نامش منصور است و از اهالی تالش!

سابقه‌ی آشنایی‌مان بر می‌گردد به سال گذشته!

یكی از عزیزانم، همسرش، سفر ابدی اختیار كرده بود و با دو نفر از دوستانم قصد شركت در مجلس ترحیم و همدلی‌اش كردیم..

بعد از طی بیش از هزار كیلومتر و كلّی مصیبت بین راهی، حول و حوش ساعت ٤صبح به تالش رسیدیم! وی در این فاصله، آرام و قرار نداشت و مرتّب پیگیر حضورمان بود تا اینكه در دل شب، در منزل به روی مان گشود و با مهر بسیار خود و خانواده‌اش بالأخص مهربان زاده آقای دكتر، تا ابد، مدیونمان كرد...

سیل گلستان كه آمد، از نزدیك شاهد بودم كه ایشان و دكترهارونی عزیز هم یك پای ثابت امدادی و درمانی از آن سامان بودند. ارتباطمان گه گداری تداوم داشت تا اینكه موضوع برف سنگین گیلان پیش آمد و اوّلین تماسم با آن حوالی از كانال ایشان اتّفاق  افتاد كه، روحیّه‌ی خوب ایشان و بزرگ منشی‌اش، از رنج سفرمان برای امداد بحران در آن نواحی و البتّه نعمت فرصت خدمت و رنج سفرمان كاست!

كرونا كه آمد و موضوع انتقال بیماران كرونایی از رشت به تالش، و خشم جمعی از تالشی‌ها و حمله به بیمارستان، مجدّد بستر ارتباطیمان گشود كه از زیان‌های وارده و ضعف مدیریت بحران گله‌مند بود و البتّه كه ماشین شخصی‌اش نیز در آن آشوب و در پاركینگ بیمارستان آسیب جدّی دیده بود!

چندی بعد متوجّه شدم به جهت سمت شغلی‌اش، عهده‌دار پرستاری بیماران كرونایی را شده است!

یك هفته‌ای گذشت و مرتّب از حجم مراجعان و نقصان و كاستی امكانات و وخامت اوضاع و البتّه اشباع تختهای بیمارستانی ابراز نگرانی می‌كرد تا اینكه امشب، خبر «كرونا»یی شدنش را مخابره كرد!

یك هفته زمان كافی بود تا آن میزبان مهربان پریروز و پرستار مهربانتر امروز، از كسوت تیمارگری به بستر بیماری تغییر وضعیّت دهد و همّت، ایثار، شب‌بیداری، فشار كاری و مشاهده‌ی مستقیم رنج دیگران و دستان خالی‌اش، بر زمینش زند و اینك پرستار منصور ما، آن فرشته‌ی نجات و آن اسوه‌ی ایثار، در قرنطینه‌ی ویروسی گرفتار شده است كه جهان‌گستر، پیش می‌تازد!

شكّ ندارم اگر نقصان در امكانات و فشار حاصل از مشاهده‌ی آزار بیماران نبود، آن «منصورِ» ما، «یوسف»وش، در چاه برادران كرونا، نمی‌افتاد... اینها را نقل كردم تا چون برادر یوسفی عزیزم هشدارتان دهم كه:

كرونا شوخی‌بردارنیست... ایمان دارم استاد «منصور یوسفی دیگه‌سرایی» عزیز، با نردبان ایمان استوار، خدمات خالصانه و دعای دوستدارانش، «یوسف»آسا، از چاه قرنطینه‌ی كرونا، جان سالم بدر خواهد برد و بر كرسی صدارت دلهای دنیایی ما باز خواهد گشت؛ امّا تاریخ، هیچ‌گاه آنانی كه مسبّب ورود این ویروس شدند...

اینك امّا تماسهایم بی‌پاسخ‌اند و به انتظار پیامك اطّلاع‌رسانی خودكار وزارت ارتباطات و فناوری هستم تا خبری از «نصرت منصور» ما بر «كرونا» مخابره كنند.