرد گویی آینهای بود که هر یک از ما درون خود را در آن میدید؛ درونی که از ظلم بیزار است حتی اگر در ظلم هم دستی داشته باشد و بدترین انواع ظلم آن است که بر اساس عناوین عرضی همانند رنگ ونژاد بنا شده باشد؛ همان وضعیتی که در آفریقای جنوبی حاکم بود و سفیدپوستان سالها بر سیاهان مسلط بودند و آنان را تا درجهی بندگی تحقیر میکردند.
با وجود اینکه این لکهی ننگ در جهان شایع است و برخی از آثار آن همچنان در شماری از کشورهای جهان دیده میشود، اما تفاوت آشکار حکومت پیشین آفریقای جنوبی که به دست استعمارگران اروپایی تأسیس شده بود در آن بود که تبعیض نژادی را تا آنجا رسانده بود که تنها در رفتار و روابط اجتماعی همانند پرهیز سفیدپوستان از ازدواج با سیاهان خلاصه نمیشد؛ بلکه یک رژیم قانونی مبتنی بر تبعیض را بنیان نهاده بودند. به عنوان نمونه برای سیاهپوستان که ساکنان بومی کشور بودند سوار شدن بر وسایل نقلیهی عمومی و نشستن بر صندلیهای ویژهی سفیدپوستان ممنوع بود؛ آنان نمیتوانستند از بازارهای سفیدپوستان خرید کنند یا کودکانشان را به مدارس آنان بفرستند یا به رستورانهایشان وارد شوند یا اینکه در پارکهایی که جز خدمت کار دیگری در آن نداشتند استراحت کنند. بلکه در پایان روز پس از آنکه نیرو و توانشان را در فراهم کردن اسباب آرامش سران سفیدپوست هدر دادهاند، بایست شهر را ترک میکردند و در محلههایی که در حومهی شهر برایشان آماده کرده بودند به دور از شهرهای غرق در ناز و نعمت سفیدپوستان شب را به صبح میرساندند. مبارزهی صدها سالهی سیاهان بر ضد این رژیم وحشی که پیروزی درخشانی را در کارنامهی ماندلا رقم زد، در درون بشریت نوعی بیداری وجدان و احساس گناه ایجاد کرد و فشار ماندن در زیر بار ظلم را احساس نمود. علاوه بر این اصلی را به ویژه برای ملتها پایهگزاری کرد که دیگر به ادعای انتساب به تمدن بسنده نکنند بلکه شعار حمل رسالت آزادسازی سایر ملتها را نیز سر دهند.
مبارزهی ماندلا پردههای زشتی را که هر کس در برابر خود کشیده بود کنار زد؛ در پس این پردهها بود که هر کس از خود میپرسید آیا من تا این درجه زشت و نامرد هستم که انسانی مانند خودم را تحقیر میکنم و حقش را تنها به خاطر رنگ پوست یا نژادش تباه میکنم؟ شاهکار ماندلا به کار روانشناسانی شباهت دارد که معالجات خود را بر اساس نقشآفرینی در برابر بیمار روانی پی میگیرند؛ آنان میخواهند عقدههای پنهانی درون بیمار را کشف کنند و برای آزادی از این عقدهها به او کمک کنند. اینجاست که ظالمان ناگهان یکصدا فریاد برمیآورند: خدایا آیا ما تا این اندازه زشت و کریه و سزاوار سرزنش بودهایم؟
ماندلا تنها رهبر آفریقایی یا خارج از آفریقا نبود که بر ضد نیروهای استعمارگر ظالم شوریده است و ملتها را به مبارزات علیه آنان دعوت کرده است و در نتیجه استقلال و آزادی و کشور مستقل را برایشان به ارمغان آورده است. ملتهای زیادی زیر پرچم رهبرانشان این راه را طی کردهاند. اما ماندلا در میان بسیاری از این رهبران منحصر به فرد است؛ او نظامی دموکراتیک و کثرتگرا را بنیان نهاد بدون اینکه کسی را از خود دور کند. این در حالی است که بسیاری از رهبران آزادیخواه پس از پیروزی خود را همهکارهی ملتها قرار دادهاند و گویی زبان حالشان میگوید: ما شما را آزاد کردیم تا به بردگی بگیریم. داستان آنان نمایشنامهی حمه جریدی را به خاطر میآورد که وقتی به دست پسرعمویش که یکی از نیروهای امنیتی استعمارگران بود اسیر شد، حمه از کار او در شگفت ماند که چگونه پسرعموی انقلابی خود را دستگیر کرده است. وقتی علت را جویا شد این پاسخ را شنید: حمه خوب فکر کن کدام بهتر است: پسرعمویت تو را دستگیر کند و به مال و منالی دست یابد یا اینکه به دست رومیان اسیر شوی؟
ماندلا بر خلاف اکثر آزادیخواهان علاقمند به اجرای شیوهی دموکراتیک بود یعنی گردش قدرت از طریق ارادهی آزاد که برای تحقق آن نباید منتظر مرگ ناگهانی یا بیماری کشندهی حاکم پیشین ماند وضعیتی که بسیاری از رهبران آزادیخواه جهان دارند. اما ویژگی منحصر به فرد ماندلا برخلاف سایر همقطاران او در مفاهیم بلند انسانی نهفته است؛ او راه حل دو کشور را نپذیرفت و با تأسیس کشور نوپای سیاهان در کنار دولت سفیدپوستان مخالفت کرد. ماندلا بر ساختار مشترک انسانی پافشاری میکرد و بالاتر از احساساتی چون انتقام و کینه و کدورت قرار داشت. وی محبوبیت بالای خود را با حقد و انتقام نسبت به کسانی که مردمش را قتل عام کرده و مورد آزار و اذیت قرار دادند عوض نکرد. او در یک گردهمایی مشترک انسانی و ملی در حالی که دوکلارک رهبر حکومت آپارتاید پیشین را در آغوش گرفته بود به سخنرانی پرداخت و او را به عنوان معاون رئیس جمهور در دولت جدید قرار داد.
