دولت اسلامی‌(داعش) دوگانه گمراه‌کننده‌ای میان دیکتاتوری و افراط‌گرایی را عرضه می‌کند. تونس ثابت کرده است که راه بهتری هم هست.

کشورهای بسیاری با این پرسش روبرو هستند که چگونه با گروههای تروریستی به مانند داعش مقابله کنند. در گاه اول اما اثبات شده است که تمرکز بر روش مقابله نظامی بی‌نتیجه است. تلاش برای جمع کردن بساط گروهی که خود را دولت اسلامی نامیده است با بمباران و یا محدود کردنشان، با افزایش توان نیروهای نظامی، امنیتی در محل‌های عملیاتی آنها با توجه به توان عظیم مالی این گروه با موفقیت‌های بسیار کمی همراه بوده و در واقع بی نتیجه بوده است.

دلیل این مسئله این است که گرچه این تلاشها مهم و به دنبال برخورد قطعی با این گروه هستند، اما کافی نبوده و نیستند. آغاز حرکت داعش و توان نیروگیری آن در منطقه‌ای که تنها پنج سال پیش مملو از آمال و آرزوهای دموکراتیک بود، نیازمند پاسخی مبنایی و اساسی و فراگیر است و باید گفت که این گروه از کجا آمده و کار خود را از کجا آغاز کرده است. برای پاسخ به این مسئله به نظر من باید به پنج نکته اساسی پرداخت. این نکات بر مبنای تجربه تونس طرح می‌شود که به عنوان یکی موفق ترین روند‌های دموکراتیک پس از خیزش‌های عربی (در بهار عرب) مطرح است. این نکات بر مبنای تلاش‌های نظری و سیاسی من در تونس و در کل جهان عرب و بر مبنای پنج دهه اندیشه ورزی و کار سیاسی است.

ابتدا باید گفت که هیچ پاسخ کلی و جهانی برای برخورد و حل این مسئله وجود ندارد. بلکه امکان غلبه بر آن با گروهی از نیروهای هدفمند و با طراحی دقیق اما از همان مناطق و در داخل آن مناطق میسر است. گروه‌های افراطی به مانند داعش از تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی برای گذر از مرزها و تبدیل خود به عنوان پدیده‌ای جهانی استفاده می‌کنند اما گفتمان آنها با ناراضیان و خشمگینانی پیاده شده وبه جلو برده می‌شود که در همان محل ایجاد شده و درهمان منطقه فعالیت و حضور و بروز دارند.

اینکه داعش تنها در مناطقی امکان فعالیت و گسترش دارد که دهه‌ها تحت ظلم و بیداد دیکتاتوری‌ها بوده اند امری اتفاقی و تصادفی نیست. شهروندان تونس، مصر، یمن، عراق، سوریه و لیبی سالهای طولانی فساد در کشورهایشان، حکمرانان نابکار و جبار و سرکوبی حقوق و آزادیهایشان را تجربه کرده اند. با اقتصاد نفتی، مشکلات سیاسی، محرومیت‌های اجتماعی و نابرابری، دیکتاتورهای منطقه انبار باروتی از نارضایتی و اعتراض را انباشه اند که در اشکال مختلفی از اعتراض‌های صلح طلبانه و دموکراسی خواهانه برای تغییر تا خشونت گرایی افراطی، فرقه گرایی، هرج و مرج و بر هم ریختگی و حتی جنگ داخلی نمود یافته و خود را نمایان می‌کند.

داعش فرصت طلبانه از مشکلات جهان عرب سوء استفاده کرده و تصویری جایگزین از خود را برای مخاطبان می‌سازد. از خشم اهل سنت عراق علیه سرکوب فرقه گرایانه شیعیان علیه ایشان استفاده می‌کند تا برای خود در عراق همراه و پشتیبان به ارمغان آورد. در کشورهایی به مانند تونس و در وضعیتی که عامل فرقه گرایی از عامل بیکاری و آنهم در وضعیتی که ۴۰ درصد از جمعیت زیر ۳۵ ساله بیکار هستند ضعیف تر و کم کاربرد تر است، از خشم گسترش یافته بر اثر محرومیت اقتصادی استفاده کرده تا اعتراض نسل جوان به حاشیه رانده شده، به صحنه آورده شود. از این راه داعش ایدئولوژی عمومی خود را بر رویدادها و مسائل داخلی بار و تحمیل کرده و خود را به عنوان راه حل به جامعه معرفی می‌کند. پس پاسخی تاثیر گذار به این مشکل از مسیر پاسخ و تلاش برای حل همین مشکلات محلی می‌گذرد که این پاسخ با توجه به خصلت‌های جامعه و شرایط و مشکلات از عراق تا لیبی، و تا مصر و یمن تفاوت‌هایی بنیادین و اساسی دارند. این دولت‌های این کشورها هستند که باید راه حل‌ها را مشخص و اعمال کنند و البته باید با حمایتی قاطع از سوی جامعه بین المللی نیز روبرو باشند.

