آیا به تو چیزی بگویم که برایت هجوم شتابان به صف‌بندی با نظام‌های قاتل و خائن را توضیح دهد، تنها به این دلیل که از آنها "اظهاراتی" شنیده‌اند که مخالفت با کوچ اجباری را نشان می‌دهد؟!

این همان قانون قدرت و ضعف است... این قانون، بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین قانونی است که انسان را هدایت می‌کند. این همان قانونی است که درون انسان، دعوت‌کننده به هوی و هوس را ایجاد می‌کند... یا به اصطلاح معاصر ما، آنچه را "تفکر آرزومندانه" یا "تفکر مبتنی بر خواسته‌ها" می‌نامند!

می‌توانی خودت این را آزمایش کنی...

یک اظهار نظر را بگیر، یا یک اظهار نظر بساز که با میل و خواسته تطابق داشته باشد، سپس یک بار آن را به یک فرد ضعیف نسبت بده و بار دیگر به یک فرد قدرتمند، و بعد آن را به دیگران نشان بده... سپس نظر دوستت را درباره آن ببین.

اگر این اظهار نظر از یک فرد ضعیف یا دور از دسترس باشد، خواهی دید که دوستت آن را با عقل می‌سنجد، در آن شک می‌کند، تلاش می‌کند تا نقاط ضعف و فریب آن را ببیند، و آن را در تاریخ و گرایشات گوینده‌اش تحلیل می‌کند.

اما اگر از فردی قدرتمند، مسلط، غالب و خشونت‌ورز باشد، خواهی دید که دوستت تحت تأثیر میل و آرزوهایش، به آن باور می‌آورد، حتی آن را تحلیل می‌کند به گونه‌ای که با خواسته‌های پنهان درونی‌اش تطابق یابد، و این تحلیل را به‌سختی و با تکلف انجام می‌دهد، زیرا می‌خواهد میان امیدی که به تحقق آن علاقه دارد و هزینه‌هایی که دوست ندارد بپردازد، هماهنگی ایجاد کند!

بگذار مثالی نزدیک برایت بیاورم...

آیا ندیدی که رهبران اخوان المسلمین در مصر، هر اظهارنظری از سیسی را قبل از کودتا که با خواسته‌هایشان همسو بود، با شوق می‌پذیرفتند؟ و چگونه آن را تحلیل می‌کردند تا نشان دهند که سیسی و ارتش با آنها هستند؟! و چگونه با شدت از هرکسی که نسبت به اظهارات مشکوک سیسی بیم داشت، عصبانی می‌شدند؟ و چگونه آن فرد را تهدیدی می‌دیدند که ممکن بود رابطه اخوان را با ارتش تخریب کند؟!

اگر سیسی اظهاری موافق با آنها می‌گفت، آن را با شور و حرارت می‌پذیرفتند. اما اگر مشکوک بود، برایش توجیهی می‌تراشیدند تا به نظر برسد که با آنها موافق است!

اکنون همه ما می‌بینیم که چگونه سیسی با شیرینی کلام، آنها را فریب داد و زمینه را برای کودتای وحشیانه و خونین خود فراهم کرد...

پس چه چیزی آنها را فریب داد؟!

این همان قانون قدرت است که درباره آن سخن می‌گویم. اگر آنها باور می‌کردند که سیسی در حال تدارک کودتا علیه آنهاست، فوراً با پرسش «چه باید کرد؟» مواجه می‌شدند... و این پرسشی دشوار و همراه با هزینه‌ها و خسارات است... پرسشی که با میل به راحتی و امنیت در تضاد است... پرسشی ترسناک... بنابراین، این پرسش آنها را به تفکر آرزومندانه سوق می‌داد، و در درونشان دعوت‌کننده به هوی را می‌رویاند، تا تلاش کنند اظهارات سیسی را به سود خود تعبیر کنند و نه علیه خود... و چنین شد.

