انسان، آفریده‌ی مطلوب خدا است، او را آفرید تا معیار شرافت و عزت بوده و در نهاد او پدیده‌ی ارزنده‌ی کرامت را به ودیعت نهاد؛ «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ / ما آدميزادگان را (با اعطاء عقل، اراده، اختيار، نيروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، و...) گرامي داشته‌ايم» [اسراء:٧٠]. و تاج افتخار آفرین خلافت «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً / من در زمين جانشينی بيافرينم (تا به آبادانی زمين بپردازد و آن زيبانگاری و نوآوری را كه برای زمين معيّن داشته‌ام به اتمام رساند و آن انسان است». [بقره:٣٠] را به عنوان رسالتی برای احیا و پاس‏داری از ارزش‏ها، بر تارک او نهاد تا صدرنشین هر بزم و بالانشین هر انجمنی باشد.

او را آفرید تا آبادی و آبادانی زمین توسط او صورت گیرد؛ «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا/ است كه شما را از زمين آفريده است و آباداني آن را به شما واگذار نموده است (و نيروي بهره‌وری و بهره‌برداري از آن را به شما عطاء و در شما پديد آورده است) [هود:٦١]. و سوگند یاد نمود که این موجود را به زیباترین صورت و پسندیده‌ترین هیأت آفریده است؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ / ما انسان را (از نظر جسم و روح) در بهترين شكل و زيباترين سيما آفريده‌ايم» [تین:٤]. و او را در شمار و ردیف دیگر آفریده‌‏هایش نه که مقامش را بالاتر و منزلتش را والاتر قلمداد نمود؛ «وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً / و بر بسياري از آفريدگان خود كاملاً برتريشان داده‌ايم» [اسراء:٧٠].

و در کنار این کرامت انسانی، برای او کرامتی برتر و شرافتی ارزنده‌تر نیز اهدا نمود. و آن همان کرامت ایمانی اوست. کرامتی که در امتداد کرامت انسانی او قرار دارد و مکمل آن است و ورای آن، کرامت و عزت و شرف و مقام و منزلتی نیست. و غیر آن، جز ذلت و خواری، خفت و بی‌اعتباری، 

پستی و فرومایگی چیزی وجود ندارد. و این عزت و کرامت، فقط از آنِ ایماندارانِ راستین است و بس؛ «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ / عزّت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است» [منافقون:٨]. و فقط در دین متین اسلام می‌توان آن را یافت. و هر کس جز آن راهی برگزید، «که هرگز به منزل نخواهد رسید». چنان‏چه خلیفه‌ی دوم مسلمانان حضرت عمر رضی الله فرمود: «ما قومی فرومايه بوديم که خداوند به وسيله‌ی اسلام، ما را عزت بخشيد و هرگاه عزت را در غير آنچه خدا ما را بدان عزت داده است جست‌وجو نماييم، خداوند ما را ذليل و خوار خواهد کرد» و در فرازی دیگر: «ما قومی هستيم که خداوند ما را به حرمتِ اسلام، عزّت بخشيده است؛ پس عزتی را ورای اسلام جست‌وجو نخواهيم کرد.» [حاکم در مستدرک].

اگر به دقت ورق‏های تاریخ را یک به یک بنگریم، در خواهیم یافت که این نوع عزت و کرامت، ره آوردی بود که دین اسلام برای بشرِ غرق در ذلت با خود به ارمغان آورده و بدیشان ارزش زندگی آموخت. جعفر بن ابی طالب رضی الله عنه در پیشگاه نجاشی فرمانروای حبشه فرمود: «شاها! ما قبلاً قومي بوديم اهل جاهليت، بت مي‌‏پرستيديم و مردار می‌‏خورديم؛ مرتکب پلشتی و فواحش می‌‏شديم؛ صله‌ی ارحام را قطع می‌‏کرديم، جوار و پناه داری را خراب می‌نموديم؛ قوی ضعيف را می‌‏بلعيد، و چنان بوديم، تا اين‌که خداوند از ميان ما پيامبری مبعوث فرمود که نسبش را می‌دانيم و به صداقت و امانتداری و عفتش ايمان داريم.

اين پيامبر ما را به سوی خدا خواند، که او را يگانه و يکتا بدانيم و او را عبادت کنيم، و آنچه را که خود و پدران ما می‌‏پرستيدند، کنار بگذاريم و از پرستش سنگ‏ها و بت‏ها دست برداريم. اين پيامبر به ما دستور داده است که راستگو باشيم؛ امانت را ادا نماييم؛ صله‌ی رحم و حسن جوار و پرهيز از محارم را بجا آوريم؛ از ريختن خون ناحق دوري جوييم؛ و به ما امر فرموده است: تا از ارتکاب فواحش و اعمال زشت، و گفتن سخن ناروا و گواهي نادرست برحذر باشيم، و از خوردن مال يتيم و تهمت زدن به زنان پاکدامن دوری کنيم. و ما را امر فرموده است: که خدای يکتا و يگانه را بپرستيم، هيچ چيز را شريک او قرار ندهيم و نماز را اقامه کنيم و زکات را پرداخت نماييم و ماه رمضان را روزه بگيريم». [یاران پیامبر، رأفت باشا، ص.١٠].

