بیتالمال یا خزانهی مملکت به مجموع داراییهای یک کشور گفته میشود که تحت نظارت خاص و با مدیریت و برنامهریزی در مسیر توسعهی همهجانبهی کشور هزینه میشود؛ حال این هزینه در قسمت سرمایهگذاری و یا هزینه و مخارج عوامل اجرایی دولت مصرف میشود یا بعنوان پشتوانهی ملی در صندوق ذخیرهی ارزی نگهداری میشود. در قدیم الایام وضع بدین منوال نبود و این همه تقسیمبندیها و توزیع سرمایه که اکنون شاهد آن هستیم وجود نداشت. همواره میزان درآمدها یکجا انباشته میشد و حکام و خلفاء، با صلاحدید خود آن را در بین مردم با روشهای خاص خود تقسیم و توزیع مینمودند. حرمت و حفظ بیتالمال در نزد حکام شایسته و صالح جزء مهمترین ارکان حکومت بود و به صورتی که هر گونه دست درازی و سوء استفاده از آن توسط هرکس که صورت میگرفت، عقوبت و مجازات سنگینی را بدنبال داشت.
در لغتنامهی دهخدا آمده است که بیتالمال به خانهای گفته میشود که مال غنیمت و مال متوفّی را بعد از ضبط در آن نگهدارند و یا جایی که در آن مالی گذارند که همهی مسلمانان در آن حقی داشته باشند و در عهد خلفا عبارت بود از خزانهی دولت اسلام، مرکز اموال و دفاتر دولتی در اسلام، که خزانهی خلافت اسلامی نامیده میشد.
نخستین کسی که در تاریخ اسلام بیتالمال را تأسیس کرد خلیفه دوم عمربن خطاب (رض) بود و مازاد اموال غنیمت را در آن نهاد؛ دیوانی مرتب ساخت و نام کسانی را که در بیتالمال وظیفه داشتند در آن ثبت نمود.(١)
در اصطلاح بیتالمال به معنی "خانهی دارایی" یا جایی است که اموال در آنجا نگهداری میشود. در صدر اسلام، بیتالمال به همین معنا بود ولی امروز در زبان فارسی بیتالمال به معنی هر مالی است که همهی مردم در آن سهم دارند و غالباً به اموال دولتی گفته میشود، که از طریق فروش ذخایر ارضی و اخذ مالیات و صادرات کالاها و فروش محصولات داخلی و غیره حاصل میشود. به طور کلی هر گونه دارایی که در اختیار دولت باشد بیتالمال گفته میشود.
در این مختصر سعی شده است قداست و حرمت بیتالمال و روش حفظ و پاسداری از آن توسط حکام شایسته مورد واکاوی و بررسی قرارگیرد؛ امیداست مورد استفاده پژوهشگران واقع شود.
امروزه در جهان معاصر حفظ بیتالمال به روشهای گوناگونی صورت میگیرد؛ حسابرسی از هیأت حاکمه، عوامل اجرایی، بررسی دخل و خرج و هزینه و فایدهی طرحها و پروژهها از جملهی این موارد است که توسط مجلس و نظارت سازمان برنامه و بودجه و بازرسان اقتصادی صورت میگیرد. با مقایسهای بین روشهای قدیمی و حال پی میبریم که حرمتی که در زمان قدیم بعضی از حکام نسبت به حفظ و حراست بیتالمال داشتهاند، هم اکنون کمرنگ شده و یا کمتر ملاک و معیار شایستگی و امتیاز برای دولتمردان در دوران حاکمیّتشان قرار گرفته است و اصولاً سوءاستفاده از اموال عامّه از حساسیت کمتری برخوردار است.
