در دوران پساکرونا یادمان باشد:

ما متعلق به " گونه‌ی انسان " هستیم بنابراین با همه‌ی انسان‌ها نسبت خویشاوندی داریم. فلذا آرزوی سلامتی برای " نوع بشر " _فارغ از دین، نژاد، جغرافیا و ...._ می‌تواند بخشی از برنامه‌های زندگی‌مان در آینده باشد.

در دوران پساکرونا درخواست مرگ برای همنوعان نشان از آن دارد که ما با تلنگر #کرونا هنوز هم بیدار نشده‌ایم. اگر کسی سزاوار مرگ باشد ویروس کرونا است نه دیگری. دیدیم که چقدر ملل مختلف در این بحران تلاش می‌کردند تا جان هم‌نوغان خود را از چنگال کرونا نجات دهند.

زیستگاه نوع بشر، کُره‌ی خاکی است. پس مواد اولیه تشکیل‌دهنده غذا و جسمِ همه ما مشابه و یکسان است، آنچه ما را از همدیگر متمایز می‌کند نه تفاوت‌های جسمی بلکه؛ افکار، کردار، گفتار و نوع رابطه‌ای است که با دیگران برقرار می‌کنیم. لازم است برنامه‌ی زندگی‌مان در دوران پساکرونا تحققِ افکار، کردار، گفتار و رابطه‌ی نیکو با دیگران باشد نه کسب و غصب منصب و قدرت، و جمع‌آوری ثروت. در دوران اپیدمی کرونا دریافتیم که ماندگارترین‌ها آن‌هایی نبودند که قدرت، ثروت و منصبی داشتند بلکه کسانی بودند که به تاسی از افکار نیک‌شان؛ کردار و رفتار نیکی از خود به جای گذاشتند. یادمان نرود که قدرت‌های بزرگ اقتصادی و سیاسی جهان هم نگران ماندگاری خود بودند اما آن‌سوتر انسان‌های بی‌نام و نشانی هم بودند که آستین همت بالا زدند؛ یکی با جان و دیگری با مال به میدان مبارزه شتافتند و برای همیشه در حافظه تاریخی بشر ماندگار شدند. کرونا با غربالگری بی‌نظیرش، بهترین‌های نوع بشر را به تاریخ معرفی کرد.

مرزهای ساختگی بین اقوام و ملل، جز جدایی ابناء بشر کاربرد دیگری ندارند. در دوران اپیدمی کرونا شاهد بودیم که نه تنها هیچ ارتش قدرت‌مندی نتوانست جلودار حمله ویروس به درون مرزها باشد بلکه هیچ دولت و حکومت مقتدری هم قادر به محافظت از جان شهروندان، و مدیریتِ قابلِ دفاعِ بحران نشد. با این توصیف مرزها تنها یک ابزار سیاسی هستند نباید باعث کم‌رنگ شدن وابستگی ذاتی ملل مختلف گردد. ساکنان آن‌سوی این کُره‌ی خاکی هم هم‌نوعان و خویشاوندان ما هستند. جامعه جهانی عضو یک خانواده‌اند که به دلیل پُرجمعیت بودن، گستره‌ی بزرگتری را در بر گرفته‌است. همان اندازه که برای سلامتی خود دست به دعا بر‌می‌داریم برای ساکنان اقصی نقاط جهان_که یقینا برادران و خواهران ما هستند_ هم دعا کنیم. خداباوران می‌دانند که خلایق همه مخلوق خدای‌اند و پدر و مادر همه انسان‌ها یکی است. خشم، نفرت، کینه‌توزی، و قساوت را مهار کنیم و به جای آن عطوفت، مهربانی و دوستی بنشانیم. انسان که در فرهنگ دینی ما به عنوان اشرف مخلوقات شناخته می‌شود، شایسته بهترین‌‌ها است. اگر دیگران، به باور ما فاقد شایستگی و در نتیجه سزاوار بدترین‌ها هستند لااقل خود را شایسته بدانیم و با افکار و الفاظ شایسته جسم و روان‌مان را آراسته کنیم، از به ‌کاربردن واژه‌های نامیمون پرهیز، و افکارمان را در جهت خیرخواهی و مثبت‌اندیشی هدایت کنیم. مرزهای ساختگی بین خود و دیگران را برداریم، تلاش کنیم تا همدلی، وفاق و تعاون را جایگزین آن کنیم.

 برای هرکسی نقطه‌ی پایانی وجود دارد. این نقطه همیشه تابع قوانین طبیعی و ریاضی نیست بلکه گاهی می‌تواند خیلی زود و غیرمنتظره باشد! ارتباط و برخورد‌مان با دیگران به گونه‌ای باشد که انگار آخرین دیدار است. دفتر زندگی و خاطرات گذشته‌ی هرکس کمابیش صفحات سیاه و دل‌آزاری دارد که به یادآوری آن روح و روان آدمی را مانند خوره از درون می‌خورد، در صورت امکان برای جبران گذشته تلاش کنیم و بکوشیم آینده‌ای روشن، رضایت‌بخش، و نافع برای تمامی زیست‌مندانِ جهانِ پیرامون رقم بزنیم. ماموریت ما آبادانی در زمین، ترویج معنویت و اخلاق، خدمت به همنوعان، مهربانی با طبیعت و گسترش صلح و دوستی در زمین باشد. برای "بهتر‌شدن" فردا دیر است، از امروز باید شروع کرد.

کرونا، به‌عنوان ویروس بیماری‌زا ماموریتش را به خوبی انجام داد و احتمالا_[امیدواریم]_ می‌رود. او معلمی سخت‌گیر، خشن، تنیه‌گر و اما وظیفه‌شناس بود. به خوبی از عهده‌ی ماموریتی که بردوش داشت، برآمد تا جایی‌که هیچ کس توان مقابله با آن نداشت. انتظار می‌رود ما نیز آنچه لازم بود از این معلم ناخوانده‌ی نامهربان فرابگیریم، آموخته باشیم. بعضی کلاس‌ها در عمرِ هر فرد تنها یکبار تشکیل می‌شوند، انتظار تکرار آن نه مقرون به صرفه است و نه خوشایند. تجربیات این دوره را بسانِ تابلویی بزرگ در مقابل دیده‌گان بیاویزیم تا زرق و برق زودگذر زندگی، ما را از اهداف عالی و الهی‌مان باز ندارد.