صحبت از پژمردن یک برگ نیست
واى! جنگل را بیابان مىکنند!
دست خونْآلود را پیش چشم خلق پنهان مىکنند!
هیچ حیوانى به حیوانى نمىدارد روا
آنچه این نامردمان، با جان انسان مىکنند
شهر من سردشت ٢٩ سال پیش در چنین روزى، مورد حمله شیمیایى فرعون زمانه، صدام حسین قرار گرفت.
در عرض چند دقیقه، هزاران نفر شهید و زخمى شدند.
سازمانهاى مدافع حقوق بشر، سازمان ملل و دولتهایى که میلیاردها دلار را صرف حمایت از حیوانات مىکنند، نظارهگر این جنایت بودند اما...
اما صدایى از اعتراض آنان به گوش نرسید! چرا؟!
چون رژیم صدام، به منافع آنان حمله نکرده بود و شهر من نیز نفت نداشت!
و مردمان شهر من، انسان بودند و نه حیوان!
در طول این ٢٩ سال، پس از سالهاى سال، که جنگ تمام شده و رژیم بعث سرنگون گشته است، هنوز هم شهر من، در عزا و ماتم و اندوه به سر مىبرد زیرا هر سال، با چندین نفر از جانبازان و مصدومان شیمیایى وداع مىکند و آنان را به عنوان نمایندگان ملتى مظلوم و بى سرپناه، به منزل و مأواى ابدى و دیدار رب العالمین مىفرستد تا داستان درد و رنج این مردم را نزد او باز گویند.
پروردگارا!
اى پناه بىپناهان، اى امید ناامیدان، فریادرس مظلومان!
با مهر بىپایان خویش، این سفیران صلح و آشتى و نمایندگان مردمى مهربان و بىگناه را در جوار رحمت خود و بهشت جاودانت، ساکن بگردان و با اراده و تدبیر خویش، بازماندگان آنان را از خوان نعمت رفاه و سلامتى و از اقیانوس بى انتهاى فضل و کَرَمت، بهرهمند بفرما!
شهر من، غیر از تو کسى را ندارد که آه و نالهاش را بشنود.
جلال معروفیان ٧ تیر ٩۵
نظرات
بدوننام
07 تیر 1395 - 06:54با سلام و خسته نباشید بجای آه و ناله و فغان به مطالبات حقوقی بپردازید بجای نمایش انسانهایی ضعیف و دردمند توانایی را پیشه کنید این روزا کسی دلش به حال کسی نمی سوزه . با تشکر