توجّه به روش و منش سلف صالح و نحوهی استفادهی آنها از اموال عمومی و طریقهی حفظ و دقت در مصرف آن، زمامداران معاصر را نسبت به این امر مهم آگاه خواهد کرد. درتاریخ اسلام سرمنشاء و الگوی سیاسی مسلمانان پیامبر عظیمالشّأن اسلام –صلّیالله علیه و سلّم– میباشد که آن بزرگوار علاوه بر شخصیت معنوی و اخلاقی، نمونهی یک شخصیت سیاسی و اقتصادی بودند. حیات پربار پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) الگوی یک زمامدار اعتدالگرا و عدالتمحور بودند. درابتدای تشکیل دولت اسلامی در مدینه، مسلمانان با ایثار و بخشش به بیتالمال سنگ بنای دارایی و هزینه و مخارج دولت را تأمین میکردند.
در حیات پیامبر اکرم (ص) مسلمانان سازمان مالی بسیار سادهای داشتند و درآمد آنها علاوه بر بخششها از طریق زکات و غنایم جنگی که از نبرد با کفّار و مشرکان میگرفتند، تأمین میشد. رسول خدا (ص) غنایمی را که در جنگها گرفته میشد در همان میدان جنگ یا در مدینه بین مسلمانان تقسیم مینمودند. بیتالمال رسماً در زمان حضرت عمر(رض) آنگاه که سرزمینهای عراق و شام و ایران فتح شدند و غنایم زیادی به سوی مدینه مرکز خلافت اسلامی سرازیر شد، تأسیس گردید. این امر باعث شد که حضرت عمر (رض) برای آن برنامهریزی کند و نهادی به نام بیتالمال را تأسیس نماید و پس از شکلگیری دیوانها، دیوان بیتالمال از مهمترین آنها محسوب میشد. چون اموال عمومیو درآمدها و مخارج را این دستگاه اداره میکرد و از آن جا که خلیفه بعنوان اساس قدرت در نظام خلافت شناخته میشد، سلطهی اصلی بر بیتالمال از آن وی بود. او خود را نایب مسلمانان در تصرّف این اموال میدانست. پیامبر (ص) و خلفای راشدین سرپرستی جمعآوری بیتالمال و مصرف آن را به عهده داشتند و برخی از صحابه تنها مشغول حراست و گاه محاسبهی اموال بیتالمال در زمان خلفای راشدین بودهاند که نیازی به ذکر اسامیآنها نمیباشد. در عصر خلفای راشدین اموال مسلمانان با دقت و نظارت کامل مورد توجه بود بطوری که نه خود و نه دیگران بدون حساب و کتاب نمیتوانستند درهمی از این بیتالمال را خارج کنند. حرمت و قداست این اموال ناشی از عقاید و اندیشهی اسلامی بوده از آنجا که انسان تنها در اموال شخصی خود میتواند دخل و تصرف کند و اموال و داراییهای بیتالمال از آن عموم است و دارای حرمت است. کسی نمیتواند به اموال حرام دستدرازی کند و این اموال در حکم مال یتیم است و هرگونه استفاده از آن مجازاتی را در پی خواهد داشت. در قیامت نیز علاوه بر مجازات (دنیوی و نوعی بدنامی و شکست اعتبار و جایگاه شخصیتی) از آن بازخواست خواهد شد. از طرف دیگر انسان نه تنها در مقابل اموال دیگران مسئول است بلکه در مقابل خداوند که حاضر و ناظر بر اعمال انسانهاست مسئول و پاسخگو است و باید جوابگوی اعمال و رفتار خود باشد. به ویژه زمانی که مسئولیت یک کشور و یا یک استان و منطقه به او سپرده میشود، در مقابل همه داراییها و اموال و حتی عملکردهای یک جامعهی هدف، مسئول و پاسخگو میباشد. براستی حکومتی که همّ و غمش خدمت به مردم و توجه به امور و مراعات حقوق شهروندی باشد، وجودش مایهی خیر و برکت برای جامعه خواهد بود. مردم هم در آن جامعه خودشان را موظّف به حمایت از چنین حکومتی میدانند؛ حکومتی انسانی که به کارگزارانش امر میکند که همواره حافظ جان، مال، ناموس و کرامت آحاد جامعه باشند و تلاش و کوشش دستاندرکاران، صرف فراهم نمودن رفاه عمومی، تأمین معیشت و امنیت جامعه خواهد شد.
پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) در این باره میفرمایند:
«بهترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما آنها را دوست دارید و آنها هم شما را دوست دارند، با شما پیوند الفت دارند و شما هم با آنها پیوند دوستی دارید و بدترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما ایشان را دشمن میدارید و آنها هم شما را دشمن میدارند، شما آنها را لعن و نفرین میکنید، آنها هم بر شما لعنت میفرستند.»(1)
حاکم شایسته در یک جامعهی اسلامی نهتنها خود از ارزش و اعتبار ویژهای در میان مردم برخوردار است، بلکه مردم نیز به تبع او صفات و شایستگی او را ملاک و معیار برای رشد و تعالی شخصیت خود میدانند و بعنوان یک الگو و اسوه برای مردم نمایان میشود و به صورت یک نماد ارزشی امرش مطاع است و مهرش بر دلها مینشیند.
در اعلام الموقعین آمده است که عبدالله بن مبارک میگوید:
«فریقان اذاصلحا صلح الجمیع الناس العلما و الحکماء»
«دو طایفه در جامعه هستند که اگر آن دو اصلاح شوند افراد جامعه به تبعیت از آنها اصلاح خواهند شد؛ آن دو طایفه، علما و زمامداران میباشند.»
درستکاری حاکم اسلامی موجب تشویق و ترغیب مردم از او خواهد شد و مردم با انگیزه و طیب خاطر دستورات و اوامر او را اجرا میکنند.
به نوعی که یک همگونسازی و هماهنگی بین دولت و ملت ایجاد خواهد شد که این حالت بزرگترین پشتیبان و حامی دولت در مقابل دشمنان خواهد بود؛ زیرا رضایت مردم و احساس مسئولیت آنها در مقابل هیئت حاکمه همچون سد محکمی است که مانع نفوذ انواع طوفانها و گردبادهای زمانه به بدنه حکومت خواهد شد.
از قدیمالایام گفتهاند که: «الناس علی دین ملوکهم»
«مردم بر دین پادشاهان و فرمانروایان خود هستند.»
الفت و دوستی بین ارباب و رعیت از ضروریات یک حکومت است که وجود آن مایهی امنیت و استقرار و آرامش در جامعه است. این رابطه هیچگاه استوار نخواهد شد مگر اینکه حاکم و فرمانروا بر صراط مستقیم باشد. رابطهی حاکم و مردم به رابطهی سر و تن آدمی تعبیر شده است که هر گاه خللی در رأس آدمی پدید آید پیکرش دچار بیماری و ضعف خواهد شد. هرگاه حاکم نسبت به زیردستان ستم روا دارد و عدالت را نسبت به آنها اجرا نکند، زیردستان او نیز این رویه را دنبال خواهند کرد و جامعه دچار آشوب و تشنّج خواهد شد.
پاکی و پاکدامنی و زهد و عدالت محوری حاکم دارای لذت و نشاطی است که هیچ چیز با آن برابری نخواهد کرد؛ چه لذتی بالاتر از این است که انسان در کمال آرامش و با اعتماد و امنیت کامل و رفاه و آزادی روزگار به سر میبرد و باخیال آسوده در فکر بندگی خداوند و عمران و آبادانی سرزمین خود است و از دارایی بیتالمال سهمی و هزینهای به او میرسد که دیگران نیز به همان اندازه از آن بهرهمند میشوند.
در اسناد تاریخی میخوانیم زمانی که بیتالمال، تحت تصرف خلفای راشدین و دیگر خلفای شایسته بود، چقدر مردم از لحاظ مادی در آرامش و رفاه و امنیت بودند؛ آنگاه که احساس میکردند آنچه برای آنها ذخیره و پسانداز شده است دیر یا زود به آنها میرسد و صرف رفاه و معیشت آنها خواهد شد و از عدم اختلاس و سوءاستفادهی آن، خاطرجمع و مطمئن بودند؛ زیرا حاکمان آن زمان بیش از دیگران حرمت بیتالمال را نگه میداشتند؛ در حالیکه آنها قدرت و توان هرگونه تصرف و استفاده از آن را داشتند و برای خود از بیتالمال مزد مختصری مانند دیگران بر میداشتند و بیش از این، حرص و طمعی نسبت به سرمایهی مردم در ذات آنها وجود نداشت.