ماندلا به آبادانی میهن بر اساس اصول مشترک انسانی فکر میکرد نه به مسایل حاشیهای و فرعی؛ این بود که توانست بر احساس انتقام و حقد و کینه فایق آید.
بدین ترتیب ماندلا دوران آکنده از انتقام و کینه را پشت سر گذاشت و در برابر ستمهایی که بر مردم کشورش رفته بود صفحهی جدیدی را گشود که بر علاج روانی استوار بود. او در آن واحد به کمک قربانیان و جلادان شتافت و به پاکسازی آثار دشمنی و جبران کاستیها و مرهم نهادن بر زخمها و تصحیح انحرافات پرداخت. وی جلساتی ترتیب داد که در آن قربانی روبروی جلاد قرار میگرفت و با همهی ظلم و ستم و ضرب و شتمی که در حق روا داشته بود فرصت را در اختیار او قرار میداد تا به گناه خود اعتراف کند؛ آنگاه برای او عفو و بخشش درخواست میکرد تا حکومت بتواند پس از آن زیانهای مادی جبرانپذیر را جبران کند و به این ترتیب کل جامعه از آثار ویرانگر کنیه و کدورت پاک شود و از تمام اشکال تقلب و پنهانکاری و انتقام فاصله گیرد، دردها درمان و بر زخمها آن مرهم گذاشته شود. جوامع بر حقد و انتقام بنا نمیشود بلکه اساس آن دوستی و همکاری و گذشت و مدارا است. عدالت سنتی که بر انتقام بنا شده است نمیتواند ثمربخش باشد مگر اینکه با افراد معدودی سر و کار داشته باشیم؛ اما اگر مسأله به جوامعی مربوط باشد که هزاران نفر را در خود جای داده است اجرای انتقام به جنگ داخلی منجر خواهد شد. عدالت مطلوب و موجود در این حالت از نوع خاصی است و نوعی درمان روانی است که دردها را به گستردگی ارزشهای انسانی و گذشت و همکاری و بخشایش درمان میکند. عدالت مطلوب همان عدالت انتقالی همراه با گذشت است نه انتقام.
شکوه و عمق مفاهیم انسانی در شخصیت این رهبر بزرگ و حکمت و بردباری و افق گستردهی او باعث شد که او تمام هممیهنانش از جمله کسانی که او را زندانی و شکنجه کردهاند با آغوش باز بپذیرد. شخصیت او ترکیبی از تمام دیانتهای ملت خود و همهی ارزشهای انسانی موجود با وجود اختلاف میان آنها بود. استاد احمد کثرادا یکی از همبندان او بود که در جزیرهی دورافتاده روبن سالهای درازی را با وی سپری کرد. کثرادا مسلمان بود و رفیق امین ماندلا به شمار میرفت. همچنین کشیش مبارز دیزموت توتو یکی از بزرگترین یاران او بود. او حتی با گروههای بتپرست نیز روابط خوبی داشت.
