خیالاندیشی، تصوراتی از دیروز تا پس فردا!
این آزادی نهایی روح انسان است
از دیروزِ كودكی تا به امروز به یاد داریم كه تصورات خیالی، چگونه ما را به دوردستها میبرد، سن و سال هم سرش نمیشود؛ خیال است و خیالبافی. در كودكی گاهی خود را در مقام ابرقهرمانی میبینیم كه همواره آماده نجات آسیبدیدگان است و در جوانی عاشقپیشهای كه در ابرها سیر میكند و تمامی گلهای سرخ جهان را به پای محبوب خویش میریزد. اما فراتر از آن زمانی است كه خود را در جایگاهی قرار میدهیم كه شاید در دنیای واقعی امكان رسیدن به آن محال باشد، در آن رویای شیرین غوطهور شده و لذت میبریم به گونهای كه اطرافیانمان ما را به سُخره میگیرند و لقب «هپروتی» به ما میدهند. غافل از اینكه آنها نیز در دنیای خیالی خود رویاهای ناشناخته دارند.در فرهنگی قوام نیافته، خرده بر چیزی گرفته میشود كه در ذات بشر نهادینه است و جالب اینكه انسانها از آغازین زمان زیستن، خیالبافی و تصورات ذهنی را در وجود خود داشته و با آن زندگی كردهاند. شاید بتوان گفت خیالبافی، امید را برای زیستن و داشتن آیندهای بهتر در وجود انسانها زنده نگه میدارد.اما متاسفانه برخی به گونهای تربیت شدهاند كه در كودكی و نوجوانی اجازه پرواز خیال نداشتهاند و همواره افكار آنها را بر اساس اندیشهای مستبد، در مسیری دیگر راهنما بوده و حس زیبای ورود به دنیای خیال را از آنها سلب كردهاند.
ضرورت خیال در دوران كودكی
خیالاندیشی در كودكی، مانند آلبومی است پر از تصاویری پراكنده و رنگارنگ كه میتوان در آن كاوش كرد و به دنیای ذهنی كودك وارد شد، به علایق او پی برد و او را در مسیر درست زندگی راهنمایی كرد. متاسفانه برخی والدین یا مربیان آموزشی، كودكان و نوجوانان خیالاندیش را با عباراتی تحقیرآمیز همچون «سر به هوا» مورد خطاب قرار میدهند در صورتی كه یكی از عوامل رشد و توسعهیافتگی بیشتر كشورهای مترقی جهان، توجه ویژه به آموزش كودكان و نوجوانان در مبحث اندیشه و خیال است. خیالاندیشی در آموزش مهم است، زیرا راهكاری برای رسیدن به فردایی بهتر را برای آنان رقم میزند. بسیاری از سازمانهای آموزشی بر این باور اشتباه شكل گرفتهاند كه «آموزش» فقط تعلیم و تربیت و ارایه مطالبی بر اساس بینشهای ایدئولوژیك جامعه است. در حالی كه «آموزش» تنها آموختن دروس نیست، بلكه افزون بر آن، چگونه اندیشیدن برای پرورش نگاهی خلاقانه است و تخیل بخش مهمی از این فرآیند را شامل میشود.
همه كودكان در سراسر جهان با توانایی خیالپردازی متولد میشوند كه نیاز به پرورش دارد. هنگامی كه در یك سیستم آموزشی مترقی كودكان را تشویق میكنند تا از تخیل خود استفاده كنند، در اصل به آنها یاد میدهند كه خارج از چارچوب رایج زمانه فكر كنند و ایدههای جدیدی بپرورند. این یك مهارت مهم در دنیای امروز است. برای موفقیت بیشتر، افراد باید بتوانند مشكلات را با روشهای خلاقانه حل كنند. در عین حال، خیالاندیشی با قدرت فوقالعاده خود میتواند یادگیری را لذتبخش و سرگرمكننده كرده و دانشآموزان و دانشجویان را با انگیزه بیشتری به یادگیری ترغیب كند.