خلفای راشدین به عنوان جانشینان شایستهی پیامبر اکرم (ص) نمونهی عملی و به عنوان حافظان دارایی مردم بودند. آنها به تبعیت از پیامبر اکرم (ص) در دوران خلافتشان از اموال عمومی سهمی برای خود نداشتند و بعد از خود میراثی به جای نگذاشتند؛ هرچند در دوران این بزرگواران بیتالمال مسلمانان آنچنان سرمایهای نداشت، اما هرچند اندک بود آنها حاضر به سوءاستفاده از اموال عمومی نبودند و خشت بنای پاکی و حرمت بیتالمال را طوری نهادند که دیگر خلفا از روش آنها الگو گرفتند و حافظ مال و دارایی مسلمانان بودند. عمر بن خطاب (رض) از بیتالمال چیزی بیشتر از دیگران برای خود برنمیداشت؛ میگفت کفیل و قیم یتیم هستم که اگر درمانده شدم به میزان ضرورت از آن برمیدارم. گاهی عمربن خطاب (رض) ناگزیر بود که از بیتالمال برای مخارج زندگیش قرض کند. خزانهدار مسلمانان از او هم به مانند دیگر افراد مسلمان درخواست میکرد که بدهی خود را در موعد مقرّر بپردازد. او از دنیا رفت در حالیکه به بیتالمال بدهی داشت که پسرش عبدالله آن بدهی را پرداخت کرد. ملکهی روم برای یکی از همسران عمربن خطاب (رض) هدیهای فرستاده بود، عمر آن را به بیتالمال رد کرد، زیرا میگفت برای همهی زنان مسلمان چنین هدیهای فرستاده نشده است. او میگفت برای من از بیتالمال بیش از دو جامه حلال نیست، یکی جامهی زمستانی و دیگری تابستانی، و نیز پارچهای که با آن احرام بندم، حج کنم و عمرهای به جای آورم؛ از بیتالمال فقط غذای خود و خانوادهام را مثل مردم متوسط قریش (نه ثروتمندترین آنها و نه فقیرترین آنها) برمیدارم.
در سال قحطی الرماده برای او غذایی خوشمزه آوردند، او از خوردنش خودداری کرد و از حذیفه بن یمان دعوت کرد که نزد او بیاید و عمر بن خطاب (رض) او را به صرف غذا دعوت کرد، در حالی که مشغول خوردن نان و روغن زیتون بود.
عمربن خطاب (رض) برای همهی مسلمانان سهمی از بیتالمال معین کرد و میگفت: «به خدا قسم در این مال کسی را حق تصرّف بیشتر از دیگران نیست. به خدا قسم من هم در تصرف این مال از دیگران سزاوارتر نیستم، هیچ مسلمانی نیست مگر اینکه در این مال سهمی و نصیبی دارد. به خدا سوگند اگر از این مال چیزی باقی بماند به آن چوپان که در کوه صفا مشغول چوپانی است سهم میدهم اگرچه او در اینجا حاضر نباشد.»
به عمربن خطاب (رض) خبر دادند که ابوموسی اشعری امیر بصره در دوران فرمانداریش به دو فرزند خود عبدالله و عبیدالله مقداری از بیتالمال قرض داده تا با آن تجارت کنند و بعد از مدتی اصل پول را به بیتالمال برگردانند و در سود آن نیز نصف با نصف با بیتالمال شریک باشند.
