محمد بن محمد بن محمد معروف به ابنُ الحاج العَبدَری(متوفی737هـ) فقیه بزرگ مالکی اهل مراکش، به مصر سفر کرد و اوضاع مصر را به عنوان یک فقیه و یک گردشگر بررسی نمود. تحیر جهانگردانه و انتقاد فقیهانه در ابن الحاج توأم شد و این چنین بود که او کتاب مشهور «المدخل» را در چهار جزء تألیف نمود؛ کتابی که همچنان هم، جزء تراث مهم فقهی به شمار میرود.
ابن الحاج در «المدخل» منهج جدیدی را در باب تألیف فقهیات، در پیش گرفت. او به تکرار احکام فقهی نظری بسنده نکرد بلکه به ثبت بیاخلاقیهای زمانهاش اهتمام نشان داد، سپس بر این موارد تعلیق زد و حکم فقهی هر مورد را بیان نمود.
به همین سبب است که ابن الحاج ـ به طور ناخواسته ـ کمک شایانی به علاقهمندان تاریخ و تمدن نموده است چرا که او در کتابش متعرض احوال اجتماعی و اقتصادی شده که بسیاری از معاصرانش به آن بیتوجه بودند. البته او خدمت دیگری هم به بحث فقهیات کرده زیرا فقه را با واقعیات اجتماعی درآمیخت و او این کار را به وسیله تعلیقات و دلائل و فتوا انجام داده است.
اما ابن الحاج مغربی، درباره غَشّ در معاملات بازارهای قرن هشتم هجری در قاهره چه میگوید؟
واضح است که روشهای غش، شامل تمامی معاملات شده و همه نوع روشی را در بر میگیرد: مخلوط کردن کالای نامرغوب با کالای مرغوب، اضافه کردن آب، اضافه کردن وزن متاع به وسیله رطوبت کاذب و..
عدهای هم کالای خود را به هنگام غروب میفروختند یا اینکه نور دکان را کم میکردند. به خصوص پارچه فروشان این کار را برای زیبایی جلوه کالا در چشم مشتری انجام میدادند تا اینکه خریدار متوجه عیوب کالا نشود.
بعضیها کالا را در پاکتها و محفظهها میفروختند و وزن این پاکتها را نیز داخل وزن کالا میکردند و به این وسیله سود بیشتری میبردند.
فروشندگان فلفل و زعفران و ابریشم ـ و سایر چیزهایی که جاذب رطوبت هستند ـ محصولات خود را مرطوب میکردند تا وزنشان بالاتر رود.
اما عطارها بیشترین سوءاستفاده را از غش در معاملات میکردند. آنان عود نامرغوب را با عنبر خام درهم آمیخته و به عنوان محصول باکیفیت به مشتری قالب میکردند...
برخی دو نوع جنس داشتند: مرغوب و نامرغوب. جنس خوب را به مشتری نشان میدادند و چون مشتری جنس خوب را میخرید به سرعت جنس بی کیفیت را ـ بدون اینکه خریدار بفهمد ـ وارد سبد خریدار میکردند.
ورّاقان ـ یا کاغذ فروشان ـ دستهای از کاغذهای 3درهمی را به قیمت 4درهم میفروختند و از ناآگاهی مشتریان نسب به انواع کاغذ سوءاستفاده میکردند، چرا که کاغذها بر حسب سفیدی، شفافیت و نرمی کیفیتهای مختلف داشتند.
روغنهای خوراکی مختلفی در بازارهای قاهره دوران مملوکی وجود داشت که بهترینشان روغن زیتون بود و سپس روغن کنجد و... با وجود اختلاف بین انواع روغنها، دکاندار این روغنها را با هم مخلوط میکرد. روغن حیوانی را هم با چربی بدن حیوان میآمیخت.
ابن الحاج میگوید روغن حیوانی سه نوع بود: روغن حیوانی گاو اهلی که مرغوبترین است، روغن حیوانی گاومیش و روغن حیوانی گوسفند. روغن حیوانی گاو، علامت ویژهای داشت و آن رنگ متمایل به زرد بود اما در دو مورد دیگر رنگ روغن به سفید متمایل میشد. بعضی از فروشندگان در معاملات غش کرده و به روغنهای گاومیش و گوسفند رنگی اضافه میکردند تا زردرنگ به نظر بیاید، آنها همین کار را در مورد کره هم انجام میدادند.