قدرت خیال
قدرت خیالاندیشی یا خیالاندیشی چگونه بر واقعیت تاثیر میگذارد؟ آیا خیالاندیشی برای انسان عصر حاضر ضروری است؟ در پاسخ به این سوالات باید گفت قدرت خیال یك نیروی دگرگونكننده و عمیق است كه در طول تاریخ نقشی اساسی در پیشرفت بشر داشته است. تخیل نیرویی برای خلاقیت، نوآوری، اختراع و كشف است. انسانها را قادر به خلق هنر، ساخت ماشینآلات، پرورش ایدههای جدید و حل مشكلات جامعه خود میكند. خیال به ما یاری میرساند كه خارج از مرزها بیندیشیم، راهحلهای منحصربهفردی برای مشكلات پیچیده پیدا كرده و بینشهای اصلی را در مورد طیف وسیعی از موضوعات ایجاد كنیم. ما میتوانیم از تخیل خود برای فكر كردن به فناوریهای جدید و پیشرفتهای علمی استفاده یا راههای جدیدی برای درك مفاهیمی در آثار هنری ایجاد كنیم. برای استفاده از این نیروی قدرتمند، باید تمرین كرد. پالایش ذهن خلاق از طریق تامل دقیق میتواند توانایی كامل هر شخصی را شكوفا كند. با آموزش، هر كسی میتواند یاد بگیرد كه چگونه با خیالاندیشی از خلاقیت خود برای رشد شخصی یا موفقیت حرفهای استفاده كند.
تاثیر خیالاندیشی
بر واقعیت
خیال این قدرت را دارد كه واقعیت را شكل و زندگی ما را به روشهایی عمیق تحت تاثیر قرار دهد. میتواند به ما كمك كند شادی را تجربه كنیم، معنای زندگی خود را بیابیم، آیندهای زیبا را تصور كنیم و حتی تصمیماتی بگیریم كه ما را به اهدافمان نزدیكتر كند. تخیل نقش مهمی در حل مسائل زندگی دارد؛ زیرا به ما امكان میدهد راهحلهای جدیدی برای مشكلات خود و جامعه پیدا كنیم. افزون بر آن، از تخیل میتوان برای پر كردن شكاف بین واقعیت درك شده و واقعیت احتمالی كه رویای ایجاد آن را داریم، استفاده كرد. میتوانیم با تصور آنچه ممكن است به واقعیت بپیوندد، افكار خود را از تصورات منفی دور كرده و به سوی اقداماتی كه ما را به اهدافمان نزدیكتر میكنند، سوق دهیم. ما از ابزار خیالاندیشی زمانی استفاده میكنیم كه میخواهیم تغییرات معناداری ایجاد كنیم یا زمانی كه در حال مقابله با شرایط دشوار زندگی هستیم. حتی زمانی كه از ارایه یك ایده میترسیم یا شك داریم، تصور یك نتیجه موفقیتآمیز میتواند ما را با شجاعت و اعتقاد به جلو سوق دهد. با استفاده از تخیل خود، ذهن فعالتری خواهیم داشت كه برای غلبه بر چالشهای بزرگ و كوچك كارگشا خواهد بود.
