حادثه‌ای اتفاق افتاد اما این اقیانوس‌دلان سردشتی بودند که پای در جاده‌ی ایثار نهادند تا مکتب و مشرب فکری مهربانانه‌ی درازدامن خود را در سردترین شب سال، چنان گرم کنند که دایرةالمعارف‌ها در مقابل آن کم بیاورند!

اینجا بیوران سردشت است، آنجا که بزرگ خواننده‌ی کورد -حسن زیرک- بهشت کوردستانش خوانده بود و رژیم بعث، به جرم مقاومت بلوط‌گونه‌ی مردمانش، در هفتم تیر ۶۶ با بمب شیمیایی، شهر را بر سر شهروندانش آوار کرد و علف هرز خردل را در وجب به وجب خاکش به گمان انقراض نسلشان، کاشت!

امروز اما آن رژه‌ای که می‌بینید ارتش مهربانان سردشتی است که باز در دل بهمن نامرادی، پیش می‌تازند تا یادآوری کنند که نافشان با جانفشانی بسته شده است و مهربانی.

صلح جویانِ سبزاندیش، یک شبانه‌روز کامل، سنگر عشق‌ورزی خالی نکردند و با جان در پی جان، جست‌وجوگری کردند تا اینکه از بین ۱۵ کولبر گرفتار در بهمن، ۱۱ کولبر جان سپرده در دل برف را، جانی دوباره بخشیدند.

هرچند لشکر مرگ چنان ناگه یورش برد که ۴ از ۱۵ ستاند، اما او آمده بود تا جان سفره‌ی مردمان ستاند و در پی آن جانِ جانان...

نیامده، فهمید که با ارتش مهر و سلاح صلح نشاید در افتادن!

او رفت و ۴ برد و اما آنچه ماند:

عبرتی برای مسئولان و درسی برای شهروندان و آن اینکه «کم گذاشته‌اند» و آن دیگری اینکه، همواره «مهربان و همدل» باید بود...

و دیگر اینکه:

کمپین مهربانی‌های کوچک، چه خوش بخت است که در میان چنین مردمانی، سر برآورده و تا آستان جانان، اراده طی طریق دارد...

سپاس باید گفت یزدان را و درود باید فرستاد مهربان شهروندان را و تمجید باید کرد فعالان مدنی و کوهنوردان و گروه‌های امدادی و مسئولان مسئولیت‌شناس را...