جریان‌های و تشکّل‌های فکری به عنوان یکی از ارکان تقویت‌کننده‌ی جامعه‌ی مدنی و شاکله‌های توسعه‌یافتگی یک اجتماع محسوب می‌گردند. ضرورت نقش وجودی این تشکّل‌ها امری بدیهی و غیر قابل انکار و اغماض است. به طور طبیعی مبانی معرفتی، ساختار، اهداف، برنامه‌ها و رویکرد تشکّل‌های موجود در یک جامعه‌ی انسانی متفاوت است. هرچند این تنوّع‌ها در صورت وجود داشتن فضای آزاد رقابتی سالم و احترام به داشته‌های همدیگر می‌تواند به فرصتی برای رشد و بالندگی یک ملّت و جامعه همچنین از میان برداشتن موانع توسعه‌ی پایدار منجر گردد.

سرزمین ایران با دارا بودن تنوّع‌های قومی، زبانی، دینی، مذهبی و... دارای تکثّر جریان‌های فکری- رویکردی در حوزه‌ها و مناطق مختلف است. به تبع تنوّع موجود در فضای فکری جامعه‌ی ایرانی، جامعه‌ی اهل سنّت هم خالی از این تکثّرگرایی و تنوّع‌پذیری نیست. وجود جریان‌های فکری فعّال دینی و غیر دینی با گرایش‌ها، رویکرد و عملکردهای متفاوت واقعیت موجود مناطقی است که عنوان پوششی جامعه‌ی اهل سنّت را به همراه خود دارند.

شرایط و بستر خاصّ موجود برای فعّالیّت جمعی به ویژه برای احزاب و تشکّل‌ها، نهادینه نشدن فرهنگ گفت‌وگوی سازمانی و بین‌سازمانی، ذهنیت داشتن نسبت به سابقه‌ی تعامل نامناسب احزاب با همدیگر، نداشتن ذهنیت مثبت طیفی از مسؤولان و سیاستمداران نسبت به کار جمعی به ویژه کار تشکّل‌ها و... ازجمله عواملی هستند که باب گفت‌وگو، همکاری، هم‌افزایی، تبادل تجارب و آرا، نشست و مباحثه را متأسّفانه بین این جریان‌ها مسدود نگه داشته‌اند.

در غیاب گفت‌وگو، عدم مراوده و ارتباط، تخریب همدیگر، نادیده گرفتن دستاوردها، موفّقیّت و خدمات طرف مقابل در یک کلام رقابت ناسالم به عنوان عرفی هرچند ناپسند امّا رایج در بین تشکّل‌ها و احزاب به طور عام باب شده است؛ هرچند تلاش‌ها به شیوه‌های مختلف در دوره‌های متفاوت جهت نزدیک کردن و همسو نمودن طیف‌های متمایز فکری چه بین اسلامگرا‌ها و چه غیر اسلامگراها صورت گرفته است امّا نتایج، مطلوب و منجر به ثمره‌دهی برای بازتاب در بدنه‌ی این جریان‌ها و جامعه تاکنون از جانب هیچیک از طیف‌های به شیوه‌ی برجسته نبوده است. فضای اتّهام‌زنی و افترا بستن به همدیگر، خود بزرگ‌بینی و تقدس‌مآبی برای خود و کم‌بینی و نادیده گرفتن طرف مقابل هنوز به شیوه غبارآلود و ابهام‌آمیزی سایه بر پهنه‌ی فعّالیّت‌های جمعی کشیده است.

اگر جریان‌های فکری را جدا از تمایز مبانی، گرایشی و رویکردی به دو طیف کلی اسلامی و غیر اسلامی (جدا از طیف‌بندیهای دیگر) تقسیم‌بندی کنیم؛ این دو طیف مذکور متأسّفانه هنوز نتوانسته‌اند به این قناعت برسند که هر دو جریان جزو واقعیت‌های موجود و ضرورت‌های جامعه با توجه به تنوع ذاتی پهنه‌ی زیسته‌ی فعّالیّت سازمانی خود هستند.

بنابراین با افزایش سطح آگاهی و ارتقای میزان شعور تشخیصی افکار عمومی دیگر نمی‌توان به روال سابق و به آسانی با بهره‌گیری از ترفندهای تبلیغاتی، هژمونی رسانه‌ای، ژست‌سازی و... رقیب را از میدان به در کرد. خود را مالک دستاوردها و تنها پیشرو فکری جامعه دانست.

