خودباوری از دو جزء تشکیل شده است:
۱- کارآمدی شخصی که عبارت است از اعتماد داشتن به تواناییهایمان برای اندیشیدن ، یادگرفتن، انتخاب کردن و اتخاذ تصمیمهای مناسب.
۲- عزت نفس، که به معنای اعتقاد داشتن به حقمان برای شاد بودن است، اعتقاد به اینکه دستیابی به اهداف موفقیت، دوستی ، احترام، عشق و انجام موفقیتآمیز امور، در شأن ماست.
خودباوری بالا: در جستجوی چالش و انگیزش ناشی از اهداف ارزشمند و والا است.
خودباوری ضعیف : صرفا بدنبال ایمنی اهداف آشنا و فاقد نیاز به کار و تلاش است. زنان و مردان خود باور طبیعتا به همدیگر کشش دارند و متاسفانه زنان و مردان متزلزل و نا مطمئن هم جذب همدیگر میشوند و روابط مخربی را ایجاد میکنند. نائل شدن به موفقیت بدون بدست آوردن
خودباوری مثبت محکوم به احساسی شیادگونه است که مضطربانه هر آن انتظار رسوایی دارد.
ارکان ششگانه خودباوری عبارتند از :
۱- آگاهانه زیستن؛ تلاش برای درک مسائلی که بر علایق، ارزشها و اهدافمان تاثیر میگذارد و شناخت و آگاهی کامل از دنیای درون و بیرونمان ، احترام گزاردن به واقعیتها بدون طفره یا انکار نمودن آنها . بسیاری از مردم به گونهای عمل میکنند که گویا، آگاهی نامطلوب است، نه تنها به این دلیل که آگاهانه عمل کردن مستلزم تلاشی است که مایل به صرف آن نیستند بلکه بدلیل اینکه آگاهی بیشتر، آنها را در تماس با حقایقی قرار میدهد که ترجیح میدهند با آن مواجه نشوند.
۲-خویشتن پذیری؛ به معنای پذیرفتن و آزمودن بدون رد و انکار واقعیت افکار، احساسات و اعمال است امتناع از قرار گرفتن در ارتباطی متخاصم با خود، با قبول یا تصدیق صرف در تصور تفاوت دارد . همچنین با دوست داشتن، تحسین نمودن و یا اغماض نمودن نیز تفاوت دارد، من میتوانم واقعیت چیزهایی درباره خود را بپذیرم که اصلا آنها را دوست نداشته، تحسین و یا چشم پوشی نمیکنم. زمانی که ما عنصر آگاهی را به احساسات ناخواسته و آزار دهندهای نظیر حسادت، خشونت یا ترس وارد میسازیم این احساسات تقلیل یافته یا فروکش میکنند اگر وجود چنین احساسات ناخواستهای را در خود نپذیریم، چگونه قادر خواهیم بود از آنها رهایی و تکامل یابیم؟! مشتاقانه پذیرفتن تواناییها یعنی تجربه نمودن واقعیت به طور کامل به جای رد و انکار آن است.
یک قاعده کلی: درهر ابزاری از خود که ما توانایی تجربه آن را داریم، توانایی رد کردن آن را هم داریم. همانگونه که میتوانیم از پذیرفتن ماده پرستی مفرط خود امتناع کنیم میتوانیم معنویت خود را هم نپذیریم و همانگونه که میتوانیم جهالت خود را منکر شویم، میتوانیم دانش خود را نیز انکار کنیم، اگر زنی با انکار کمبودهایش میتواند خود را بیش از آنچه که حقیقتا هست نشان دهد، همچنین قادر است با انکار قابلیتهایش خود را کمتر از آنچه که هست نشان دهد.