مُلُوخیّة(از انواع سبزیجات) مهمترین سبزی مصرفی آن عصر بود و چنانکه الآن هم مرسوم است قیمت سبزی در ابتدای فصل عرضه، بالا میرود. قسمتی از وزن این سبزیجات را آب و خاک در بر میگرفت و نظر ابن الحاج فقیه این بود که جهل به وزن حقیقی سبزی مانع صحت خرید و فروش آن میشود. ابن الحاج از اینکه فقها و علمای معاصرش به خریدن و خوردن این سبزیجات رغبت دارند و نسبت به غش موجود در آن معترض نیستند، اظهار تعجب میکند.
اما غش در نوشیدنیها، آسانتر و رایجتر بود. ابن الحاج معتقد است که غش در نوشیدنی بیشترین حرمت را دارد چرا که موجب نابودی نفوس و افزایش مرضهای جسمی میشود. ابن الحاج از خلط اصناف داروهای موجود سخن میگوید مثل خلط زنجبیل با انواع دیگر به قصد غش و...
اما شکر مرغوب، رنگی کاملاً سفید دارد لکن آنها اصناف بی کیفیت شکر را تحت رویهای از شکر سفید قرار میدادند و وقتی مشتری ظرف شکر را به منزل میبرد و آن را باز میکرد میدید که محتوای زیرین آن قرمز رنگ است.
قصابان، گوشت تازه را با گوشت مانده میآمیختند. در آن موقع، مردم بیشتر به گوشتهای سفید رنگ[پرچربی] راغب بودند و اگر گوشت حیوان لاغری روی دست قصاب میماند او آن را با گوشت قربانی دیگر مخلوط میکرد تا بتواند آن را بفروشد.
ابن الحاج از غش در کسب و کار طلا و جواهر هم خبر میدهد. آنها طلای خالص را با عناصر مغشوش دیگر مخلوط میکردند ولی اجرت کامل میگرفتند. ابن الحاج مینویسد: «وَهَذَا أَمْرٌ قَدْ عَمَّتْ بِهِ الْبَلْوَى فِي هَذَا الزَّمَانِ وَلَيْتَهُ كَانَ فِي مَوْضِعٍ لَا يُطَّلَعُ عَلَيْهِ بَلْ يَفْعَلُونَهُ جِهَارًا فَيُنَادُونَ عَلَيْهِ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ وَكَثِيرٌ مِمَّنْ يُنْسَبُ إلَى الْعِلْمِ يَمُرُّ بِهِمْ وَيَرَى مَا هُمْ فِيهِ وَيَسْمَعُ ثُمَّ مَعَ ذَلِكَ لَا يُغَيِّرُونَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إلَيْهِ رَاجِعُونَ:
این چیزی است که در این زمانه فراگیر شده و ای کاش این کار در جایی انجام میگرفت که بر آن اطلاعی حاصل نمیشد لکن آنها این کار را علناً انجام میدهند و بزرگان مردم را به آن دعوت میکنند و بسیاری از کسانی که منسوب به علم هستند بر آنها عبور میکنند و از محتوای کارشان خبر دارند با این حال تغییری در وجودشان رخ نمیدهد پس انا لله و انا إلیه راجعون»(المدخل2/400 ـ دارالتراث)
با وجود دقت ابن الحاج در توصیفات و اجتهاد در نقد وقایع، کتاب مشهور او در اوضاع معاصرش، مؤثر واقع نشد[1] بلکه حتی در عصرهای آتی هم اثری نکرد و غش در معامله همچنان ادامه داشت چرا که بعضی از تجار فقط به سود سریع فکر میکنند و از فراموشی زودگذر مشتریان نهایت بهره را میبرند. البته ما تعجب نخواهیم کرد از اینکه میبینیم بسیاری از وقایعی که ابن الحاج در هفت قرن پیش به آنها اشاره کرده همچنان هم وجود دارند. تمام این موارد نشان میدهد که مریضی حرص و طمع، نزد برخی افراد بر شفا و درمان غلبه دارد.
پانویس مترجم:
[1]. محدث بزرگ ابن حجر عسقلانی کتاب «المدخل» ابن الحاج را چنین توصیف میکند: «کتابی کثیر الفائده که در آن معایب و بدعتهایی که مردم انجام میدهند و در آن تساهل میورزند آشکار شده است»(الدُرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة5/705 ـ مجلس دائرة المعارف العثمانیة الهند)
دکتر احمد صبحی منصور(مدیر سابق دپارتمان تاریخ و تمدن اسلامی دانشکده ادبیات عرب: جامعهی الازهر القاهره، رییس فعلی مرکز جهانی قرآن کریمIQC)
نظرات