عمر(رض) از ابوموسی پرسید آیا غذای سرباز را میتوان پیشفروش کرد؟
ابوموسی گفت: نه؛ عمر(رض) دستور داد آن دو مبلغ پول را با سودش به بیتالمال برگردانند. او در یکی از خطبههایش مردم را این چنین به حقوق خودشان آگاه کرد. او گفت: «آگاه باشید که نسبت من در برابر اموال شما یعنی بیتالمال مانند قیّمی است نسبت به مال یتیم. اگر بینیاز بودم در آن دستدراز نمیکنم و اگر ناچار بودم بهاندازهی ضرورت از آن برمیدارم؛ به کسی اجازه تجاوز و ظلم به شما را ندادهام؛ اگر کسی چنین کاری را انجام دهد یک طرف صورت او را بر خاک مینهم و پای برطرف دیگر صورتش میگذارم تا بحق اعتراف کند و آن را بپذیرد، بر شماست که به جنبهی اجرائی این امور توجه کنید.»
در قحطی مشهور سال قحط الرماده که در عصر عمر فاروق (رض) اتفاق افتاد؛ گویند عمر بن خطّاب (رض) بار غذا را بر دوش میکشید و از گرسنگان و افتادگان احوال میپرسید، قسم خورده بود که غذایی بهتر از غذای فقیر و محروم نخورد، او در آن سال به نان خشک و روغن زیتون قناعت میکرد تا حدی که از شدت گرسنگی گونههایش سیاه شده بود.
علی بن ابی طالب (رض) نیز این روش خلفا را ادامه داد که در مقابل هیچگونه سوء استفادهای از کسی اغماض نمیکرد. روزی آن بزرگوار گردنبندی در گردن دختر خویش دید، پرسید این را از کجا آوردهای؟ گفت آن را از خزانهی بیتالمال امانت گرفتهام تا در روز عید، خویش را با آن زینت دهم وبعد آن را به بیتالمال مسترد دارم.
حضرت علی (رض) کسی به دنبال خازن بیتالمال فرستاد و گردنبند را از دخترش گرفت و به او پس داد و گفت بترس از اینکه بار دیگر چنین عملی از تو سرزند که در آن صورت به عقوبت و کیفر من مبتلا خواهی شد. آنگاه گفت: وای بر دخترم اگر او گردنبند را بدون سپردن ودیعه از خازن گرفته باشد در این صورت او اولین زن هاشمی بود که دستش به جرم سرقت در امانت بریده میشد.
علی بن ابی طالب (رض) را در محلهای از کوفه دیدند که در گوشهای دراز کشیده است و با قطیفهای خود را پوشانده و از سرما میلرزد، گفتند چرا از بیتالمال برای خود چیزی برنمیداری؟ گفت بخدا قسم من این قطیفه را هم از مدینه با خود آوردهام و به بیتالمال رغبتی ندارم.
در آن روزی که پول و کالا از بصره به خزانه سرازیر میشد، شمشیر علی (رض) به حراج فروخته میشد تا جامهای برای خود و قنبرش تهیه نماید. غذایش نان و آب و گاهی نان و نمک و سرکه بود. نان و شیر و گوشت به ندرت نصیبش میشد.
علی ( رض) روزی در حضور جمعی چنین گفت: «آگاه باشید که پیشوای شما از دنیایش تنها به دو جامه و دو قرص نان اکتفا کرد و به آنها قناعت نمود. البته شما نمیتوانید چنین کنید و مثل من باشید، ولی سعی کنید در تقوی و پاکدامنی، خلوص و صفا، مرا یاری دهید، به خدا سوگند از دنیایتان درهم و دیناری برای خود ذخیره نکردهام و از غنیمتهای آن برای خود سهمی نبردهام و جامهای گرانبها برای خویش برنگزیدهام.این نفس من است که آن را بسوی تقوی و پرهیز از گناه سوق میدهم، تا در روز خوف و دهشت قیامت برای من وسیلهی نجاتی باشد و پایم را بر صراط ثابت نگه دارد. اگر میخواستم میتوانستم طریقی در پیش گیرم که غذایم از مغز گندم و عسل مصفا، جامهام از بهترین پارچه و الیاف باشد و اینکه چه دور است که هوای نفس من بر من غلبه کند و خواستههای دلم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ وادار نماید، در حجاز و یمامه شاید تنها کسی باشم که به قرص نان طمع نمیبندم و پیمانی برای سیر ماندن خود ندارم، چگونه سیر بخوابم در حالی که اطراف من گرسنگانند و شکمهایی وجود دارند که صاحبان آنها از درد گرسنگی مینالند، چگونه میتوانم بدانگونه سرکنم که گویندهای میگفت: «برای تو همین درد کافی است که با شکمی سیر بخوابی و اطراف تو شکمهای گرسنهای وجود داشته باشد، گرسنههایی که خدا خدا میگویند و فریاد و فغان آنها به آسمان میرسد.» آیا تنها به این راضی باشم که مرا امیرالمومنین بخوانند!»