و اکنون، ای خواننده عزیز، که ضعیف و شکست‌خورده‌ای در سرزمین‌های شکست‌خورده، و مغلوبی در سرزمین‌های مغلوب، و زندانی‌ای در زندان بزرگ وطن...

باور نکن که سیسی و عبدالله مخالف کوچ اجباری هستند... بلکه باور کن که آن را اجرا خواهند کرد... شاید اختلافاتی در جزئیات، روش‌ها، زمان‌بندی و هزینه‌ها باشد... بله، حتی یک خائن مزدور هم توانایی و اراده‌ای جزئی و اجرایی و تفصیلی دارد... همان‌طور که هر کارمندی در هر شرکتی این را دارد!!

اما اینکه آنها از اساس مخالف کوچ اجباری باشند؟ نه... هرگز... هرگز...

و هر که بگوید آنها از نظر اصولی مخالف کوچ اجباری هستند، یا نادانی است که نمی‌داند، یا خبیثی که می‌داند اما فریبکاری می‌کند... زیرا از پیش از ۷ اکتبر، برنامه‌های کوچ اجباری و زمینه‌سازی برای آن در مصر و اردن در حال اجرا بوده است...

برخی از آنها برنامه‌های نرم هستند، مانند ایجاد زنجیره‌ای از کارخانه‌ها در نزدیکی رود اردن برای جذب نیروی کار فلسطینی به اردن، تسهیل خرید زمین توسط خارجی‌ها در سینا، تسهیل کسب تابعیت مصری با پول، و کاهش نسبت نیروی کار مصری در شرکت‌های خارجی در سینا.

و برخی دیگر برنامه‌های خشن، مانند نابودی رفح، تخریب تونل‌های غزه، نابودی تمامی قابلیت‌های مقاومت در غزه، و از کار انداختن تمامی توانایی‌های آن در کرانه باختری (البته، پرونده اقدامات رژیم اردن برای جلوگیری از قاچاق سلاح به کرانه باختری، پرونده‌ای وحشتناک و گسترده است... اما همه طرف‌ها درباره آن سکوت کرده‌اند).

و اگر فراموش کنیم، آیا می‌توانیم فراموش کنیم که اردن، موشک‌های ایران را رهگیری کرد و برای سرنگونی آنها از طریق حریم هوایی خود، به جنگنده‌های اسرائیلی کمک کرد، در حالی که هرگز به رهگیری موشک‌های اسرائیل علیه ایران فکر نکرد؟!!

ای قوم ما... حتی اگر ضعیف، مغلوب و ناتوان باشیم... آنچه از آگاهی برای ما باقی مانده، آخرین سلاح ماست... آخرین فرصت ما... آخرین امید ما...

با این آگاهی باقی‌مانده، می‌توانیم تشخیص دهیم که چه زمانی فرصت به سود ماست و چه زمانی علیه ما... اگر روزی قدرتی برای اقدام و حرکت یافتیم، خواهیم دانست که چگونه از آن استفاده کنیم تا به نفع ما باشد، نه اینکه آن را در اختیار دشمن بگذاریم تا علیه ما به کار گیرد...

نیاکان ما - چه در ارتش‌ها و چه در میان داوطلبان - در جنگ‌هایی جنگیدند که نتیجه آن‌ها به ضرر امت ما تمام شد، و تلاش‌هایشان باعث قدرت یافتن دشمن ما شد... برخی ناآگاه بودند، برخی فریب‌خورده، و بسیاری از آن‌ها نیز ناتوان بودند...

مصری‌ها، اردنی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها، حجازها، مغربی‌ها و بسیاری دیگر، در صفوف انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها جنگیدند، در حالی که فریب‌خورده و ناتوان بودند (مانند انقلاب شریف حسین) و با خون اینان، فلسطین و قدس از دست رفت، در حالی که آنان گمان می‌کردند که از عثمانی‌ها رهایی یافته‌اند یا خلافت عربی را برپا می‌کنند!