ضرورت خیالاندیشی
تخیل ما را قادر میسازد ایدهها و به تبع آن اندیشه جدیدی را مطرح كنیم. به ما این امكان را میدهد تا با تصور كردن ایدههایی در خیال، برنامهریزی دقیقی كرده و با امید بیشتری برای دستیابی بر آرزوهای دست نیافته خود تلاش كنیم. این توان موجب میشود تا قدرت خیالاندیشی ما نه تنها برای غلبه بر محدودیتهای فیزیكی، بلكه در مورد محدودیتهای ذهنی نیز به كار رود. خیالاندیشی نیرویی قدرتمند برای امید به زندگی حتی در دوران كهنسالی است. هر چند كه خیالاندیشی در دوران كودكی آشكار میشود، اما در بزرگسالی به قوام میرسد. تمامی تكنولوژی موجود در عصر حاضر، مرهون خیالاندیشی كسانی بوده است كه شاید در زمانه خود مورد تمسخر واقع شدهاند. به یاد داشته باشیم كه انسان چگونه بر سطح كره ماه قدم نهاد و چگونه با ساخت تلسكوپ جیمز وب توانست عظمت جهان هستی را از طریق پدیده جهانی اینترنت در اختیار تمامی انسانها قرار دهد و از سوی دیگر با انقلابی تكنولوژیك به نام هوش مصنوعی جهان را در شوكی عظیم فرو برد. تخیل است كه توانایی دیدن چیزهایی را امكانپذیر میكند كه حتی وجود خارجی ندارند و فقط یك فرآیند ذهنی هستند.تخیل است كه این فرآیندها را تبدیل به اندیشهای كاربردی جهت سهولت در پیشبرد تحقیقات علمی و همچنین آسایش بیشتر ملتها میكند. در اصل ذهن خیالاندیش به دنبال ارایه راهحل برای مشكلات انسانهاست.
تخیل و همدلی
یكی از مهمترین جنبههای تخیل، توانایی آن در كمك به درك احساسات دیگران است. وقتی خود را به جای شخص دیگری قرار میدهیم، میتوانیم بفهمیم كه چرا او كاری را انجام داده یا سخنی را به زبان آورده است حتی اگر برای ما آن رفتار و كلام منطقی نباشد. به این مهارت «همدلی» میگویند. همدلی نهتنها به ما این فرصت را میدهد كه خود را به جای دیگران بگذاریم، بلكه به ما بینشی میدهد كه چگونه فرهنگهای دیگر را نیز بشناسیم و ارزشهایی مانند مهربانی و عشق، صلح و دوستی با دیگران را به اشتراك بگذاریم، حال، خواه از نظر سیاسی یا مذهبی با آنها موافق باشیم یا مخالف. اگر این توانایی در خیالاندیشی را نداشته باشیم، چگونه میتوانستیم همدلی را یاد بگیریم؟ از همه مهمتر اینكه هیچ قدرتی قادر به سانسور خیالاندیشی انسان نیست؛ زیرا در هر زمان كه بخواهد خود را در مسیر خیال قرار میدهد و این آزادی نهایی روح انسان است.
خیال در ادب پارسی
در فرهنگ، هنر و ادب پارسی خیال همواره جایگاهی خاص در نزد اصحاب ادب و هنر داشته و خیالپردازی عامل اصلی ایجاد حس زیبایی بوده است. در این میان احساس و عاطفه در خیال و تصور نقشی بنیادین دارند بهگونهای كه زمان و مكان در ایجاد احساس و عاطفه و بهتبع آن خیال، شور و هیجان میآفریند و بیانگر احساساتی برآمده از تجربیاتی در زمانی خاص است. چنانكه تمامی خاطرات خوب و بد در ضمیر ناخودآگاه هنرمند ثبت و ضبط میشود تا در زمانی دیگر توسط تخیل موجب احساسی برای تجسم بخشیدن و سپس به عینیت رساندن آن احساس و خیال در قالب یك بیان هنری شود. رماننویسان و داستاننویسان همواره ذهن بلند خود را در آسمان خیال به پرواز درمیآورند تا ما را به میهمانی اندیشه خود دعوت كنند و به ضیافت خیالاندیشی خود میزبان باشند.
خیال و هنر
اكثر مردم بهطور ناخودآگاه میدانند كه تخیل در خلق یك اثر هنری مهم است. میدانند تخیل آن چیزی است كه به هنرمندان اجازه میدهد تا تصوراتی افزون بر واقعیات دنیای اطراف خود را ببینند و آن بینش خیالانگیز را در قالبی فیزیكی ارایه دهند. در واقع در روند تولید یك اثر هنری تخیل نه تنها در مراحل اولیه خلق اثر، بلكه در طول روند اجرا و پس از آن نیز تاثیرگذار است همچون تصور بیننده و ارتباط او با اثر هنری یا برداشت نقادانه منتقدان. زمانی كه یك هنرمند كار روی یك اثر جدید را آغاز میكند، معمولا از تصورات ذهنی یا مفهومی كه میخواهد خلق كند، آغاز میكند. هنرمند با تخیل خویش میتواند اثر نهایی خود را قبل از پایان كار تصور كند. هنرمندان به لطف تخیل میتوانند دریابند كه این تغییرات چگونه بر كار نهایی آنها تاثیر میگذارد و بر اساس آن تصمیمگیری میكنند.