۳-خود مسئولی؛ درک این واقعیت است که ما خالق گزینشها و اعمال خود بوده و باید منبع نهایی کامیابیهای خود باشیم، و اینکه هیچ کسی وجود ندارد که به ما خدمت کند و زندگی را برای ما خوب و خوش بسازد. متاسفانه، بسیاری از زنان هنوز تصور میکنند که« قدرت » بیشتری در حالت انفعالی یا بیچارگی وجود دارد تا در پذیرفتن فعالانه مسئولیت سرنوشت خویش.
خود مسئولی موارد زیر را در بر میگیرد : پذیرفتن مسئولیت اعمال، تصمیمات، رسیدن به آروزها، انتخاب همراهان، نحوهی رفتار با مردم در کار یا زندگی شخصی، مسئولیت نحوه رفتار با جسم خود و مسئولیت شادیها.
امتناع از قربانی شدن در موقعیتهایی که انتخابهای واقعی وجود دارد یکی از معانی خود مسئولی است. یکی از روشهایی که ما میتوانیم از خود مسئولی اجتناب کنیم، پذیرفتن مسئولیتهایی است که دقیقا متعلق به ما نیستند و بدین ترتیب خود اجتنابی را تحت لفاف خوبی مخفی میکنیم.
۴- خود تاییدی: وقتی که از سطح مطلوبی از خود باوری برخورداریم خود تاییدی به عنوان نتیجه طبیعی آن ظاهر میشود، خود تاییدی یعنی اینکه به خواستهها، نیازها، ارزشها و افکار خود احترام گذاشته و در جستجوی راههایی برای بیان آنها در زندگی باشیم.
خود تاییدی به معنای این است که ما در برخورد با دیگران رفتاری توأم با احترام با خود داشته باشیم یعنی اینکه برای جلب تایید، حمایت یا خوشایندی کسی ارزشها، باورها و ادراکات خود را به گونهای دیگر جلوه ندهیم. خود تاییدی بدین معنا نیست که همیشه درخط اول باشیم یا بخواهیم که همیشه در کانون توجه باشیم، یا به حقوق دیگران اهمیتی ندهیم یا بدون توجه به موقعیت درباره احساسات خود یاوهگویی کنیم.خودتاییدی سالم، خشن، انتقاد آمیز یا طعنه آمیز نیست .
۵- هدفمند زندگی کردن؛ به معنای توانایی کنترل بر زندگی خود، زنانی که خودباوری پایینی دارند اصولا احساس میکنند که تحت کنترل عوامل خارجی هستند که در واقع عبارتند از: انتخابها و اعمال دیگران، معمولا چنین زنانی به صورت انفعالی به چالشهای زندگی پاسخ میگویند، این تفاوت در نحوهی زندگی، بازتاب جدی است که یک زن آگاهانه و هدفمند عمل میکند . هدفمند زیستن نه تنها به نظم و انضباط، بلکه به شهامت هم نیاز دارد – شهامت احترام گزاردن به ارزشها و اهداف خود، با حمایت یا بدون حمایت مشتاقانه دیگران است
برای تبدیل نمودن آرزو به هدف سه کار را باید انجام داد :
۱- یک برنامه کار طراحی کنید و اجرای آن را شروع کنید.
۲- پیشرفت خود را کنترل کنید و به نتایج توجه کنید.
۳- تا حصول نتیجهی نهایی از خود استقامت نشان دهید .
۴- با صداقت زیستن؛ خودباوری بازتابی است از نحوهی زندگی و برخورد ما با چالشهای آن، نه آنچه که داریم یا آنچه که به نظر میرسیم یا میزانی که محبوب هستیم، یکی از بهترین منابع خودباوری، صداقتی است که در فعالیتهای روزمره خود نشان میدهیم – هماهنگی بین گفتار و کردار .
عشق رمانتیک
خودباوری اساس عشق رمانتیک است . در صورت عدم وجود خودباوری، ما مخل آن شادمانی خود خواهیم بود. اگر خود را افرادی شایسته و ارزشمند دانسته و احساس کنیم که دوست داشتنی هستیم از منبع درونی ( غنای عاطفی ) که عشق ورزیدن به فرد دیگر را امکان پذیر میسازد برخوردار خواهیم بود .
