دکتر یوسف قرضاوی
ترجمه‌: صلاح‌الدین عباسی
منبع: سایت دکتر قرضاوی

در تاریخ 30/11/86 یکی از مراجعین سایت آقای دکتر قرضاوی «رئیس اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمان» خواستار پاسخگویی به‌ سؤالات زیر شده است؛
دلیل فتوحات اسلامی هنگام قدرتمند شدن اسلام چه بود؟ آیا این قتوحات شکلی از اشغالگری و مجبور کردن مردم به پذیرش اسلام به زور شمشیر نبوده است؟
آقای دکتر قرضاوی چنین پاسخ داده است: بسم الله و الحمد لله و الصلوة و السلام علی رسول الله

اگر با دید محققانه و آگاهانه، تاریخ را بررسی کنیم و به شکلی صحیح به مطالعه‌اش بپردازیم و سطحی یا مغرضانه با آن برخورد ننماییم متوجه خواهیم شد که فتوحات اسلامی دارای اهداف متعددی بوده است، از جمله:
1. در صدر اسلام طاغوت‌ها و دیکتاتورهای قدرتمندی بر کشورها حکومت می‌کردند آنها مانع شنیدن پیغام اسلام و دعوت قرآن بوسیله ی ملت‌ها بودند و می‌خواستند مردم بر دین و مذهب مورد نظرشان باقی بمانند هیچ فردی حق انتخاب دین دیگری، غیر از دین رسمی بدون اجازه ی کسری و قیصر، پادشاه و امیر وقت را نداشت چنانچه قرآن اشاره می‌کند وقتی ساحران به‌ پروردگار موسی و‌هارون ایمان آوردند فرعون گفت قبل از آنکه‌ من اجازه‌ بدهم شما ایمان آوردید... پس دست‌ها و پاهایتان برخلاف هم قطع می‌کنم ‌و شما را به‌ صلیب می‌کشم و خواهید فهمید که عذاب چه کسی شدیدتر و چه کسی پایدارتر است.
یکی از اهداف فتوحات درهم شکستن شوکت و قَدَرِ قدرتی این حکام بوده‌ است.
حاکمیت پادشاهن و امپراتوران در آن دوران مانند دیوار محکمی در مقابل رسیدن دعوت جهانی اسلامی به‌ ملت‌ها قرار گرفته‌ بود. به‌ همین دلیل نامه‌های رسول خدا به‌ آن حکام در دعوت کردنشان به‌ سوی اسلام حامل این پیام بود که‌ در صورت مخالفت گناه مردم بر عهده‌ی آنها خواهد بود در صورت عدم پذیرش اسلام، به خسرو پرویز گفت که گناه آتش پرستی بر گرده‌ی تو خواهد بود، به قیصر گفت گناه زیر دستانت بر عهده‌ی تو قرار می‌گیرد و به مقوقس مصر هم گفت که شما مسئول گناه قبطیان خواهی شد. چنانچه امروز هم این ضرب‌المثل بر سر زبانهاست که«مردم بر آیین پادشاهانشان هستند».
اسلام خواست که کارها در مسیر اصلی و درست خود قرار گیرند ملتها صاحب اعتبار و اختیار خود شوند؛ خصوصاً در قضیه‌ی سرنوشت‌ساز انتخاب دین که در واقع برترین تجربه‌ی زندگی است، خود تصمیم گیرنده باشند. تجربه‌ی دین انسان تعیین کننده‌ی هویت و هدف و سرنوشت هر انسانی است.
از این جهت جنگ با آن شاهان و امپراتوران دارای هدف واضحی بوده است هدف فتوحات اسلامی «برداشتن مانع» در مقابل دعوت جدید بوده است تا ملّتها مستقیماً به این دیدگاه جدید دسترسی داشته باشند و آزاد و مختار با آن برخورد کنند، بدون ترس و واهمه‌ای از کشته شدن و به صلیب کشیده شدن توسط دیکتاتورها؛ هر کسی در ایمان آوردن یا نیاوردن آزاد باشد.

2. جنگ پیشگیرانه جهت حمایت دولت اسلامی:
در این میان هدف دیگری نیز مدنظر بوده است که در واقع مکمّل هدف قبلی بوده است. دولت جوان و نوپایی که اسلام در مدینه تأسیس کرده بود دولت عقیده، اندیشه و حاکمیت شریعت و رسالت بود. حکومتی رایج و معمولی نبود. به تعبیر امروزی دولتی ایدئولوژیک بود که مسئولیت جهانی داشت، مخاطبش تمام انسانیت بود، مأمور و مسئول تبلیغ دیدگاهی بود که رحمت الهی را در هر دو جهان دربرداشت.
موقعیت این دولت نوپا به گونه‌ای بود که سلطه‌گران و دیکتاتورها موجودیتش را تحمل نمی‌کردند، چرا که اهداف و مبادی دین جدید را برای خود، خطری بزرگ احساس می‌کردند. چنانچه تجربه‌های تاریخی نشان داده و مقتضای قوانین الهی در طبیعت و جامعه است؛ اگر خود زمان انتخاب جنگ را معین نمی‌کردند در آینده‌ای مجهول بر آنها تحمیل می‌شد.
بهمین دلیل فتوحات اسلامی به اصطلاح امروز «نبردی پیشگیرانه» بود. جنگی که برای حمایت از دولتی بود که همسایگانش در ایدئولوژی و مصالح ملّی آنرا با خود در تضاد می‌دیدند و آن‌را سرچشمه‌ی نگرانی دانسته و خطری برای خود احساس می‌کردند.