هلن گرت(1) در تاریخ ۲۴ آوریل ۲۰۱۴ طی مصاحبهای با اینترال ایمیج(2) درباره خیالاندیشی و هنر در نقاشی میگوید: «نقاشی وسیلهای است برای بیان ایدهها و احساسات موجود در ضمیر ناخودآگاه هنرمند كه طی فرآیند خلق یك اثر هنری نقشآفرینی میكند. نقاشی با آوردن «احساس» به قلمروی عمیقتر و جهانیتر كمك میكند؛ چنانكه سیسیل كالینز(3) هنرمند و رویاپرداز گفته است: «نقاشیهایم از قبل در درون ذهنم هستند؛ مانند دانههای گیاهان در یك باغ». همچنانكه اغلب مجسمهسازان مانند میكل آنژ میگویند كه احساس میكنند شكل مجسمه ساخته شده توسط آنها از دیرباز در دل سنگ منتظر بوده است تا توسط آنها آشكار شوند.»
از هلن گرت میپرسند آیا خلاقیت از تخیل میآید یا تخیل دریچهای است كه این فضا را میگشاید؟ او میگوید: «وقتی حركات موزون یك رقصنده باتجربه را شاهد هستیم، از زیبایی و اعتماد به نفس حركات او متاثر میشویم. ما از عباراتی مانند «بااستعداد» یا «دارای استعداد خدادادی» استفاده میكنیم، اما در واقع به رابطه نزدیك او با آنچه بدنش از قبل در خیال میدانسته پاسخ میدهیم. او درگیر جریان یا خرد عمیقتری است كه در درون او و در خیال او نهفته است. تعهد به خویش و تمرین، قدرت او را به عنوان یك هنرمند افزایش داده است و وقتی شاهد سیال بودن هنر او هستیم، احساس شكوه میكنیم. به عقیده من، تخیل ما به سوی خرد راهنماست. البته گاهی اوقات ما نمیتوانیم رویاها و خواستههایمان را درك كنیم، اما احساس میكنم آنها توسط یك پشتیبان درونی حفظ میشوند.وقتی وارد فضای تخیلی میشویم، مفاهیمی مانند جاودانگی را تجربه میكنیم. دنیای خیالاندیشی، احساسی را در ما زنده میكند كه میتواند همراه با ترس باشد، از اینرو ما نگران «از دست دادن ذهنیت خود» یا عدم ارتباط با دنیای واقعی هستیم.» او اضافه میكند: من با كشف ایده «تخیل شاعرانه» احساس راحتی كردم انگار به خانهام وارد شدم و من میدانستم این راهی است كه زندگی را تجربه خواهم كرد. با گذشت سالها تغییری را در خود احساس كردم كه در آن خیالاندیشی نقش ارزندهای را در زندگی من ایفا كرده است. من از خیال بلندپروازانهام نمیهراسم. تخیل برای من هنوز یك منبع الهام است و با این حال چیزی عمیقتر و عمیقتر در وجود من در حال وقوع است. او اضافه میكند كه قدرت تخیل اكنون نقشی جدی و ثابت در مسیر زندگی من دارد. فرآیند خلاقانهای كه من با آن درگیر هستم، تمام زندگیام را پایهگذاری میكند. همانطور كه با خیالاندیشی زندگی میكنیم، رابطهام با خیال تقویت میشود. تخیل یك روایت گسترده برای گذشته و حال ما ایجاد میكند. خیال مكانی است كه میتوانیم كاملا آزاد باشیم. دفترچههای طراحی من، منظرهای از «روحم» را ارایه میدهند و خیال، مكان منحصربهفردی در این جهان است كه همه ما از آن بهرهمند هستیم.(4)