رسالت انسانی، باعثه‌ی کرامت ایمانی

کرامت ایمانی انسانِ مسلمان در گروِ رسالت انسانی اوست؛ یعنی هر اندازه او به این رسالت پایبند و در پیِ برآورده نمودنِ خواسته‏‌های آن باشد، به همان اندازه می‌‏تواند از ارزش‏های آن بهره‌‏مند شود.

نادیده نباید گرفت که این کرامت به انسان جهت جایگاه جانشینی و گزینش او برای احراز مقام پیام‏رسانی و دعوت، عدالت گستری و آزادگی، اهدا و اعطا شده است تا با بالاتر قرار گرفتنِ ستون ارزش او نسبت به دیگر موجودات و پدیده‌‏های هستی، بتواند به نمایندگی از خدای جهان، بر زمین او حکمفرمایی نموده و فرمان و حکمش را جاری و ساری سازد.

هدفِ عمده‌ی رسالت او، در این زمان -که انسانیت با بندگی و سر خمی در آستان بت زمان (تکنولوژی و زندگی ماشینی) سر خم نموده- این است تا دست راه گم کردگان راه انسانیت را گرفته و به سر منزل مقصودشان برساند تا نشود در میدانی به پهنای زمین، انسانی در بند اسارت انسان و موجودی دیگر اسیر، و زندگی با همه وسعت و پهنای خود بر او تنگ آید و انسان‏ بجای عدل و دادِ اسلام، به بیداد و ستمِ بشرِ همنوع خویش، روی آورده و بدان تن در دهد.

«اين درست همان رسالتي است که مسلمانان در فتوحات نخست خويش حامل آن بودند. يکي از مسلمانان در مجلس يزدگرد، پادشاه ايران اينگونه آن را خلاصه نموده فرمود: "الله ما را فرستاده است تا کسي را که بخواهد از عبادت بندگان به عبادت خداي واحد و از تنگناي دنيا به فراخناي آن و از جور اديان به عدالت اسلام، درآوريم"».[ماذا خسر العالم بانحطاط السلمین، امام سید ابوالحسن ندوی، ص ٤٣٤].

و همین سر خمی انسان در پیشگاه فرآورده‌‏های ساخته‌ی دست خویش است که موجب ذلت و خفت امروزین او شده و سنگ پایان، پیشانی شیشه‌ی بلورین عمر او را می‌نوازد و آتش شیطنت یخ وجود کرامت او را ذوب می نماید؛ لذا بر اوست که باری دیگر به خود آید و دست در دست گذارد و با همتی بلند و قوتی سترگ، به مقابله و مبارزه با این دیو زمان و هیولای جهان، دست به گریبان شده و پشت پلشت او را به خاک ذلت برساند. و اگر درین راه، صرف توان و بذل نیرویی کند، او به حتمی پیروز از میدان به در خواهد آمد و مدال پیروزی بر گردن و نشان ظفرمندی بر بازو خواهد بست؛ زیرا این جهان مادی و زندگی بشری را رمز و رازهایی اسرار آمیز است که هر کس -بدون در نظرداشت بینش و منش- بدان دست یافت، پیروزی از آن او خواهد بود.

آری، این بود تاج عزت بخشودنی خداوند متعال که در پیِ بارِ مسؤولیت بر سرِ انسان مسلمان گذاشته است و بر اوست تا با تلاش و کوششِ خویش تا پای جان از این حیثیت و شرافت خویش نگهداری نموده و آن را به هر بهای اندک دنیوی و بضاعت مزجات نفروشد. و این خود انسان است که با کردار نیک خود، بر اصل سازنده و نهاد پاک خویش پایدار می‌‏ماند و سعادت، سرافرازی و خوشبختی دو دنیا را از آن خویش می‌سازد؛ «وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ / و امّا كساني كه (به سبب انجام كارهاي نيكو) خوشبخت شده اند (وارد بهشت گشته و) در بهشت جاودانه می‌مانند، مادام كه آسمانها و زمين برپا است» [هود:١٠٨] و یا هم با انتخاب مسیری نا همگون با سرشت و فطرت خویش، راه شقاوت را در پیش می‌گیرد و از شاهراهِ سعادت و راه مستقیم هدایت به دور شده و در گودالهای فراشیب شقاوت سقوط می‌نماید؛ «فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ / و امّا آنان كه بدحال و بدبيارند در آتش دوزخ جاي دارند و در آنجا (در دم و بازدم خود) ناله و فرياد سر مي دهند» [هود:١٠٦]. و خود را از اوج عزت به قهقرای ذلت می‏کشاند و از مقام بالای علیین به جایگاه پست سجین، می‏نشاند، «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ / سپس ما او را به ميان پست ترينِ پستان برمي گردانيم (و از زمره بدترينِ مردمان مي گردانيم)» [تین:٥]

چگونه نگهدارِ کرامتِ خویش باشیم؟!