نکته دوم اینکه پیکار علیه داعش نباید تنها وجه سلبی داشته باشد بلکه باید دارای وجه ایجابی نیز باشد. داعش با استفاده و برجسته کردن مشکلاتی چون فساد موجود، عدم امنیت، فقر، تبعیض و بی عدالتی یک مدینه فاضله ذهنی عرضه می‌کند که در آن عدالت و امر حکومت در بهترین وجه خود حضور و بروز دارند. این تصویر از واقعیت حکومت جابرانه و حقیر داعش در مناطق تحت سلطه اش بسیار دور است. اما چنین مدل و رفتاری امکان عملیاتی شدن دارد چرا که در منطقه تنها نمونه‌های محدودی از حکومت‌ها وجود دارد و البته بخشی از آنها در برخی از زمینه‌های امنیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و همچنین احترام به کرامت انسانی موفق بوده اند. مردمان جهان عرب به یک بدیل واقعی و راستین نیاز دارند نه دوگانگی انتخاب میان داعش و دیکتاتوری‌های عربی به مانند بشار اسد که خود حامی و ایجاد کننده گروه‌های تروریستی بوده است.

این انتخاب و تضاد میان اسلام و دمکراسی که داعش مسلمانان را بدان وا می‌دارد یک انتخاب نادرست و دوگانه‌ای غیرحقیقی است. تونس، اگر بتواند سیستم و ساختار سیاسی و اقتصادی همه جانبه و کاملی ایجاد کند، می‌تواند گزینه و بدیلی درست و واقعی برای منطقه باشد. این مدل می‌تواند نشان دهد که دموکراسی در جهان عرب هم قابل پیاده سازی است و شهروندان معمولی یک جامعه نیز می‌توانند آن را در زندگی و روابط روزمره خود دخیل و با آن همراه شوند. این مدل می‌تواند ابطال فرضیه‌ای باشد که توسط دیکتاتورها حمایت می‌شود و آن این است که امنیت و ثبات تنها به قیمت از دست رفتن آزادی و حقوق بشر به دست می‌آید. و دقیقا به دلیل همین مسئله است که تونس اولین هدف داعش شده است. کشوری که تنها در سال گذشته سه حمله وحشت آور و سنگین تروریستی را از سر گذرانده است و بسیاری از جوانان تونسی به قصد مبارزه با داعش این کشور را ترک کرده و به میدان نبرد شتافته اند. میراث دیکتاتوری هزینه سنگینی را بر ما تحمیل کرده تا فرهنگ استبدادی موجود را به فرهنگی مبتنی بر خرد انتقادی و مشارکت سیاسی تغییر دهیم و در این راه به تحولی در حوزه آموزش نیاز خواهیم داشت.

سوم، تجربه تونس نشان می‌دهد که چرا برخورد با داعش با کم کردن آزادیها ممکن نبوده و چرا سرکوب و برخورد با آزادیهای مذهبی خود تشدید کننده افراط گرایی است. در چند دهه اخیر اندیشه‌های اسلامی میانه روانه در این کشور سرکوب شده و جریان و نهادهای اصلی مذهبی در کشور موجب تعطیلی و یا محدود شدن رویکردها و جریان معتدل و میانه روی اسلامی شده اند. این مسئله شامل دانشگاه قدیمی و سابقه دار الزیتونه نیز می‌شود که برای هزار سال اندیشه ورزان و مشاهیر بزرگی چون ابن ارفع (یکی از اندیشه ورزان بزرگ اسلامی) را تربیت کرده است.

نسل جوانی که در دوران زین العابدین بن علی، از سال ۱۹۸۷ تا سقوطش در خیزش‌های عربی تربیت شدند به دلیل عدم دسترسی به منابع و اشخاصی که رویکرد میانه رو و معتدل اسلامی داشته و آن را ترویج می‌کردند به افراط گرایی گرایش پیدا کرده اند. برای مقابله با رویکرهای افراط گرایانه و خشونت محور نیاز است که مردم آموزه‌های حقیقی اسلامی را بیاموزند که در تضاد و تقابل با رویکرد رادیکال و سیاه و سفیدنگر است که (آن آموزه‌های حقیقی اسلامی و معتدل) تفاسیری را ممکن می‌سازد که نیاز زندگی مدرن و امروزی است.