واقعیت موجود جامعه، نوعی سرخوردگی از رقابت‌های کم‌حاصل جریان‌های فکری، احزاب و تشکّل‌ها را نشان می‌دهد. جدا از عدم تفاهم، تعامل و همزیستی مسالمت‌آمیز بین دو جریان مذکور، کشمکش‌ها، فراز و فرودها و جنگ و گریز درون طیفی هم هر دو جریان را کم رمق و بی‌رونق نموده است. مشکل دیگری که این جریانها البتّه بدون اعتراف خودشان از آن رنج می‌برند؛ دیدگاه متعصّبانه و مقدّس‌پنداری خود مانعی شده که به دیگران حق بدهند آن‌ها را معرّفی، بررسی و نقد (البتّه براساس واقعیت‌ها نه تحریف و فرضیه‌های ساختگی) نمایند. به عبارتی نقد و ارزیابی را تنها برای طرف مقابل خود جایز می‌شمارند. اکتفا کردن به روشنگری‌های درون‌سازمانی، پیله بستن دور فعّالیّت‌های تشکّلی، نادیده گرفتن افکار عمومی دیگر پاسخگو نیست.

اخیراً (هشتم دیماه جاری) نشستی تحت عنوان «دگردیسی‌های فکر دینی در جامعه اهل سنّت و نسبت آن با شرایط اجتماعی ایران» از طرف انجمن جامعه شناسی ایران در دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. اصل موضوع و فراهم نمودن بستری برای بررسی آکادمیک مسأله در یک فضای دانشگاهی با توجّه به شرایط حاکم و فرصت‌های محدود که بخشی از آن ناشی از عدم شناخت واقعیت‌ها و تلقّی جانب‌دارانه‌ی طیفی از قدرتمندان و تریبون‌داران است، ابتکار و اقدام جالب توجّهی بود.

هرچند مطلوب آن بود که نمایندگان گرایش‌های مختلف حضور و مشارکت می‌داشتند. خود نشست خالی از کم و کاستی و ایراد نبود. امید است در نشست‌ها و فرصت‌های آتی ملاحظات گرایش‌های فعّال موجود بشود. گرچه برخی از واکنش‌ها و نقدها به موضوع دلسوزانه و قابل انتظار بود. طیف دیگر از بازتاب‌ها به جای همه‌جانبه‌نگری و چشم‌انداز فضای موجود، پذیرش شرایط و واقعیت‌های زیسته به گیر دادن‌ها ادای جملات به ویژه منقطع کردن آن‌ها و برجسته کردن جزئیات جهت تنزّل موضوع و زیر سؤال بردن کلّیّات نشست پرداختند. 

این بخشی از این رویکرد بیشتر نمودی به نوعی ناشی از غلبه‌ی فضای رقابتی تشکّلی را نشان می‌داد و طبق روال معمول برچسپ‌ها ردیف گردید. چنینی نگرشی«اگر من نباشم دنیا فنا باد» بدین شیوه نمی‌تواند مقبولیت عام و تدوام ماندگاری داشته باشد. هرچند حقّ انتقاد و اعتراض منطقی و روشنگری برای هر شخص و گرایشی باید محفوظ و محترم بماند. مقصود آن است که توازن و انصاف در نقدها رعایت گردد و منجر به برون‌ریزی ذهنیت‌ها و رنجش‌های انباشته شده نگردد.

 اعتراف به موجودیت دیگران، نسبی دانستن حقّانیّت مورد ادّعای خود و اذعان به شفّافیت و علنیت، تلاش جهت فراهم نمودن بستر گفت‌وگو، تعامل و ارتباط برای احزاب و تشکّل‌های که باور به توسعه‌ی پایدار، تدوام و مقبولیت عام فعّالیّت خود همچنین خدمتگزاری دلسوزانه و صادقانه دارند از نان شب برای آن‌ها واجبتر است. در این عصر رسانه‌ای باور به حذف و سانسور، نادیده گرفتن حضور و خدمات دیگران، باور به یکه‌تازی میدان و قهرمان‌بازی حتّی مظلوم‌نمایی، صرفاً پاک نمودن صورت مسأله است و قطعاً نتایج مثبت پایداری نخواهد داشت.