روح و ذهن هنرمندان خلاق همواره در ایجاد فضایی قدرتمند برای فرهنگ و هنر در تبوتاب بوده است. هربرت ماركوزه(5) در رساله مهم و مشهور خود تحت عنوان «منش ایجابی فرهنگ» نوشته است: «هنر از آن آفریدههای فرهنگی و معنوی است كه جایگاهی مییابد فراتر از ابزار برآوردن نیازهای مادی انسان. فرهنگ باید بتواند به امیدها، اشتیاقها و خواستهای معنوی كه از تنش میان اندیشه و زندگی ایجاد میشوند، شكل و نظم دهد. فرهنگ وعده سعادت است و زندگی بهتر(6).» تنها در هنر است كه یك جامعه شهری میتواند آرمانهای خود را تحمل كند و آنها را بهگونهای اتوپیایی [آرمانشهری] تخیلی و عصیانگر پیش بكشد. در فلسفه، ماركس اهمیت این بهروزی را درك كرد و در روانكاوی نیز فروید طرح ضرورت برآوردن غرایز آزاد خیالی را ارایه داد، اما حضور فرهنگی این خواست آرمانشهری در زندگی امروز وابسته به هنر است.
در پایان آنكه قوه خیال، چون ظاهرا دیده نمیشود گویی كه وجود ندارد؛ اما باید دید كه تمامیت جهان انسانی با این گستردگی بر محور خیالاندیشی میگردد. قوه خیال بر كل انسانها حاكم است و همگان در تسخیر آن هستند؛ زیرا محرك آنان همانا امیدها و بیمهای مخیل است و چه زیبا سروده است مولانا جلالالدین محمد بلخی:
نیست وش باشد خیال اندر روان/ تو جهانی بر خیالی بین روان(7)
عكاس - مدرس دانشگاه علم و صنعت ایران
پاورقی
1- هلن گرت (Helen Garrett) یك نقاش هنرمند است، هنرمندی با حس عمیق كار با تخیل شاعرانه. علاقه او در ماهیت چند بعدی آگاهی نهفته است، با نقاشیهایی كه با ظهور تصاویر مختلف در حال تكامل و توسعه هستند. حرفه هلن گرت حوزههای مطالعاتی و تجربی زیادی را در برگرفته است، از جمله كار با متخصصان هوش جسمانی، ارایهدهندگان خدمات سلامت روان، درمانگران هنر، دانشجویان دانشگاه، مدارس و موزهها، با گروههای مختلف مردم و در محیطهای مختلف جامعه. او كارگاههایی را برای عموم ارایه میكند كه با گروههای مختلف مردم كار كرده و رویكردی بدیع را ارایه میكند و از هنر، موسیقی و اغلب شعر برای تمركز بیشتر استفاده میكند. منبع: Interalia Magazine
2- https: //www.interaliamag.com
3- جیمز هنری سیسیل كالینز (James Henry Cecil Collins،زاده ۲۳ مارس ۱۹۰۸ – درگذشته ۴ ژوئن ۱۹۸۹) نقاش و چاپگر انگلیسی كه با جنبش سوررئالیستی مرتبط بود. او در سال 1927 بورسیهای را برای كالج سلطنتی هنر دریافت كرد و در آنجا برنده جایزه نقاشی زندگی ویلیام روتنشتاین شد.از سال 1951 تا 1975 در مدرسه مركزی هنر تدریس كرد.
4-www.interaliamag.org/articles/imagination-and-art/
5- Herbert Marcuse فیلسوف و جامعهشناس آلمانی و از اعضای اصلی مكتب فرانكفورت.
6-احمدی، ص ۲۴۸.
7- مثنوی معنوی دفتر اول.
نظرات