چهارم، کشورهایی که دموکراسی را پیشه کرده اند، به حمایت جامعه بین المللی نیاز دارند و می‌بایست اطمینان حاصل کنند که ایده آلهای دموکراتیک در همه حوزه‌ها به بهبود محسوس در زندگی روزمره مردمان منجر شود. تضمین انتخابات آزاد و حقوق بشر کافی نیست. یک تغییر دموکراتیک به تغییری اقتصادی و اجتماعی محتاج است تا مردمان بتوانند از فرصت‌های کافی، کامیابی و بهره مندی و همچنین امنیت در تمامی حوزه‌ها برخوردار باشند. مردمان باید به واقع حس کنند که دولت از حقوق ایشان حفاظت می‌کند، درخدمت منافع ایشان است، از منابع ایشان حفاظت می‌کند و هر آنچه که می‌تواند در کوتاهترین زمان و بصورتی محسوس برای ایشان فراهم می‌آورد.

انقلاب تونس دقیقا برای رسیدن به این اهداف بود تا حکومت مردم را مجددا احیا کند و حاکمیتی ایجاد کند که شهروندان در آن سهیم باشند و همچنین از رشد اقتصادی برخوردار باشد و منافع این رشد اقتصادی نیز به مردم برسد. پس از دو دوره انتخابات آزاد و منصفانه و بدون درگیری در تونس که به انتقال قدرت انجامید، امروز تونس تمام تمرکز خود را بر اصلاح اقتصادی گذاشته و سرمایه گذاری‌های کلانی در پروژه‌هایی کرده است که علاوه بر اشتغال زایی، زیربناهای اقتصادی را در بخش‌هایی که ضعیف و ناکارآمد بوده بسازد و ترمیم کند، فعالیت‌های اقتصادی را توسعه بخشد و جذب سرمایه کند. بدون رشد اقتصادی لازم و اشتغال زایی کافی، سیر و روند تکاملی دموکراسی ما به مرحله کمال نخواهد رسید.

اما این روند به سادگی امکان پذیر نیست. در آخرین رویدادها، موج از ناآرامی‌ها و اعتراضات را شاهد بودیم که بار دیگر با مرگ یک جوان معترض به حذف نام خود از لیست کارهای دولتی آغاز شد. انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی برای هر کشور یک چالش خواهد بود بالاخص که اگر به مانند تونس تنها و با توجه به وضعیت فعلی همسایگان این کشور بخواهد انجام بگیرد. حکومت به کمک‌های بین المللی احتیاج دارد تا برای برنامه‌های حمایتی هزینه کند و کار بیشتر ایجاد کند، تا آن جوان و بقیه حاشیه نشینان نتایج و میوه قابل ملموس دموکراسی را حس کنند و بچشند. بدون این منافع و نتایج عینی و قابل لمس، نسل جوان همچنان در برابر تبلیغات افراط گرایان آسیب پذیر خواهند بود و ایشان مدعی خواهند شد که دموکراسی مزیتی بر رقبای خود ندارد. در این منطقه، ثبات تونس به توانایی آن در برآورده کردن خواست کسانی بستگی دارد که به انقلاب به عنوان عاملی برای بهبود شرایط خود امید بسته بودند.

و اما نهایتا، نسل جوان می‌بایست مرکز توجه هر نگاه و روش و نقشه راهی برای ترسیم آینده‌ای بهتر در خاورمیانه باشد. جوانان و همین نسل در مقیاسی وسیع در انقلاب‌های عربی مشارکت کردند و جان خود را برای مقابله با محرومیت‌ها و سرکوبی که تجربه اش می‌کردند به مخاطره افکندند. خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد رشد وسیع جمعیت نسل جوان خود بوده و بالاترین جمعیت جوانان بی کار و جویای شغل و کار را در جهان دارد. به عنوان نمونه در تونس این جوانان هستند که سه چهارم جمعیت بیکاران جامعه را تشکیل می‌دهند.

همان نسل جوانی که موتور محرکه خیزش‌ها درتونس و در اقصی نقاط جهان عرب بود، هنوز هم به دنبال حضور و داشتن جایگاهی در بازار کار و تلاش برای رسیدن به استقلال اقتصادی لازم برای زندگی مستقل و بدون وابستگی است. جوانان خشمگین و ناامید به راحتی به ورطه گروه‌های تقویت کننده خشم و ناامیدی چون داعش خواهند افتاد. متاسفانه بخش اعظمی از نیروهای غیربومی داعش را جوانان تشکیل می‌دهد. ما می‌بایست به نسل جوان امید و حس تغییرات واقعی را بازگردانیم و اعتماد ایشان را به سیستم جدید و حاکمیت، در دلها و قلب‌هایشان دوباره احیا کنیم.