مهربانا
دلا
جانا
لکههای سیاه و کدر دنیایت دلم را در بر گرفته
کمکم کن...
تو اگر کوهی من سنگی کوچک در سینه تو
تو اگر دریایی من قطرهای در بیکرانه تو
تو اگر آسمانی من ستارهای نقاشی شده در دفتر یک کودک
تو اگر خورشیدی من سایهای از انوار تو...
خدای من...
زیبای من...
دنیای من..
مرا از خود مران که سخت محتاج توام.
امروز قبولم کن با وجود تن خاک گرفتهام.
فردا که عطر آغوشت را گرفتم،دیگر تنها نخواهم بود.
تو اگر غروبی من دلتنگی غروب...
تو اگر ماهی من چشمان خیره بر مهتاب...
تو اگر بارانی من علفی هرز در بیابانی خشک..
بهار قلبم
عزیز دل بی سامانم
چراغ خانه کوچکم
تو همه امیدی و من محتاج نگاهت...
تو همه نوری و من گمگشته شبی تار..
تو همه رحمتی و کرم و من گدایی مقابل درگاه تو.
کرامتت را از من مگیر ای کریم و ای غفور...
ببخشا مرا اگر چه میدانم به اندازه کل کائناتت گناهکارم و رسوا..
ببخشا مرا اگر چه میدانم ذات مهربانت را رنجاندهام بارها و بارها...
ببخشاای رحمان وای رحیم...
تو خود میدانی که جز تو آرزویی ندارم!
تو خود میدانی که اگر تنهایم بگذاری غرق خواهم شد!
یا که مردابی خواهم شد بدبو و سیاه!
" بر من ببخش تمام بی تو بودنها را"
"بر من ببخش تمام حرفهایی که غیر از مسیر تو در زبانم جاری شد"
بر من ببخشا ای همه آرزوی من...
دوستت دارم به اندازه چشمان منتظر بر خط جادهها...
دوستت دارم به اندازه تکراردوباره دیدار یک غریب آشنا...
دوستت دارم به اندازه همه عشقهای عالم و تمام دوست داشتنها...
نظرات