نوینسده: دکتر عبدالعظیم کریمی
«کونوا دعاة الناس باعمالکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم»
آنچه مسلم است این است که بخش عمده ای از شخصیت کودکان که سهمی بارز و عمده در زندگی دارد در آن دسته از رفتارهایی شکل میگیرد که به صورت «غیر کلامی» پنهان و خاموش ارائه میشود. تنها بخش اندکی از اثرگذاریهای تربیتی آن هم در سطح بسیار ناپایدار و گذرا از طریق زبان و در قالب نصیحت و پند و اندرز حاصل میشود.
متداولترین و رایجترین تصور اشتباه آمیز معلمان و مربیان و اولیاء خانواده در تربیت این است که انتظار داشته باشند هر آنچه را که کودکان میگویند قلباً بپذیرند؛ در حالی که گفتن، تربیت کردن نیست. اظهار کردن واقعیتهایی که در ذهن وجود دارد یک انگیزه طبیعی است که شخص بزرگسال را وادار میکند تا بخواهد دیگران هم از این واقعیتها آگاه شوند. اما این آگاهی که در سطح شناختی آن هم در مرحله ناپایدار دانستن متوقف میشود نمیتواند تأثیر تربیتی به خود بگیرد، درست همان گونه که نوازش کردن کودک تب او را درمان نمیکند، گفتن واقعیتها به او نیز نه جهل او را درمان میکند و نه مشکلات شخصیتی و رفتاری اش را.
مثلاً در بعد آموزشی، هنر یک معلم آگاه و با تجربه در این نیست که دائماً در پی انتقال و تحمیل اطلاعات، دادهها و دانستههای علمی به دانش آموزان باشد، (آن هم به صورت کلامی و نصیحت) بلکه هنر اصلی و در عین حال ظریف معلم، ایجاد عشق به دانستن، کشف کردن و خلق کردن در یادگیرنده است. معلم یا مربی برای پرورش نیروی تفکر باید محیطی را فراهم سازد که دانش آموزان خود به تفکر و تعمق در مسایل بپردازند.
به عبارت دیگر، رسالت معلم در این است که متعلم را از وابستگیهای کلامی و نصایح بیرونی برهاند و با فراهم سازی زمینههای مستعد و مساعد او را به درون خویش رهنمون سازد. بهترین ذکرها و نافذترین داروها و حتی مؤثرترین روشهای درمانی در درون انسان است. بهترین نصایح در خویشتن فرد نهفته است، تنها آماده سازی روانی و تزکیه دل را میطلبد تا فرد از «حجتهای بیرونی» پی به «حجتهای درونی» خود ببرد، از «عقل دیگری» رها گشته و به «عقل خود» دست یابد از «نصیحت غیر» بپرهیزد و از «نصیحت خود» سیراب شود.
در مورد مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری نیز همین حکم صادق است. اگر کودکان بنابر اقتضای سن و شرایط خاص تحول روانی، دچار مشکلات رفتاری میگردند قبل از آنکه برای معالجه و تغییر رفتار آنها از طریق کلامی و نصیحت اقدام کنیم بهتر است به روشهای عملی و فراهم کردن موقعیتهای تربیتی تکیه کنیم تا خود به خود مشکل مورد نظر مرتفع گردد. برای مثال، اگر دانش آموزی از افسردگی روانی رنج میبرد و نسبت به محیط، همسالان و محرکهای محیطی بی تفاوت و بی علاقه شده است، به جای اینکه از طریق نصیحت او را به زندگی بانشاط و فعال دعوت کنیم که قطعاً بیهوده به نظر میرسد، باید شرایطی را در مدرسه یا خانه فراهم کنیم که او از وجود خویش لذت ببرد؛ «احساس مفید بودن» در او ریشه بگیرد؛ به کارهایی که میتواند انجام دهد تشویقش کنیم تا او با احساس موفقیت و پیروزی تصویری که از خود دارد تغییر دهد و خواهیم دید با این «عمل و رفتار»، خود بخود احساس افسردگی و اندوه را از درون او زدوده ایم. بدون اینکه با کلام و نصیحت با او برخورد کرده باشیم.
ما باید زبان «کردار» را جایگزین زبان «گفتار» کنیم. زیرا زبان رفتار، زبان حال، زبان احساس، عواطف و هیجان است. بدون تردید بخش عظیمی از حالات و هیجانات ناخودآگاه ما در هنگامی که در حال انتقال پیام کلامی هستیم به دیگران منتقل میشود و آنچه را که در «پس گفتار» ما ارسال میشود قوی تر و گویاتر از تمامی عباراتی است که در «متن گفتار» بیان می شود.
منبع: تربیت چه چیز نیست / مؤلف: عبدالعظیم کریمی / انتشارات: تربیت 1376
- بنگرید به کتاب «تربیت آسیب زا» - گفتار «تربیت کلامی مانع تربیت عملی است» - انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چپ سوم 1375.
نظرات