دشتهاي شقايق و نفسهای بهار...
گرمای تابستان و رنگ رنگ شهد دستهای درختان پربار، باران رنگهای پاییز و عشوهی برگهای رقصان...
یا تنپوش سفید زمستان و خمیازهی نفسهای هرآنچه جاندار است را فقط به خاطر تو دوست دارم.
لطافت شبنم روي گونههای گل محمدي مرا به كوچههاي روح فزاي عشق تو ميخواند.
تو را دوست دارم بيشتر از هرآنچه دارم و تو را ميخواهم بيشتر از هر آنچه آرزو دارم.
و تو را ميپرستم كه تو سزاوار پرستش هستي.
به هر رنگی با من به نجوا درآمدی ...
به هزاران سروش سعادتم را خواستهای ...
تو را سپاس...
در ميان دستهای تو بودن یعنی چشیدن تمام لطف هستی.
رازهايم را فقط تو ميداني و آرزوهايم را فقط تو ميتواني.
خطاهايم را فقط با نگاه پر از مهر تو ميشود پاك كرد و كاستيهايم تنها با آب محبت تو پا به سراي تكامل مينهند و آنگاه وجودم اوج ميگيرد.
كاش آسمان اولين پله برای پای ایمانم باشد و پرستوها پرواز قلبم را معنا كنند، آنگاه كه اندیشهام، قلبم، عملم از سرزمين خود به ميعادگاه؛ به آستان تو كوچ ميكند.
تو را دوست دارم و دوست دارم به خاطر تو كوچ كردن را...
دستهاي بيرمقم را كه زنداني ميلههاي سرد هوی شده ياري نما با يك دو جرعه عین مهر.
بي تو گرفتار دشتهاي بيسرانجاميام.
مرا به خودت آشناتر نما تا به تو سفر كنم
نظرات
بدوننام ج
28 شهریور 1395 - 10:57سلام بر وجود همیشه پرشور خواهر ایمانیم زیبا نوشتی مثل همیشه عروج قشنگی ست مارا هم در این عروج همراه ساز همراه قدیمی دوران سبز ایمانیم
women
05 مهر 1395 - 05:40<p>علیکم السلام و رحمه الله؛</p><p>سپاسگزارم عزیز، لطفتان مستدام</p><p>* الها عاقبتمان را به خیر نما*</p>