الف –اسپانیا قبل از ورود مسلمانان
تا قبل از ورود مسلمانان ویزیگوتها بر مردم اسپانیا حکمرانی میکردند آنها یک پنجم جمعیت آن روز اسپانیا را تشکیل میدادند. سیستم اجتماعی و سیاسی آنها اشرافی فئودالی بود و قدرت حکومت در سایهی شمشیر و تاخت و تاز سرداران و سربازان بود. مردم هرگز از این حکومت راضی نبودند و بهدنبال راهی برای رهایی از وضع موجود میگشتند و از هر قدرت خارجی که قدرت ویزیگوتها را ساقط کند، استقبال میکردند. در عصر حکومت ویزیگوتها کشاورزان وابسته به زمین بودند و حق آزادی برای رفتن به جای دیگر نداشتند. آنها برای اربابان و فئودالها کار میکردند و بخش اصلی درآمد آنها بین زمینداران تقسیم میشد. مالیاتها و باجهای سنگینی میپرداختند تا جایی که زندگی کشاورزان به مرحلهی فلاکت و نابودی رسیده بود. دین اکثر مردم اسپانیا مسیحی بود. نفوذ و گسترش دین مسیحیت در اسپانیا به سال 587م بازمیگردد. در آن سال «ریکارد» پادشاه ویزیگوتها به مسیحیت گروید. پادشاهان بعدی اسپانیا در ترویج مسیحیت تعصب زیادی داشتند بهطوری که در سال 600م یهودیان مجبور شدند یا دین مسیحیت را بپذیرند یا اینکه از اسپانیا مهاجرت نمایند به همین دلیل یهودیان بعدها از ورود مسلمانان استقبال کردند. جنگهای داخلی از جمله عوامل دیگر گرفتاری و عقبماندگی مردم اسپانیا بود. روستاها غارت میشد، مزارع به آتش کشیده میشد، خون انسانهای بیگناه ریخته میشد و رقابت و نفاق و درگیری میان فرمانروایان مناطق مختلف شدید بود.
ب- ورود مسلمانان به اسپانیا
هشت قرن حضور مسلمانان در اروپا، فصلی همراه با هیجان و حماسه در تاریخ تمدن بشر است. مسلمانان در دهههای نخست هجری به شمال آفریقا رسیدند. آنها در شمال آفریقا و حوالی کوههای اطلس با مردمی صحرانشین برخورد کردند که از روحیهی سلحشوری و جنگاوری بهرهمند بوده و زندگی خود را به سختی میگذراندند (بربرها). اسلام آوردن بربرها به سختی صورت گرفت اما هنگامیکه آنها اسلام آوردند خود به یکی از عوامل گسترش و پیشرفت این دین تبدیل شدند.
در سال 89 هجری قمری «موسی بن نضیر» از طرف ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی، به حکمرانی کل آفریقا منصوب شد.
موسی بن نضیر مردی کریم و شجاع و پرهیزکار بود او پس از جنگهای سخت بربرهای شمال آفریقا (شامل لیبی، تونس، الجزایر، مغرب، موریتانی، صحرای بزرگ آفریقا) را مطیع خود ساخت و از آنها سپاه منظمی تشکیل داد.
در سال 92 هجری قمری (711م) به دستور فرماندهی کل آفریقا، سپاهی به سرداری طارق بن زیاد که خود از بربرها بود و قصد فتح اسپانیا را داشت، روانهی بخش شمالی دریای مدیترانه شد.
طارق با سپاهی متشکل از 20000 جنگجو که اکثر آنها از بربرها و بقیه از اعراب بودند از تنگهی شمال مغرب گذشت و قدم به اسپانیا نهاد.
نقطهای که مسلمانان از آنجا داخل اسپانیا شدند تنگهایی بود که بعدها برای همیشه به نام تنگهی «جبلالطارق» نام گرفت. طارق بعد از ورود به اسپانیا دستور داد کشتیهای جنگی سپاهش سوزانیده شوند تا سربازان فکر فرار یا بازگشت را از سر خود بیرون کنند.
