میدانیم بشر یک موجود مدنی و دارای زندگی اجتماعی است؛ اجتماع بشری، بسته به نوع شرایط و ساماندهیاش، هم بستر گذشتناپذیر شکوفایی معنوی و هم سراشیبی تباهی است؛ از این رو اهتمام به ساماندهی اجتماع در جهت فضایل و مراقبت از سلامت ساختارهای آن، یک وظیفهی مهم و عمومی است و همچنان که توجه به سلامت و رشد شخصی و وظایف عبادی لازم است، نقشآفرینی مصلحانه برای موزون ساختن ساختار جامعه با الزامات توسعه نیز واجب است؛ اگر تربیت، ساختن افراد صالح و توانمند برای جامعه است، معنا و هدف سیاست نیز ساختن جامعهی سالم برای افراد است و تربیت و سیاست، از یک جنس و برای یک هدفاند. مشارکت سیاسی امثال بنده که احیاناً با طعن و طرد اجتماعی نیز همراه است، بر همین مبنا و در همین راستاست؛م ا نه مزدور کسی هستیم و نه فریفتهی تطمیعهای رایجایم؛ ما اولاً احساس مسؤوليت دینی و اخلاقی در قبال جامعه داریم و ثانیاً نگرشمان به ارزش رأی و انتخابات، متفاوت است؛ ما رأی دادن و استفاده از صندوق آرا را یک حق شخصی و یک ابزار سیاسی مدنی برای ابراز حاکمیت ملّت و اثرگذاری بر قدرت میبینیم؛ اگر رأی خود را به سبد روحانی میریزیم، نه از سر نادانی یا فریب خوردگی، بلکه از سر سنجشگری و انتخاب است؛ ما دلبرده بانگ شهروندی روحانی شدهایم و استقبال ما از ایشان، استقبال از مفهوم و الزامات شهروندی است؛ اگر مفهوم شهروندی، کفایت تابعیت کشور برای برخورداری یکسان از حمایت قانون و حقوق اجتماعی است؛ این یعنی تبلور هستهی جمهوریت و اعتراف و احترام به شأن سیاسی همهی ساکنان متنوّع کشور؛ این یعنی نه به نابرابری حقوقی و سیاسی!
ما ساکن سرزمین آباء و اجدادی خود هستیم؛ پدران ما این سرزمین را با خون و عرق خود، حفظ کرده و به ما سپردهاند و سکونت ما در کاشانهی پدری، یک امر تاریخی و طبیعی است و هر نوع نگرش یا اقدامی که این حضور طبیعی را یک مسألهی امنیتی یا بهانهی طرد و تضعیف بداند، مخلّ امنیت و انسجام ملّی است. توقّع این که شخص یا گروهی بر روی خاک خود و در داخل خانه خود، برخوردار از احترام و حقوق اوّلیّه باشد، امری کاملاً طبیعی و منطقی است و نباید با ترشرویی و انکار روبرو شود؛ حاکمیت همانگونه که با حسابگری دقیق، وظایف مدنی و تکالیف سیاسی را از ما مطالبه میکند، به لحاظ شرعی و حقوقی، باید حقوق ما و از جمله حق متفاوت بودنمان را محترم بشمارد؛ نمیشود برای پرداخت سهم مالی و نظامی اداره ایران فرا خوانده، اما در تقسیم حقوق و منافع کنار زده شویم؛ نمیتوان به نام اسلام محمدی که به رغم باور به بطلان دین یهودیان مدینه، برای آنان شأن و حقوق سیاسی قائل میشد و به نام عدالت علوی که محکومیت قضایی در برابر یک یهودی را میپذیرفت، تفاوت دین و مذهب را دستمایهی تبعیض حقوقی و سیاسی ساخت؛ نمیشود اسلام منادی عدالت حتی با دشمنان را ابزار و بهانهی تبعیض ساخت؛ اگر خادم و مروّج اسلام هستیم، اسلام را در چهرهی عدالت باید نمایاند نه با زورگویی و منوط کردن دریافت حقوق اجتماعی به تحوّل هویّتی. برابر مبانی و آموزههای شهروندی، ناهمگونی هویّتی نباید مانع حضور یا ارتقا در ساختار اداری و سیاسی گردد؛ لذا رأی ما به روحانی منادی شهروندی، فریاد کردن حقوق خویش در یک بلندگوی مدنی و نه گفتن قانونی به تبعیض است؛ نه به کسانی است که بر خلاف وظیفه وکالت و عدالت، قدرت و امکانات مشاع دولتی را که مربوط به کل ملّت است، حلیف بخشی از ملّت و حریف بخشی دیگر میسازند!
رأی به روحانی یعنی این که دولت نه ارباب مردم و مالک کشور، بلکه امین پول و امکانات همه ملت و وکیل مردم برای اداره امور عمومی کشور است و در برابر این کار از بودجه عمومی، مزد و مزایا می گیرد؛کارتنی که از تلویزیون برای کودکان ما پخش می شود با پول نفت و مالیات خود ماست؛جایگاه دولت مانند جایگاه یک معمار است؛همان طور که شما با یک معمار قرار می بندید که در برابر مبلغی مشخص، خانه ای در زمین مشخص و با نقشه ای معلوم بسازد، دولت هم کارگزار مردم است و باید مطابق قانون اساسی و مصوبات نمایندگان مردم، ذخایر و امکانات ملت را خرج مردم و توسعه کشور سازد و باید نسبت به عملکرد خویش در برابر مردم و خداوند هم پاسخگو باشد!
روحانی و حامیان و همکاران او تلقّی وکالتی از دولت دارند نه اینکه اموال دولتی را خوان یغمایی بپندارند که با ولع تمام به اختلاس بپردازند!
رأی ما به روحانی، یک کنشگری سیاسی معطوف به اصلاحات و یک فریاد قانونی برآمده از تشخیص مسیر صحیح اما صبورانه و دیررس برای برقراری آزادی و عدالت در سطح ملّی و احیای منزلت و جبران حقوق کردها و اهل سنّت است؛ رأی ما به روحانی، فریاد کردن این واقعیّت است که مشروط کردن مشارکت و نظارت سیاسی به هویّتهای فرهنگی و جناحی خاص، تناسب و پیوندی با روح قانون اساسی و نگرش شهروندی ندارد؛ رأی به روحانی یعنی این که ترکیب بافت قدرت در کشور ما، باید ترکیبی از بافت جمعیت مردم ما باشد!
نظرات