به خاطر دارم که در همایش جهانی ادیان که در کیپ تاون برگزار شده بود و بیش از سه هزار نفر از علمای دینی با دیانتهای گوناگون در آن شرکت داشتند و از نقاط مختلف جهان با نظارت ماندلا به آفریقای جنوبی آمده بودند، به هر عالم دو دقیقه فرصت داده شد تا بالاترین مفاهیم انسانی در دین خود را بیان کند. هیأتهای اسلامی مرا به عنوان سخنگو انتخاب کردند؛ در آن همایش سخنگویان با دیانتهای مختلفی که داشتند اما هیچ یک در اظهار تحسین و قدردانی از شخصیت ماندلا کمترین اختلافی با دیگری نداشت؛ همه وی را شایستهی بالاترین جایگاه در دین خود و دارای وجدان انسانی میدانستند. ماندلا همان کسی است که تحلیلگر تونسی وی را در یکی از روزنامهها با این جملات میستاید: «او در اخلاق مسلمان و با وجود عظمتش فروتن است؛ با تمام اشکال انتقام و بغض و کینه مخالفت است. جلادانش را شریکان میهن برای ساخت آینده قرار داد و هیچ وقت با دشمنانش همانند آنان رفتار نکرد».
در آن همایش بهتر از این آیه سخنی نیافتم تا بتوانم در حضور وجدان انسانیت چکیدهای از دین اسلام را بین کنم:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» [حجرات: ۱۳].
ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حوّاء) آفریدهایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید (و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخّص شود، و در پیکرهی جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متّقیترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و کردار و گفتار شما، و از حال همهکس و همه چیز) است.
این آیه عظمت و عمق مفاهیم انسانی را در شخصیت ماندلا و حکمت و بردباری و افق وسیع او را نشان میدهد. انسانیت امروز که از امواج سهمگین بغض و نفرت و نژادپرستی و جنگ و خودگامگی و بخل و وجدانهای سخت رنج میبرد؛ انسانیتی که بینیازی افراطی را در کنار فقر کشنده آورده است و در شهرهایی که آکنده از ملیونها نفر است هنوز غریب زندگی میکند و همدمی نمییابد که او را از قبضهی تنهایی آزاد کند، چنین انسانهایی چقدر نیازمند شخصیتی چون ماندلا هستند. امت اسلام که به گروهها و جماعتهای گوناگون و متخاصم تقسیم شدهاند،گاه نبرد میان اسلامگراها و سکولارها وگاه در درون اسلامگراها و سکولارها جریان دارد و هر کدام میپندارند که به مطلوب رسیدهاند و حقیقت مطلق را در اختیار دارند، این امت چقدر نیازمند نوسازی فرهنگی و ادبی و گام نهادن در مسیر گذشت و بخشایش و همکاری و گشتن به دنبال همنوع و هممیهن مشترک است تا جوامع را آباد کند و به جای بزرگنمایی اختلافات و برانگیختن گرایشهای شیطانی که درون همهی انسانها نهفته است و در عوضِ تمایل به نفرت و بغض و انتقام که جمعها را میپراکند و آبادیها را ویران میکند، دست در دست هم دهند و به جبران کاستیها و عقبماندگیها بپردازند.
تونس عزیز و دیگر کشورهای اسلامی چقدر نیازمند روش ماندلا هستند؛ این همان سنت و روش پیامبران و فرستادگان الهی است؛ کسانی که واپسین آنان، روش و منش همهی این کاروان را در برخورد با انتقام و کینهتوزی در لحظهی پیروزی این چنین به نمایش میگذارد: وقتی که گروههای شکستخوردهی قریش لرزان و هراسان در برابر کسی ایستادهاند که روزگاری او را مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار داده و از سرزمین مادریاش آواره کرده بودند و سالها در معرض دشمنی و کینهتوزی آنان بود، هم اکنون از آنان میپرسد: انتظار دارید چه برخوردی با شما داشته باشم؟ بروید شما آزادید همهی شما را آزاد کردم. ایشان حتی رهبر قریش را مورد احترام قرار داد و فرمود: هر کس وارد خانهی ابوسفیان شود در امان است. در لحظهی پیروزی و خوشحالی این پیامبر رحمت عربها را زیر پرچم خود با هم متحد و در میان آنان آشتی برقرار کرد؛ برای مدتی، قرنها دشمنی و کنیه و کدورت و درگیریهای بیهوده را از دلشان بیرون کردند و موحد و آشتیکنان در کنار هم قرار گرفتند. دلهایشان آباد و اهدافشان بزرگ شد و پس از اینکه نفرت و دشمنی و درگیریهای کوچک آنان را پاره پاره کرده و برای صدها سال به حاشیه رانده بود هماینک با هدف فتوحات عظیم اسلامی با هم متحد شدند. این شیوهی رهبران بزرگ است. آیا آنان از آسمان فرود آمدهاند یا از دل زمین برآمدهاند؟
نظرات
شب
01 دی 1392 - 07:38سلام به اندازه ماندلا من امام بنا و دیگر رهبران اخوانی را نمیشناسم تنها منبع در دسترس من همین سایت است. چرا؟؟؟