ترجمه‌: پایگاه‌ اطلاع‌رسانی اصلاح

راستی آیا واقعیت دارد که سده‌ای کامل از به دنیا آمدن امام حسن بن عبدالرحمن سپری شده است، او لقب مرشد را پذیرفت و دیگر القاب موجود در آن روزگار، از قبیل پیشوا، رئیس، رهبر، الهام‌یافته، فرزند آفتاب، قهرمان آزادی‌بخش و دیگر القابی را که عموماً پیروان در لحظه‌های تحت تاثیر صحنه‌ای قرار گرفتن یا احساساتی شدن در اثر شنیدن سخنرانی حماسی که بی‌درنگ پس از مرگ یا در اثر تحولات فرو می‌خوابد، به رهبران خود می‌دهند نپذیرفت.
تغییرات عموماً به آهستگی بسان حرکت مورچه‌ای در لانه‌ای تاریک که قطره‌های باران آن را نمناک ساخته و بالا و پیرامونش را از چرک آفریدگان و لذت زمین شسته، به مردم یورش می‌برد و پس از چندی آن ناب بودن غنیمت را تیره می‌کند و صداقت را به خود پسندی و مسندپرستی تبدیل می‌کند و رهبر با نشستن بر تخت پیشوایی، خود را از پیروان می‌گسلد و رابطه‌ی روحی و معنوی دو طرف از بین می‌رود و جز فریاد خنجرها که با دستور پیشوا بلند می‌شد و با دستور پیشوا او خاموش می‌شد چیز دیگری نمی‌ماند تا آنکه سرانجام فرمان حق فرا می‌رسد و پیروان به زندگی و دنیای خود مشغول می‌شوند و پس از آنکه خاک بر لاشه فرمانروای خود می‌ریزد و او را در خاک چال می‌کنند، پشت می‌کنند و می‌روند و سپس خواسته یا ناخواسته به پیشواز پیشوایی دیگر می‌روند. تا سراجام آن صدای پای مورچه با چرک‌‌‌ها و آلودگی‌‌‌های زمین و خلقان و بیماری دلهایی که با خود می‌آورد تبدیل به ضجه‌ای هولناک شود.

بیش از صد سال از زاده شدن نخستین مرشد جماعت اخوان المسلمین گذشت شصت سال از این صد سال را در خاک بود ولی همچنان همه دنیا را چه پیروان چه مخالفان، چه فرمانروایان، چه فرمانبران به خود مشغول داشته است. هیچ یک از آنان به او پشت نگردانده است، حتی دشمن‌ترین دشمنانش همه او را به صورت شاهینی می‌بینند که همچنان در آسمان پر گشوده است و در برابر هر طوفان و تندبادی می‌ایستد.

حادثه کشتن او، که تبهکاری به گلوله‌اش بست و خونش را روان ساخت و باز دو باره و سه باره و پیوسته به گلوله‌اش بست تا اندیشه و پیروانش را از روی زمین ریشه‌کن کند و برخی از آنان با مرکب سیاه صفحات بسیار را می‌آکنند با این امید که مکتب، اندیشه و تاریخش را ترور کنند. اما با وجود آن حادثه دو بال شاهین همچنان گشوده‌اند بر شتاب و نیرویشان افزوده می‌شود و از گلوله‌‌‌ها و واژه‌‌‌های تباهی زاده، با روشنی شگرف استقبال می‌کنند و باز آنهارا به شعاعهایی از نور تبدیل می‌کند و به ابر‌‌‌ها می‌سپارند، تا بسان قطره‌‌‌های قرآنی در کرانه‌‌‌های زمین و اندیشه‌‌‌های بشری آن‌‌‌ها را بپراکنند آن هنگام که امام شهید در گذشت هیچ گاه نمی‌پنداشت که چنین شود.

شیدایان را اعتائی نیست... شیدایان و ما در جماعت اخوان الاخوان، هنگام سخن گفتن از مردی که به سوی ما گشاند این جمله را پیوسته سر می‌دهیم. ما هر چند از سرزمین‌‌‌ها، سن و سال‌‌‌ها و مرزهای گوناگون هستیم، باز او، در این سده و در این سالیان از زندگانی جهان، مرشد ما و مرشد همه امت اسلام و همه بشر است او نه پیامبر بود نه پادشاه و نه از مرگ خود ثروتی بر جای گذارد تا میان خود قسمت کنیم. تنها چیزی که او داشت اندیشه بود این اندیشه برخی کسان را برآشفت، و برخی دیگر آن را شگرف شمردند. او چیز تازه‌ای نیاورده بود و مکتب فقهی جداگانه‌ای نداشت تا به مکاتب فکری موجود در صحنه بیفزاید طریقت جداگانه‌ای نیز نداشت تا با دیگر طریقت‌‌‌ها به رقابت برخیزد، نه با پادشاهی برای رسیدن به قدرت به رقابت پرداخت و نه با رهبری درباره پیروانش کشمکش کرد. او در دستان خود شمعی داشت که با آن تاریکی‌‌‌های ناهنجار زانو زده بر سینه زمین، شکافت و روشن کرد. ریشخندها، حق‌کشی‌‌‌ها، رویگردانی‌‌‌ها و بی‌مهری‌‌‌هایی که در راه آن دیده و تحمل کرد، هیچ بشری ندید و تحمل نکرد. او برای مردم معما و چیستان نیاورد بلکه تاریخ امت را برایشان دوباره‌خوانی کرد، تاریخ اعتقاد و روش را. وی در این راه به دو منبع معتبر یعنی کتاب و سنت، سخت پایبند بود. واجبات و وظایفی که خداوند در قبال خود و دیگران بر آدمیان فرض کرده، هم برای اعضای جماعت خود و هم برای مخالفان بازخوانی کرد. اعتقادات خود را در پرتو شمعی که در دست داشت به قالب ریخت و با دل و جوارح خود و با رفتار عملی فاقد ابهام و پیچیدگی و با واژه‌‌‌هایی ساده و همه فهم از فروغ آن شمع پاسداری کرد. خود و گروهش را به غارهای تنها و گوشه‌گیری نبرد بلکه با گروهش پا به کارزارهای زندگی می‌گذارد تا همه دنیا را با دیانت، اصلاح کند. حرکت او بسان شاهینی بر فراز ابرها، از اینجا آغاز شد.

ما و دیگران درباره امام شهید حسن البنا خواهیم نگاشت. اندیشگر و دعوتگر زادروز او بسان شهادتش محرکی نیرومند به نوشتن و پژوهش خواهد بود.

وی در این جهان برای اندیشه‌ای زیست که بر وجودش سایه افکنده بود و او در محراب آن کرنش و نیایش پرداخته بود. ما در جماعت اخوان المسلمین او را شاهینی می‌بینیم که دو بال نیرومندش پیوسته در فرازها گشوده‌اند، دیگران دیدگاهی جز دیدگاه ما دارند، او هیچ آسیبی نخواهد دید از آنکه آدمیان او را در چه تصویری می‌بینند. به ما نیز آسیبی نخواهد رسید از آدمیان هرگز نخواهیم خواست که در حق آن شهید شاهد ما انصاف روا دارند زیرا ما او را راهنماست و بس.