اما؛ درین میان چگونه بتوان حفاظت این ردای عزت را پاس داشت و از کدام راه و به کدام روش در مراقبت آن تلاش کرد؟

نگهداری و پاس‏داشت این خلعت بستگی به معیارِ ارزش دهی و ارج‏گزاری بدان دارد. و هر اندازه که تلاش شود تا خود را باپیراستگی برای آن درخور سازیم؛ می‌‏توانیم از آن بهره‌‏مند بوده و در راهِ سربلندی خویش گام برداریم. 

هرگز سر از دستورهای آن برنتابیم و به فرامین آن جواب رد ندهیم. و ندای سمعنا و اطعنا همواره زمزمه‌ی لبان ما باشد تا یاری و مدد الهی به سراغ حال ما شتافته و درین راه ما را همراهی و همیاری نماید.

در کنارِ این؛ ارتباط مستقیم با الله متعال و دل سپاری به اوتعالی نیز درین بین تاثیر عمده را داشته و اصلی استوار و اساسی متین به شمار می‌‏رود و هر اندازه انسان خود را با توسل به دستاویزه‌‏های الهی، به او نزدیک نماید، به همان اندازه باعث شرف و عزتمندی او شده و کرامتِ ایمانی او افزون و در تمامِ عرصه‌‏های زندگی پیروز میدان آن خواهد شد.

یکی دیگر از اسباب عمده‌ی این خواسته، دردستانی و درمان‏دهی یا تعامل درست اجتماعی و رعایت آداب و اخلاق توده ای و برخورد شایان با هم‏نوعان، هم‏کیشان و هم‏زیستان است که برای انسان عزت و کرامت به ارمغان آورده و او را نقل مجالس و تاج محافل می‌‏گرداند.

این فراز از زندگی پیامبر جالب و گیرا است. او که در بین مردم به نام محمد امین، طاهر و صادق یاد می‌‏شد، بعد از اینکه قرعه‌ی فال پیامبری به نام او زده شد و سرنوشت نجات بشر در دستان او قرار گرفت، در آوان پیامبری و آنگاه که برای نخستین بار با فرشته‌ی وحی و ناموس اکبر و رازدارِ آسمان برخورد نمود، «در حالى كه قلبش مى‌تپيد از غار برگشت و نزد خديجه رضی الله عنها آمد و گفت: مرا بپوشانيد، مرا بپوشانيد. او را پوشانيدند تا آن حالت ترس و هراس از او دور گشت. به خديجه رضی الله عنها گفت: چه بر سر من آمده، چه مى‌بينم؟ من از خود بيم دارم. سپس ماجرا را باز گفت. خديجه رضی الله عنها فرمود: «كَلاَّ وَاللهِ، مَا يُخْزِيكَ اللهُ أَبَدًا، إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ، وَتَحْمِلُ الْكَلَّ، وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ، وَتَقْرِي الضَّيْفَ، وَتُعِين عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ/ هرگز، خداوند تو را خوار نمی‏گرداند و زبون نخواهد کرد؛ زیرا پای‏بند صله‌ی رحم، پذيراى رنج و مشقت، يارى دهنده‌ی مستمندان، مهمان نواز و مددكار حق و پشتيبان درماندگان هستى» (بخاری). [باده ناب (ترجمه الرحیق المختوم، ص١٠٨]. لذا بر اوست که با قدم نهادن بر جای پای پیامبر در تمامی عرصه‏‌های زندگی خویش طوری زیست نماید که دید و رأی دیگران نسبت به او خوب و گمان و پندارشان در رابطه به او چنین باشد تا در همه حالات چه در حضور و چه در غیاب او، دیگران به او خوشبین بوده و شخصیت او را ارج نهند.

فرجامین سخن: انسان مخلوق برگزیده‌ی خداوند متعال است که او را با آراستن به زیور کرامت انسانی و ایمانی، تاج‏دار مقام خلافت و طلایه‌دار مقام دعوت گردانیده است. بر اوست که با دست آویختن به آموزه‌‏های راستین دین قویم اسلام، از این جایگاه و مقام خویش پاس‏بانی نموده و بدان ارزش قایل شود. تا باشد در دنیا زمام‏دارِ رهبری زمین و در آخرت، سایه‌نشینِ عرش الهی و ساکن بهشت برین او شود.

و ماذلک علی الله بعزیز