3. جنگ آزادی‌بخش ملل زیر سلطه:
در کنار اهداف فوق‌الذکر هدف دیگری نیز در جنگهای صدر اسلام مد نظر بوده است. برای درک هدف سوم باید به موقعیت سیاسی و اجتماعی جهان قبل از اسلام آگاه بود و شناخت داشت.
هدف سوم آزاد کردن ملل منطقه از ستم حکامی بود که سالیان متمادی بر آنها سلطه داشتند. در دوران جاهلیت میدان منازعه‌ی دو ابرقدرت بود. فارس در شرق و روم در غرب؛ درست مثل زمان معاصر و دوران جنگ سرد بین روس و آمریکا.
هرکدام از این دو ابر قدرت مناطقی را تحت سلطه داشتند، زمانی یکی از این دو بر دیگری قدرتش فزونی یافته و مناطق زیر سلطه‌اش را توسعه می‌داد و زمانی دیگر برعکس می‌شد. چنانچه‌ در اوایل سوره‌ی روم از قرآن آمده‌ است: "الۤمۤ * غُلِبَتِ ٱلرُّومُ * فِیۤ أَدْنَى ٱلأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ "
بخش‌‌هایی از مناطق عرب‌نشین در عراق زیر سلطه‌ی دولت فارس و بخش‌های دیگری در شام زیر سلطه‌ی روم بود، چنانچه‌ مصر و شمال آفریقا هم زیر سلطه‌ی رومی‌ها قرار داشت.
شکلی از اشکال استعمار بر آن مناطق حکمفرما بود،سلطه‌گرانی دیکتاتور به‌ ناحق در زمین حاکم شده‌ بودند و اسلام به‌ عنوان ایده‌ای رهایی‌بخش و آزادکننده‌ی جهان از بردگی و بندگی انسان در برابر انسان وظیفه‌ داشت. بدین جهت می‌بینیم نامه‌های پیمابر اسلام به‌ قیصر و مقوقس به‌ این آیه از سوره‌ی آل عمران ختم می‌شود{قُلْ یأَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَآءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ ...} اسلام چاره‌ای جز کمک به‌ این ملت‌‌ها برای رهاشدن از سلطه‌ی استعمارگران بیگانه‌ نداشت و به‌ همین دلیل هراکلیوس بعد از ورود سپاه‌ مسلمین به‌ شام گفت: " ای سوریه‌ بدرود! درودی که‌ بازگشتی به‌ دنبال ندارد"
رومیان مصر را گاوی شیرده‌ تصور می‌کردند که‌ آنرا می‌دوشیدند و فرزندانش از شیر این مادر محروم شده‌ بودند. به‌ همین دلیل ملت مصر با دیدن نیروهای آزادیبخش جدید خوشحال شدند و با آغوش باز آنها را پذیرفتند و به‌ همکاری با آنها پرداختند و مسلمانان تنها با 8هزار نفر نیرو توانستند مصر را برای همیشه‌ ازسلطه‌ی روم، رها سازند.
مدعیان اسلام به‌ زور شمشیر باید متوجه‌ شوند که‌ شاید بتوان با شمشیر وارد سرزمین شد و آنرا اشغال کرد اما نمی‌توان قلب‌‌ها را تسخیر کرد. گشودن قفل قلب‌ها به‌ امور و اقدامات دیگری نیاز دارد، به‌ توجیه‌ عقلانی، جذابیت‌ها و دگرگونی‌های عاطفی و اثرگذاری‌های روانی نیاز دارد. می‌توانم بگویم وجود شمشیر بر گردن انسان بیشتر مانع پذیرش دیدگاه شمشیرزن می‌شود تا تسهیل‌گر آن. انسان در مقابل کسانی که به عنوان زیر دست و مغلوب به وی بنگرند مقاومت می‌کند.
اگر عمیق به تاریخ انتشار و پخش اسلام نگریسته شود، متوجه خواهیم شد که در ممالک آزاد شده توسط مسلمین، اسلام بعد از مدتها وارد قلب ملتها شد. آن گاه که موانع بین مردم و دعوت برچیده شد و در جوی آرام به دور از چکاچک شمشیرها و غرش نیزه‌ها مردم به مسلمانان گوش فرا دادند و اخلاق و رفتار آن‌ها را تجربه کردند. دیدگاه و برخورد آنها را با پروردگارشان، ‌خودشان و همدیگر و دیگران از نزدیک مشاهده کردند، محبت آن‌ها را به دل گرفتند و به دینشان نزدیک شدند. همان دینی که عامل ایجاد این اخلاق جذاب و بزرگ شده بود.
به کشوری مثل مصر نگاه کنید، در زمان امیر المؤمنین فاروق عمر بن خطاب آزاد شد، اما دهها سال مردم بر مسیحیت خود باقی ماندند و به تدریج و با انتخاب خود به آن گرویدند. حتی آن مرد قبطی که عمر با عدالت و انصاف با وی رفتار کرد و به خاطر فرزندش، فرزند عمرو بن العاص والی مصر را مجازات کرد. علیرغم این عدالت خیره کننده مسلمان نشد.