بر فراز لهیب شرارههای درد
که در شریان سبز درخت
چنگ انداختهاند
بالهای معصوم و روشنت را گرداگرد قداست پدران بلوط
و مادران ارغوان و ختمی و لالههای واژگونش بگستران
ققنوس شو
تا برای همیشهی تاریخ
داستان راز چشمهای شوکا و کبک و تیهویش
که شمارش نفسهای محبوس در سینهات را تا دقیقهی آخر گریستند
قصهی شبانهی «روڵە»های کورد شود
نظرات