از ذهن بسیاری از مسلمانان فراموش شده است ولی نامش در برگهای زرین تاریخ همچنان سبز خواهد بود، او، دکتور محمد حمید الله، دانشمند چیره دست و بزرگ والایی است که با صد دریغ و درد جز اندکی از مسلمانان او را نمی شناسند با آنکه او -به گواهی غرب- همه درجات و پله‌های دانش روز را پَی کرده تا بدانجا که جوایز کمیابی را بدست آورده است که جز افراد تاریخی و برازنده به آن جوایز دست نبردند. 

وی، بیست و دو(۲۲) زبان زنده جهان را با پختگی می‌دانست و آخرین زبانی که فرا گرفته بود، زبان تایلندی است آن هم در عمر هشتاد و چهار سالگی (۸۴).

او هم آغوشی اختیار نکرد و هرگز ازوداج ننمود بلکه هم آغوش او علم و دانش بود و شایسته تر آنکه چهار صد و پنجاه (۴۵۰) کتاب با زبان‌های گوناگون نبشته است.

با آنکه تخصص وی علوم اسلامی نبوده اما دانشمندی به تمام معنی در این حوزه بود. در نیم قرنی که در فرانسه می‌زیست بیش از چهل هزار(۴۰۰۰۰) غیر مسلمان با سعی و تلاش وی به اسلام روی آوردند و مسلمان گشتند.

او اولین کسی بود که ثابت کرد کتابت حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمان خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم تمام گشته است و با این شاهکار خویش شبهه مشهور را رد کرد شبهه‌ای که می‌گوید: حدیث پیامبر اکرم پس از صد سال از زمان پیامبر نوشته شده است.( شواهدی که کتابت حدیث را در زمان پیامبر اکرم ثابت کند نیز هست که این جا محل ورود آن نیست)

هنگامی که به خانه‌ی نویسندگان( دار المصنفین) در قاره هند رفت، بخاطر حیا و شرمی که از جایگاه رسول الله داشت، پا برهنه داخل خانه نویسندگان شد، زیرا کتاب های سیرت پیامبر اکرم همه جا را گرفته بود و خانه‌ی نویسندگان مملو از کتابهای سیرت بود.

در سفرهای تفریحی به فرانسه، با تمام جایگاه و بزرگ منشی‌اش، خودش همراه شاگردان خود ظرفها را می‌شست.

زمین را در جستجوی دانش به گشتن سپری کرد.

چشم آدمی حلقه‌ی اشک می‌شود بر امثال شیخ محمد حمید رحمه‌الله و باران اشک شدیدتر می‌گردد هنگامی که خبرگزاریها از پخش و نشر این نوابغ صرف نظر می‌کنند و لب نمی گشایند و اینان همچنان گمنام می‌مانند، اما خبرگزاری آخرت، آنان را کافی است، همین که اهل آسمان ایشان را بشناسند بس است، چه بزرگوارانه جایزه ملک فیصل را رد می‌کند و از پذیرش آن خود داری می‌نماید‌ و‌ می‌گوید:

«هیچ چیزی را نه نوشتم مگر برای رضای خدا، دین من را فاسد نکنید»

دکتر محمد حمید الله، عمر درازی را  بزرگوارانه با دانش بسیار و دلی تپنده برای خدا ‌زیست. دنیا را پشت سر انداخته و سراپا برای دانش، تعلیم و خدمت به اسلام آماده بود. او نمونه‌ی دانشمند دایرةالمعارفی بود که فضیلتش بی‌نهایت است و عابد و زاهدی که دنیا در نگر او چون خسته‌ی خرما هم نبود.

در سال ۱۹۰۸ در حیدر آباد جنوب هند پا به هستی گذاشت، ریشه‌های نسبش به قبیله قریش برمی‌گردد. در سال ۱۹۳۴ وارد دانشگاه سوربون فرانسه می‌شود و دکترای دومش را از رساله « دیپلماسی اسلامی در عصر نبوی و خلفای راشدین» بدست می‌آورد و این کتاب پس از مدتی به زبان عربی ترجمه گشته و از جمله مشهورترین کتابهای گرانسنگ وی می‌باشد.

کشور فرانسه پیشنهاد تابعیت فرانسه را برایش می‌کند امّا وی با افتخار از پذیرش تابعیت فرانسه خود داری می‌نماید و به تابعیت حیدرآبادی اکتفا می‌کند.

این بزرگمرد در سال ۲۰۰۲ چشم از جهان فرو بست.