آری دورانی اینچنین گذشت تا بعدها حکومت به بنی امیه رسید و آنها روش حکومتداری خلفای پیش از خود را نپذیرفتند و بر آن راه و مسیر حرکت نکردند. آنها ثروت و اموال فراوانی را از اطراف و اکناف جمعآوری کردند و بیتالمال را لبریز از پول و ذخایر نمودند؛ اما برخی از این خلفای ناخلف بر طریق سلف صالح نرفتند و از بیتالمال سوءاستفاده نمودند و زندگی خود را با عیش و نوش و تبذیر آغشته و آلوده کردند. تا اینکه از این خاندان مردی زاهد و حکمرانی وارسته و عدالتخواه ظهور کرد و دوباره جریان حاکمیت را به مجرای اصلی خود برگرداند و روش خلفای راشدین را برای فرمانروایی خود الگو و سرمشق قرار داد. آری او کسی نبود جز عمر بن عبدالعزیز (رض)؛
او در ابتدای حکمرانی خود با مسلمانان با عدالت رفتار کرد و مظالم آنها را به اهلش برگرداند. اگر شکایتی و مظالمی به اطلاع او میرسید خاطرش پریشان میشد، چشمانش به خواب نمیرفت تا آنگاه که حق را به صاحبش برگرداند. او در ابتدای حکومتش مشاهده کرد که اموال زیادی در دست عدهای خاص متمرکز شده است و آنها وارث داراییهایی شدهاند که از طرف حاکمان بنی امیه به آنها رسیده است. او تصمیم گرفت این داراییها را به بیتالمال برگرداند و تصمیم گرفت که ابتدا از خود و خانوادهاش شروع کند. انگشتر خود را که قیمتی بود از انگشتش در آورد و سپس به همسرش خطاب کرد که ای فاطمه تو هم باید هرچه طلا و نقره از طرف پدرت عبدالملک بن مروان به تو رسیده است به بیتالمال مسترد داری یا از من جدا شوی. همسرش این پیشنهاد را پذیرفت و همه را به بیتالمال هدیه کرد، آنگاه بنای یک اقتصاد سالم را پایهریزی نمود، طوری که تفاوت طبقاتی را از بین برد و فاصلهی غنی و فقیر را به حد اقل رسایند. تمام داراییهای خود و خانوادهاش را که از نیاکانش به او رسیده بود یکجا به بیتالمال تحویل داد سپس خطاب به مردم چنین گفت: «بنی امیه به ما عطایایی داده بودند که حق ما نبود آن را بستانیم همانگونه که حق آنها نبود آن را به ما ببخشند. این مال را اگرچه به من داده و حسابرسی جز خدا برای من نخواهد بود، ولی آگاه باشید که تمام این اموال را به بیتالمال یا صاحبان آنها رد کردهام. ابتدا از خود و خانوادهام شروع کردهام.»
برای عمربن عبدالعزیز (رض) دو زنبیل خرما آوردند آنرا با چارپایی حمل میکردند که کالای پستی بیتالمال مسلمین را حمل میکرد، او دستور داد آن دو زنبیل خرما را بفروشند و از محل آن علوفهی چارپایان را تأمین نمایند.