زمانیکه طارق سوار بر کشتی بهسوی آندلس حرکت میکرد ناگهان خواب بر او چیره گشت. او در خواب رسول الله-صلی الله علیه وسلم- را زیارت کرد مهاجرین و انصار نیز همراه آن حضرت بوده و شمشیرها و کمانهایشان را به دست داشتند رسول الله-صلی الله علیه وسلم- به او فرمود: ای طارق بهسوی سرنوشت خودت پیش برو و با مسلمانان به نرمی برخورد کن و به عهدت وفادار باش. طارق که نگاهش را به رسول الله-صلی الله علیه وسلم- دوخته بود دید که ایشان بههمراه اصحابش جلوتر از او داخل آندلس شدند هنگامیکه طارق از خواب بیدار شد همراهانش را بشارت داد و خود او نیز روحیهایی مضاعف یافت و به پیروزی در این مسیر یقین پیدا کرد.
طارق در اولین نبرد خود در 28 رمضان سال 92 هجری قمری برابر با 711م در اسپانیا با «رودریک» پادشاه ویزیگوت روبرو شد و جنگ سختی میان آنها درگرفت و پادشاه کشته و طارق پیروز گردید و این مقدمهای بود برای پیشروی مسلمانان به قلب اروپا.
مردم اسپانیا با اینکه مسیحی بودند در برابر هجوم مسلمانان مقاومتی نمیکردند و قلباً آرزوی نابودی ویزیگوتها را داشتند.
طارق در کمتر از یک سال شهرهای بزرگی مثل قرطبه (کوردو با پایتخت آندلس)، مالقه (مالاگا) و طلیطله (تولدو) را تصرف نمود. هنگامیکه خبر پیروزیهای طارق به موسی بن نضیر رسید به وجد آمد و سپاهی مرکب از ده هزار نفر عرب و بربر تشکیل داد و با جمعی از فرزندان اصحاب قصد حمله به مناطقی از اسپانیا را نمود که از حمله طارق دور مانده بود. موسی فتوحات طارق را تکمیل کرد. او در مدت کوتاه حضور خود در اسپانیا توانست سراسر این کشور را تا سرحدهای مرز فرانسه فتح کند.
موسی بعد از فتح اسپانیا قصد داشت از فرانسه و آلمان عبور کرده و با حمله به شرق اروپا قسطنطنیه را فتح نماید ولی متأسفانه توسط خلیفه اموی (ولید بن عبدالملک) به مرکز خلافت (دمشق) فراخوانده شد و سه روز قبل از فوت ولید وارد دمشق شد و غیایم و اسرا را تسلیم او نمود ولی جانشین ولید به نام سلیمان بر موسی خشم گرفت و تمامی اعضای خانوادهاش را زندانی و شکنجه و از دم تیغ گذراند و طارق را هم عزل نمود.
سلیمان، خلیفه اموی، عبدالله بن یزید را حاکم آفریقا کرد و عبدالله هم امارت آندلس را به حر بن عبدالرحمن ثقفی واگذار نمود. حر بن عبدالرحمن تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز والی آندلس بود.
در سال 100 هجری قمری سمح بن مالک خولانی توسط عمر بن عبدالعزیز به حکومت اسپانیا گماشته شد.
سمح برای جلب رضایت مردم اسپانیا اعم از مسلمان و مسیحی دست به اقدامات فراوانی زد و در اجرای عدالت کوشید.
در سال 721م (102هجری قمری) سمح بعد از تسلط کامل بر اسپانیا قصد فرانسه را نمود. در جنگ سختی که بین او و یکی از پادشاهان به نام اود که سپاه عظیمی گردآورده بود روی داد تیری به گردن سمح اصابت کرد و از پای درآمد با مرگ او مسلمانان شکست خوردند که در تاریخ به نام شکست «تولوز» معروف است.
بعد از شکست تولوز یکی از سرداران سمح به نام عبدالرحمن بن عبدالله غافقی فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و با سرعت به جمعآوری سربازان پراکنده پرداخت و بعد از ادارهی امور داخلی درصدد جبران شکست تولوز درآمد و در سال 114 هجری قمری با سپاهی از مسلمانان سلحشور به خاک فرانسه حمله برد و شهرهای زیادی را تصرف کرد. پیشروی مسلمانان در خاک فرانسه تا شهر «تور» ادامه یافت ولی در رمضان سال 114 هجری قمری از قوای پادشاه فرانسه به نام شارل مارتل در جنگی که در تاریخ به نام جنگ «تور» معروف است، شکست خورد و کشته شد.
