قبر است آن خانهی تنگ و تاریک -
گور است آن تونل وحش باریک /
نرم است آن را که عمل نکوست -
سخت است آن را که بدی از اوست /
راحت روی داخِلِ آن تویِ خوب! -
خاکت شود پنبه، نه سنگ و چوب! /
سنگ است بالین کسی که بد بود -
آن کس که زشت او برون ز حد بود /
آسان شود درد عذاب قبرت -
خرّم شود برگ درخت زردت /
گر کار نیکی بکنی به دنیا -
ور فکرِ چندی بکنی به عقبی /
گویند ماری است برای بدکار -
چو نیش سازد بَدنش، زند زار /
عقرب چو آید به بَرَش زند نیش -
دستان و پاها و بدن کند ریش! /
کژدم دگر گونهی آن بباشد، -
او زهر خود نیز، به تن بپاشد /
اژدر ندانم که دگر، ز آن هاست؟ -
ای جان! بدان که پایان جان هاست! /
گویند آن دم که دهد فشار -
دنده به دنده آید کنار! /
رستم که نه، زال که نه، نریمان -
گورَش کُند حال همه پریشان! /
از مال دنیا نبری جز کفن -
اعمال صالح بُودَت نه بدن! /
برزخ نپرسی که اگر بگویمت -
باید ز محراب خدا بجویمت! /
دوزخ ندانی که اگر بدانی -
مسجد شوی، خانه و زن نمانی! /
فردوس گر وصف کنم برایت -
غرّه شوی کم بُکُنی عبادت! /
دوزخ گر وصف کنم نهایت -
بهر عمل دهی هوا، کلاهت /
گویند آن دم که شود قیامت -
کار نکو بایدت، نه شجاعت /
آتش ز اطراف جهان بیاید -
سردی دنیا که دمی نپاید /
احمد به فکر خود باش جانم! -
روزی بگویی آخر شد کارم! /
نظرات