‌کمتر از یک هفته به پایان سال ١٣٩٩ باقی است. در سال ١٣٩٩ کشور هم‌زمان با برخی اقدامات توسعه‌ای همچنان با مسائل بزرگی روبه‌رو بود که زندگی روزمره شهروندان ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داده است. افزون‌بر بحران کرونا که ابعاد جهانی داشت و ضربات خردکننده‌ای بر ساختار کم‌رمق اقتصادی کشور وارد و موجب تضعیف بیش از پیش واحدهای صنعتی و صادراتی و بازرگانی و خدماتی شد، استمرار تورم دو رقمی هم فشار به اقشار کم‌درآمد را دوچندان کرد و سفره‌های این گروه پرکار از ایرانیان را به‌شدت تحت تأثیر خود قرار داد و سفره‌ها کوچک‌تر و کوچک‌تر شد. اگر این وضعیت را همراه با رشد بی‌کاری، به‌ویژه بی‌کاری تحصیل‌کرده‌ها و کاهش ارزش پول ملی بررسی کنیم اثرات آن برافزایش شمار فقرا و اقشار کم‌درآمد و در نتیجه فشارهای وارده بر جامعه ایرانی بیشتر ملموس و نگران‌کننده می‌شود! هم‌زمان سودجویی و رانت‌خواری و فساد گروهی دیگر از شرایط نابسامان کنونی هم موجب تشدید شکاف‌های درآمدی و در نتیجه توزیع ناعادلانه ثروت شد. 

افزایش شمار فقرا و اقشار کم‌درآمد پیامدهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی خاص خود را درپی دارد؛ وضعیتی که نباید از چشم مسئولان طرازاول کشور و تحلیلگران این حوزه دور مانده باشد! پیش از این، اعتراضات آبان ١٣٩٨ به افزایش قیمت بنزین کاهش چشمگیر تاب‌آوری اجتماعی در کشور را نمایان کرده بود. این اعتراضات را نمی‌توان صرفا به موضوع افزایش قیمت بنزین ارجاع داد بلکه مجموعه عوامل متنوع و متعدد ساختاری است که جرقه بنزینی موجب شعله‌ورشدن آن شد و متأسفانه غمی بزرگ بر دل ایرانیان افکند. فرسایش سرمایه اجتماعی و کاهش شدید اعتماد اجتماعی یکی از پیامدهای استمرار شرایط سخت اقتصادی در کشور است که روزبه‌روز ابعاد آن نگران‌کننده‌تر می‌شود. استمرار این شرایط به نوبه خود تاب‌آوری اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داده و بدین وسیله چرخه معیوبی از پیامدهای بعدی هویدا می‌شود.

از منظر منطقه‌ای و بین‌المللی نیز شرایط کشور نیازمند ارزیابی انتقادی جدی است. بن‌بست روابط میان ایران و آمریکا و اثرات تحریم‌های ظالمانه بر زندگی روزمره ملت ایران بدون آنکه از درون کشور ابتکار عمل دیپلماتیک و مؤثر و جدی برای لغو تحریم‌ها صورت گیرد، یکی از مهم‌ترین مسائل ایران در سطوح بین‌المللی است.

تشدید شکاف‌های میان عربستان و هم‌پیمانان منطقه‌ای عربستان هم بر سیاهه مسائل کشور در حوزه روابط بین‌المللی افزوده است. این وضعیت پیامدهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی قابل توجهی درپی داشته است. از سویی این گروه از کشورهای منطقه با اعمال فشار بر دولت آمریکا و کشورهای اروپایی به مانعی در برابر برگشت آمریکا به برجام مبدل شده‌اند و از دیگر سوی در دنیای اسلام موجب دورشدن دیگر کشورها از ایران شده‌اند!

همچنین افزایش رقابت‌های منطقه‌ای میان ایران و ترکیه و تلاش ترکیه برای افزایش روابط با پاکستان و افغانستان و جمهوری آذربایجان نشان داده در این شرایط سخت ایران با مشکلات بغرنجی در میان همسایگان خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. حاصل‌جمع جبری این وضعیت در سیاست خارجی نشان می‌دهد روابط بین‌المللی و منطقه‌ای کشور پر مسئله و با گره‌های متعددی روبه‌رو است و گشوده‌شدن این گره‌ها نیازمند ابتکار عمل دیپلماتیک چندجانبه و هماهنگ‌سازی ساختار نهادهای ذی‌مدخل در سیاست خارجی کشور است. استمرار این شرایط هزینه‌های اقتصادی، سیاسی و ... بر کشور تحمیل می‌کند.

در حوزه سیاست داخلی نیز کشور در سال ١٣٩٩ با مسائل پیچیده‌ای دست‌به‌گریبان بود. عدم توجه جدی دولتمردان به این دسته از مسائل موجب افزایش شکاف میان دولت و ملت شده و نارضایتی‌های گسترده بیش از هر زمان دیگری موجب شده تا افق پیش‌رو، چشم‌انداز با ثبات و امیدبخش و اطمینان‌بخشی را به نمایش نگذارد. حل‌نشدن قطعی موضوع حصر، ضعف و ناکارآمدی در سیستم حزبی به دلیل محدودیت‌های ساختاری و موانع متعدد پیش‌روی فعالیت احزاب سیاسی، دخالت‌های روزافزون دستگاه‌های مختلف در حوزه فرهنگی و هنری و مسائلی از این دست موجب شده تا فضای سیاسی داخلی با شور و نشاط آماده استقبال از مهم‌ترین اتفاق سیاسی پیش‌روی یعنی انتخابات ریاست‌جمهوری در بهار ١٤٠٠ نباشد. اگر تغییر محسوسی در فضای روانی و سیاسی کشور بروز نکند با توجه به برگزاری کم‌رونق انتخابات مجلس در اسفندماه ١٣٩٨ احتمالا انتخابات پیش‌روی ریاست‌جمهوری هم با استقبال گسترده شهروندان ایرانی روبه‌رو نشود. مجموعه شرایط پیش‌روی کشور نشان می‌دهد تجربه کشور در سال ١٣٩٩ با ناملایمات و سختی‌ها‌یی دست‌به‌گریبان خواهد بود. مروری بر موضع‌گیری‌های نامزدهای شناخته‌شده و اعلامی فعلی ریاست‌جمهوری نیز نشان می‌دهد شوربختانه توان کارشناسی قابل توجهی در پشت ‌سر این نامزدها قرار نداشته و برنامه مشخص و مطالعه‌شده و کارشناسی‌شده‌ای برای مواجهه با شرایط سخت کشور در حوزه‌های مختلف سیاسی، دیپلماتیک اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طراحی و تعریف نشده است. 

موضع‌گیری‌های این گروه تاکنون نشان می‌دهد هیچ ابتکار عملی یا نوآوری عالمانه و کارشناسی‌شده‌ای در مواضع این افراد برای مقابله با بحران‌های بزرگ پیش‌روی کشور وجود ندارد. در چنین شرایطی کشور به استقبال سال نو و بهار ١٤٠٠ می‌رود؛ بهاری که می‌تواند نویدبخش شور و نشاط در جامعه ایران باشد مشروط بر آنکه ظرفیت‌های داخلی و ابتکار عمل نیروها و جریان‌های سیاسی داخلی معطوف به فهم دقیق از مسائل کشور و ارائه برنامه‌های کارشناسی‌شده برای مواجهه با مسائل ساختاری و تودرتوی کشور باشد. آیا بهار ١٤٠٠ نویدبخش افقی تازه برای ایران فردا در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی است؟