نهرو در کتاب نگاهی به تاریخ جهان مینویسد:
«مسلمانان اسپانیا آن حکومت حیرتانگیز قرطبه را بهوجود آوردند که از شگفتیهای قرون وسطی بود و در موقعیکه سراسر اروپا در جهالت و بربریت و جدل غوطه میخوردند به تنهایی مشعل دانش و تمدن را روشن نگاه داشته بود که پرتو آن قرنها بر دنیای غرب سایهافکنده بود شهر قرطبه مدت 500 سال پایتخت و مرکز این حکومت بود شهری بزرگ که یک میلیون نفر جمعیت داشت در این شهر کتابخانههای زیادی وجود داشت که بزرگترین آن کتابخانه امیر با 400000 جلد کتاب بود. دانشگاه قرطبه در سراسر اروپا و آسیای غربی مشهور بود و مدارس مجانی برای فقر از یادبود در آن زمان در اسپانیا تقریباً همهکس خواندن و نوشتن میدانست حال آنکه در اروپای مسیحی صرفنظر از روحانیون حتی اشخاصی که از عالیترین طبقات هم بودند، در جهل کامل به سر میبردند».
دوران شکوفایی و افول قدرت و حکمرانی مسلمانان در اسپانیا را به هشت مرحله به شرح زیر میتوان تقسیم کرد:
1-فتح اسپانیا تا سقوط خلافت امویان در دمشق از سال 92 تا 132 هجری قمری
2-حکومت مستقل امویان در آندلس توسط فردی از خاندان بنیامیه به نام عبدالرحمن از سال 139 تا 422 هجری قمری
3-تشکیل حکومت شورای دولتی و شکلگیری دورهی ملوکالطوایفی از سال 422 تا 484 هجری قمری
4-حکومت مرابطون به ریاست یوسف بن تاشفین از سال 484 تا 535 هجری قمری
5-حکومت ملوکالطوایفی دوم از سال 535 تا 565 هجری قمری
6-حکومت موحدین از سال 565 تا 620 هجری قمری
7-حکومت ملوکالطوایفی سوم و اوجگیری روند باز پسگیری اسپانیا توسط مسیحیان از سال 620 تا 645 هجری قمری و سقوط قرطبه پایتخت آندلس به دست صلیبیان در سال 645 هجری قمری
8-حکومت نصریه در غرناطه از سال 635 تا 898 هجری قمری
و عاقبت از آنجاییکه:
تفرقه و اختلاف و تهاجم فرهنگی و فساد اخلاقی عامل اصلی فروپاشی جوامع میباشند و جامعهی اسلامی آندلس دچار این بیماریهای خطرناک گردید و پادشاهان مسیحی را به طمع انداخت و رفته رفته پایههای حکومتهای اسلامی را لرزاندند و نابود نمودند که آخرین آن شهر گرانادا (غرناطه) آخرین مقر حاکمیت مسلمانان در سال 1492م (897 هجری قمری) از سوی فردیناند (پادشاه آراگون) به تصرف درآمد و فرمانروایی مسلمانان در اسپانیا پایان یافت.
نظرات
بدوننام
26 اردیبهشت 1392 - 07:04باتشکرجالب بوددرنوارسخنرانی حجاب شادروان کاک احمدمفتی زاده شنیدم که یکی ازعوامل فروپاشی دولت اسلامی اندلس تهاجم فرهنگی وسقوط ارزشهای اخلاقی واستفاده ابزاری اززنان درتخریب جامعه که بانقشه صلیبیان صورت گرفته بودمعرفی می نماید.
مهمان از سردشت
28 اردیبهشت 1392 - 12:39با تشکر از نویسندگان این مطلب تاریخی مطلب جالبی بودامید است دوستان بیشتری آن را مطالعه نمایند