برخی نیز فریب‌خورده در صفوف ارتش‌های ملی جنگیدند، اما برنامه‌های سیاسی چنان طراحی شده بود که اسرائیل تأسیس شود و با تلاش، تلاش و خون آنان قدرت یابد (مانند آنچه در فاجعه ۱۹۴۸ رخ داد)، که نتیجه آن تسلط اسرائیل بر سرزمینی بیش از آنچه در طرح تقسیم به آن داده شده بود، شد!!

کدام‌یک از سربازان جنگ اکتبر می‌توانست باور کند که پایان این جنگ، عادی‌سازی روابط با اسرائیل و باز شدن سفارت آن در قاهره خواهد بود؟!

چند نفر از آن‌ها، اگر این نتیجه را از پیش می‌دانستند، حاضر بودند که در این جنگ شرکت کنند و خون خود را نثار کنند؟!

آری... آنچه از آگاهی برای ما باقی مانده، آخرین سلاح ماست تا بار دیگر همان فاجعه را تکرار نکنیم...

ای قوم من... تحلیل مسائل را آسان نگیرید و بدون علم و بدون آگاهی از تاریخ سخن نگویید...

ای قوم من... این صفحات تاریک تاریخ را بخوانید تا ماهیت این حکومت‌هایی را که بر ما مسلط شده‌اند، بشناسید و بفهمید که نقش آن‌ها در مراحل مختلف این مصیبت‌ها چه بوده است...

ای قوم من... فریب اظهارات، سرودهای میهن‌پرستانه و موسیقی‌های حماسی را نخورید... و بدترین سناریوها را از ذهنتان دور نکنید، فقط به این دلیل که در دل خود تصور می‌کنید این پادشاهان و رؤسا ممکن نیست اقدامی علیه منافع کشورشان انجام دهند...

آیا همه ما ندیدیم که چگونه سیسی بر رود نیل، بر دو جزیره‌ای با موقعیت استراتژیک بی‌نظیر، بر سرزمین کشور، دارایی‌های آن و گاز مدیترانه‌ای‌اش خیانت کرد؟!

پس چگونه ممکن است عقل سلیم تصور کند که این مرد، پس از همه این‌ها، ناگهان به یک وطن‌دوست تبدیل شده و به فکر منافع کشورش باشد؟!!

اگر پادشاه اردن، رئیس‌جمهور مصر، و سایر پادشاهان و رؤسای کشورهای عربی، ذره‌ای دین، عروبت یا وطن‌پرستی داشتند، آیا غزه را این‌همه مدت در این آتش‌سوزی و کشتار تنها می‌گذاشتند؟!

فرض کنیم که آن‌ها همه ناتوان بودند—درحالی‌که ناتوان نیستند—اما آیا هرگز دیده‌ای که یک فرد ناتوان برای کمک به مردم غزه شرط بگذارد که هر نفر باید ۵۰۰۰ دلار، یا گاهی ۱۰۰۰۰ دلار بپردازد تا بتواند از آنجا خارج شود؟! آیا این کار یک فرد ناتوان است، یا کار یک خائنِ پست و رذل از بدترین و پلیدترین خائنان؟!

خداوند اقوامی را عذاب کرد زیرا "کوری را بر هدایت ترجیح دادند" (سوره فصّلت، آیه ۱۷).

پس اگر توانایی گفتن حقیقت را نداری، حداقل سخن باطل نگو... و با گفتارت، زمینه را برای قدرت یافتن جلاد، ظالم و خائن فراهم نکن...

و سخنی که امروز بر زبان می‌آوری، اگر باعث گمراهی دیگران شود، در پرونده اعمالت در روز قیامت سنگینی خواهد کرد. پیامبر خدا فرمود: "آیا چیزی غیر از محصول زبانشان، مردم را به رو در آتش نمی‌افکند؟!"

"ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا کنید و با صادقان باشید" (سوره توبه، آیه ۱۱۹).