او کودکی داشت که چشمش به سیبی از بیتالمال مسلمین افتاده بود. دست دراز کرد و آنرا برداشت، عمر سیب را از دستش گرفت و در جایش نهاد، کودک به بغل مادرش رفت و گریست، عمر به همسرش گفت سیب را از دست بچه گرفتم. این امر آنچنان بر من سخت و ناگوار آمد که گویی دلم از جای کنده شد؛ ولی با این حال دوست نداشتم که وجود و هستی معنوی خود را به خاطر سیبی از بیتالمال مسلمین تباه کنم و دینم را از دست بدهم.
هنگامیکه مرگش فرا رسید، مسلمه بن عبدالملک گفت: «ای امیر المومنین فرزندت را از شیری که از محل بیتالمال تهیه میشد باز گرفتی؛ عائلهای از خود باقی گذاردی، اینک که هنگام مرگ است لابد برای آنها چیزی در نظر گرفتهای و سفارشی کردهای که هزینهی زندگی ما تأمین شود» عمر بن عبدالعزیز گفت: «من حقی را که از آن ایشان بود از آنها منع نکردم و حقی را که از آن غیر بود به آنان نبخشیدم، وصی و ولی من خدایی است که قرآن را نازل فرمود و هم او سرپرست افراد صالح و درستکار است. فرزندان من جز یکی از دو گروه زیر نیستند: یا گروهی پرهیزگار و پاکعملند، در آن صورت خدا کارشان را آسان میکند و از جایی که تصور نمیکنند روزی آنها را میرساند؛ یا گروهی فاسق و بدکارند که در آن صورت من نخستین کسی نخواهم بود که با کمک مالی به آنان نافرمانی خدا کنم.» آنگاه به فرزندانش که 10 نفر بودند نگاه کرد و گفت: «ای فرزندانم من دربارهی این دو مسئله بسیار اندیشیدم و با خود حساب کردم که یا باید شما به ثروت برسید و من وارد دوزخ شوم یا اینکه شما در همین فقری که هستید بمانید و من وارد بهشت گردم. آیا شما راضی میشوید که ثروتمند شوید و پدرتان در آتش دوزخ بسوزد؟!»
آری حاکمیت زمامداران شایسته این چنین بود. متأسّفانه در جهان معاصر بعضی از حکّام و یا بهتر بگوییم تحکّم کنندگان امروزی از روش بزرگمردان و زمامداران شایستهی تاریخ تبعیت نمیکنند.
به هدر دادن بودجهی یک مملکت به صورت غیر اصولی و مصرف کردن آن در پروژهها و طرحهایی که رفاه عمومی و اصلاح ساختار اقتصادی را در پی نداشته باشد، عین سوءاستفاده از بیت المال است.
اختصاص هزینههای غیر ضروری عملاً مردم را در تنگنای معیشتی قرار میدهد؛ در حالی که با اجرای سیاستهای تنشزدایی و تعامل و احترام به قوانین و حاکمیت دیگر کشورها میتواند کشورها را از هرگونه آسیبپذیری احتمالی نجات دهد و به جای اسراف و زیادهروی، اعتبارات خود را صرف توسعهی کشاورزی و ایجاد کارگاههای زودبازده و اشتغالزایی برای جوانان بیکار کنند.
واپسین سخن:
بیتالمال از زمان پیامبر اکرم (ص) و خلفای راشدین و بعضی خلفای سلف دارای حرمت و قداست خاصی بوده است، امروزه حفظ و حراست از این سنت بر زمامداران لازم و ضروری است؛ زیرا رگ حیات هر جامعهای امور اقتصادی و ذخیرهی مادی آن کشور است. زمانی که دولتها از پشتوانهی مالی و ذخیرهی ارزی برخوردار نباشند، هرگونه برنامهریزی در سطح کلان و جلب سرمایهگذاری خارجی با شکست روبهرو خواهد شد. از طرف دیگر تنها حراست از بیتالمال در امور اجرایی کافی نیست بلکه درست مصرف کردن آن و مدیریت و برنامهریزی درست برای طرحها و پروژههای اشتغالزایی داخلی و دقت در تفاهمنامهها و قراردادهای خارجی و بینالمللی نقش بسزایی در رشد اقتصادی کشور خواهد داشت.