اگر احساس شایستگی و ارزشمندی نکرده : ۱- عکس العملهای ما نسبت به دیگران بر مبنای یک حس کمبود است .
۲-در جستجوی افرادی هستیم که ما را بپذیرند .
۳-در جستجوی افرادی نخواهیم بود که تحسین شان کنیم .
۴-باور اینکه فردی دیگر ما را دوست داشته باشد مشکل خواهد بود.
۵- برای عشق ورزیدن کوشش میکنیم ولی اساسا در این کار ضعیف هستیم با تبدیل نمودن اختلافات جزیی به مصیبتهای بزرگ ، توسل جستن به تملق یا تحکم برای کنترل یا تلاش برای طرد نمودن.
ترس از خودخواهی اجتماع زنان را به صورت پرستار و مراقبت کننده بارآورده و به آنها تعلیمات صریحی داده شده که آخر از همه به خود بیاندیشند. اما نفع شخصی روشن بینانه، لازمهی یک زندگی راضی کننده و منطقی و همین طور ضرورت خودباوری است. خودخواهی هوشیارانه فرد اندیشمند؛ به نیازها و خواستههای خود به دیدهی احترام نگریسته و تمایل دارد که برای منافع به حق خود ایستادگی نماید یعنی جرات و شهامت و تکریم و گرامی داشت آرزوها، برخورداری از ارزشهای منحصر به خود وفادار ماندن به آنها و مبارزه برای رسیدن به اهداف. برای اکثر افراد رها کردن آنچه که واقعا میخواهند راحتتر است تا مبارزه کردن برای رسیدن به آن. ما برای فدا شدن برای همدیگر خلق نشدهایم.
حسادت
حسادت نشان دهندهی این واقعیت است که خودباوری فرد در سطح مطلوبی قرار ندارد . حسادت احساس رنج آفرین است و افرادی که دچار حسادت میشوند عمیقا فاقد اعتماد به نفس هستند. حسادت؛ عموما در برگیرندهی حالاتی مانند اضطراب، خشم، رنج، احساس خطر و تهدید و تصور مطرود و رهاشدن میباشد و در هر شکلی رنج آور است و باید با این حس در خود برخورد کنیم، آنگاه که شهامت مییابیم که ترس و رنجی را که زیر بنای حسادت است کشف کنیم، این حس تقلیل مییابد و به موازات آن خودباوری ما رشد میکند.
عصبانیت
عصبانیت اغلب یک احساس دردسرآفرین است معمولترین اشتباهی که هنگام عصبانیت مرتکب می شویم عبارت اند از : حملات فردی، تفسیر اخلاقی یا روان کاوانه؛ آیا شما میخواهید که ذهن طرف مقابل درگیر تلاش برای درک نکتهی مورد نظر شما شود یا درگیر دفاع از خود، ترور شخصیت همیشه ذهن را از مسئلهی اصلی منحرف ساخته و درگیر دفاع از خود و خودتوجیهی میکند .
در هنگام آموختن هنر« خشم بدون توهین » پرسیدن این سوال مفید خواهد بود، آیا هدف من توهین و تحقیر است یا برانگیختن حالت تفاهم و ایجاد تغییر؟ یا آیا هدف من عقده گشایی است یا برقراری ارتباط سازنده؟
بسیار مهم است که ما قادر باشیم هنگامی که احساس میکنیم به گونه ی بدی با ما رفتار شده یا ارزشهای ما مورد حمله قرار گرفته شده، صحبت کنیم و آنچه که باید در آن مهارت پیدا کنیم، فرونشاندن یا جلوگیری از همه احساسات خشم یا اعتراض نیست، بلکه هنر برقرار نمودن ارتباطی سازنده است.