لازم به یادآوری است هرگونه سوءاستفاده از امکانات دولتی (آب، برق، تلفن، گاز، ماشینهای اداری) چه از طرف دستاندرکاران و چه از طرف مردم کاری ناپسند است و یا بذل و بخشش شهرداریها که بر خلاف ضوابط و قوانین واگذاری اموال به غیر صورت میگیرد حرام و مشمول سوء استفاده از بیتالمال میباشد. متأسفانه در جامعهی ما فاصلهی طبقاتی به صورتی است که یک سری با شغل کولبری و فقر و فلاکت زندگی میکنند و گروهی دیگر با پولبری به افکار عمومی و سرمایهی ملی دهنکجی میکنند.
حساسیت در برخورد با سوءاستفاده کنندگان از اموال عمومی از اهمّ واجبات و وظیفهی هیئت حاکمه بویژه قوهی قضاییه هر کشور میباشد که به عنوان نمایندهی مدّعی العموم و به عنوان وکیل الرعایا، هر متخلّفی را که به اموال عامّه دستدرازی کند باید به سزای اعمال ناشایست خود برساند.
اهمال در این رابطه موجب بیاعتمادی آحاد جامعه نسبت به حکومت و زمامداران خواهد شد.
حکومت شایسته، مسئول تمام افراد جامعه است، بدون اینکه میان آنها از نظر جنس، ملّیّت، رنگ و نژاد و مذهب تفاوتی قائل شود. تلاش زمامداران راستین اسلام آن بود که راه زندگی شرافتمندانه را برای همهی مسلمانان هموار کنند و زندگیشان را در قبال فقر و بیماری و انواع محرومیتها بیمه کنند. هر آنچه که بعنوان خدمت به خلق ارائه میشود باید بالسّویّه و بهطور عادلانه طبق ضوابط بین همه مردم تقسیم شود و هیچ گونه استثنایی وجود نداشته باشد. نهادهایی که هدف از تأسیس آنها ارائهی خدمات عمومی میباشد، مانند رادیو و تلویزیون، وزارتخانهها و پرداخت پاداش و مزایا و هرآنچه که میتواند به عنوان یک خدمات کشوری تعبیر کرد، متعلّق به تمام مردم است؛ زیرا این مردم در جنگ و صلح در کنار دولت بودهاند و در پرداخت مالیات و هزینههای دیگر وظیفهی قانونی خود را انجام دادهاند. به همین منظور از دولت انتظار حمایت و حفاظت از دارایی ملی خود را دارند.
امید است همهی کار گزاران، این موارد را سرلوحهی نظام اداری خود قرار دهند تا جامعه در مسیر رشد و توسعهی همهجانبه قرار گیرد!
پاوه - حسن قادری - ١٠/٢٠ /٩٥
منابع:
١- تفسیر قرآن (فرقان) سید بهاءالدین حسینی
٢- سیرهی ابن هشام - ترجمه سیدهاشم رسولی
٣- تاریخ سیاسی اسلام حسن ابراهیم حسن-ترجمه ابوالقاسم پاینده.
٤- سیمای فاروق اعظم (رض) – تألیف ملا عبدالله احمدیان
٥- اسلام و امنیت جهانی – عبدالله سمان – ترجمه دکتر علی قائمی
٦- علی بن ابی طالب – تألیف دکتر علی محمد الصابونی
٧- عمربن عبدالعزیز – تألیف دکتر علی محمد الصابونی
٨- ریاض الصالحین - مجموعه احادیث نبوی - صحیح بخاری
٩- اعلام الموقعین ج ١ – ص ١٠
١٠- فرهنگ دهخدا – واژهی بیتالمال
نظرات