حالت تدافعی
بعضی مواقع ما سعی میکنیم از خودباوریمان به روشهایی محافظت کنیم که به آن لطمه میزند. هدف ما مراقبت است اما نتیجهی معکوس میدهد. برای دفع احساسات ناراحت کنندهای نظیر ؛ آشفتگی و پریشانی یا اضطراب که در درونمان قلیان میکند با بیزاری، استدلال عقلی یا حمله متقابل واکنش نشان میدهیم یا از موضوع پیش آمده دوری میکنیم و با حالت تدافعی عکس العمل نشان میدهیم.
زمانی که خودباوری ما متزلزل است با عقل، حقیقت را نمیشناسیم، بلکه با توانایی خود در نادیده گرفتن حقایق آزار دهنده در یک ابهام ذهنی و موفقیت خود در به کار بردن تاکتیکهای تدافعی، آنرا تشخیص میدهیم . بدین ترتیب، ترسمان از اینکه اگر رفتارمان در معرض دید همگان قرار گیرد خودباوریمان( یا تظاهر به خود باوری ) دوام نخواهد داشت، تشدید میشود . و ما این ایدهی زیان آور را عمیقتر میکنیم و هیچ ضربهای از سوی کسی نمیتواند مضرتر از این ضربه برای حسی باشد که نسبت به خود داریم . زمانی که افراد حالت تدافعی دارند، ادراک آنها به میزان بسیاری مغشوش میشود، در نتیجه پاسخهای آنها نامناسب خواهد بود، به چیزی که گفته نشده پاسخ میدهند در حالیکه قادر نیستند به چیزی که گفته شده پاسخ دهند.
هر کسی که مشکل تدافعی دارد برای چیرگی بر آن کارهای زیر را انجام دهد :
۱-خود را عادت دهد دقیقا آنچه را که گفته میشود بشنود .
۲- هوشیارانه به آرامی و عمیق نفس بکشد. ۳- به آنچه گفته شده تا آنجا که میتواند به دقت و به درستی پاسخ دهد .
۴- اگر به زمان نیاز دارید این موضوع را اعلام کنید.
۵- اما با حقایق باقی بمانید .
۶- به مسائل بیربط اشاره نکنید .
۷-علاوه بر همهی اینها حمله متقابل نکنید . اضطراب موفقیت زمانی که خودباوری ما بالاست، موفقیت به نظر ما طبیعی و مناسب جلوه میکند و خود را شایسته چیرگی بر چالشهای زندگی میدانیم این احساس که ما لایق شاد بودن هستیم بدین معناست که خود شکوفایی را طبیعی و مناسب میدانیم و نه به عنوان انحرافی از مسیر طبیعی که هر لحظه ممکن است ناپدید و محو شود. اما اگر موفقیت باعث شود که احساس اضطراب کنیم، ممکن است راههایی را جستجو کنیم که موفقیتمان را به سطحی پایینتر و قابل تحملتر برسانیم، ممکن است تلاشهای خود را کمتر کنیم تا به این هدف برسیم این مراحل معمولا آگاهانه نیست و همان اضطراب موفقیت است.
پذیرفتن موفقیت احتیاج به شهامت دارد اگر در مسیر موفقیت دچار اضطراب میشویم باید بیاموزیم کاری نکنیم به این معنا که از مسیر حرکت خارج نشویم – نظارهگر مراحل پیشرفتمان باشیم و به اعماق تجربیات خود وارد شویم و در حالیکه شاهد آگاهی خود هستیم تحت کنترل اضطراب قرار نگیریم تا رفتاری خودشکنانه نداشته باشیم تا قادرشویم ظرفیت موفقیت پیدا کنیم.
باید اضطراب را هنگام بروز آن بشناسیم تا رفتارهای خودشکنی آن را پیدا کنیم و برای پرهیز از آن تلاش آگاهانه انجام دهیم .
نظرات