كشورهایی که پس از شروع اتفاقات بهار عربی دستخوش انقلابها، تحولات و جنگ داخلی شدند، یکی پس از دیگری هر کدام به شیوهای به تنظیمات اولیه خود بازگشتهاند. تازه کشورهای دیگری هم چون سودان "بهاری" نشده گرفتار کودتا شده و زمستانی سرد پیش روی خود دارند. در این میان از کشورهای انقلابهای عربی تنها لیبی مانده است که هنوز تعیین تکلیف نشده و در واقع آخرین ایستگاه بهار عربی است که رو به خزان است.
پس از فروپاشی نظام قذافی در اکتبر 2011، وارد یک جنگ داخلی فرسایشی شد و در برههای سه دولت بر آن حکومت میکرد. هم اکنون هم شاهد بلوکبندیداخلی و خارجی حادی است و با وجود تشکیل دولت وحدت ملی در مارس 2021 در ژنو اما همچنان کشوری دو پاره است و شرق و غرب آن تحت کنترل دو قدرت رقیب است که هر کدام عقبه منطقهای و بینالمللی خاص خود را دارد. نتیجه جنگ داخلی یک دهه اخیر و این تنشها و رقابتها این شده است که بخشی از جامعه لیبی همچون بیشتر جوامع خاورمیانه و شمال آفریقا که از تازیانه استبداد به ستوه آمدهاند، بازگشت به گذشته "فضیلت" شده است و حسرت دوران قذافی را میخورند. در این وضعیت، پسر سرهنگ، سیف الاسلام قذافی یکشنبه گذشته نامزد انتخابات ریاست جمهوری لیبی شد که قرار است طی دو مرحله برگزار شود؛ مرحله نخست 24 دسامبر آتی و مرحله دوم نیز همزمان با انتخابات پارلمانی پس از 52 روز از مرحله نخست انتخابات ریاست جمهوری.
سیف الاسلام ده سال به دور از انظار عمومی و سیاست بود. بعد از یک ماه از کشتن پدرش به دست انقلابیون لیبی دستگیر شد و دست بسته در میان آنها ظاهر شد و سه انگشت دست راستش که روزی با آن علیه مردم لیبی خط و نشان میکشید، قطع شده بود. حدود هفت سال در زندان بود، اما حالا قصد عزیمت به قصر قدرت دارد.
طرفه این که همین سیف الاسلامی که دیروز انقلابیون لیبی پس از دستگیریاش دورش جمع شده و هلهله میکردند و بازداشتش را سرآغاز عهد جدیدی برای کشورشان میدانستند، امروز به چشم رهبری ایدهآل نگریسته میشود که میتواند به یک دهه جنگ داخلی و نزاع فرسایشی پایان دهد و طرفهای درگیر و کشور لیبی را بار دیگر متحد گرداند. قصه تلخی است اما وضعیت خاورمیانه و شمال آفریقا همین است. چنان میکنند و چنان میشود که راه انتخابی نمیماند، یا این یا ادامه فاجعه و فجایع بدتر. انتخاب بین خوب و بد نیست، بین دموکراسی و استبداد نیست. حتی انتخاب بین بد و بدتر هم نیست، انتخاب بین بدترینهاست اما با درجاتی از شدت و ضعف.
به اصل موضوع که بازگردیم، سیف الاسلام قذافی در حالی به سپهر سیاست بازگشته است که خلیفه حفتر با وجود حمایتهای بیدریغ روسیه و واگنرش (نیروهای نظامی)، فرانسه، مصر، امارات و طرفهای دیگری کاری از پیش نبرد و شکستهای متوالی متحمل شد. در این سالها، سیف الاسلام مشغول یارگیری از قبایل لیبی بود؛ کشوری که قبیله همچنان متغیری مهم در سیاست است. او در حالی که دو قدرت رقیب داخلی درگیر بودند، توانست روابط خوبی با قبایل در جنوب و شرق برقرار کند. قبیله القذاذفه (قبیله سرهنگ قذافی) که قبلا از نیروهای حفتر جدا شده و او را خائن و مزدور نامیدند، بزرگترین قبیله در لیبی است که بيشتر منطقه جنوب و بخشی از مرکز را تحت کنترل خود دارد. در کنار آن هم، سیف الاسلام از حمایت قبیله مادرش (قبیله البراعصه) برخوردار است. او آزادیش را مدیون همین قبلیه مادریاش است.
دو رقیب درگیر داخلی با نامزدی سیف الاسلام مخالفت کردهاند و هنوز روشن نیست که میتواند در انتخابات پیشرو توفیقی حاصل کند یا خیر، اما پارامترهای متعددی میتواند باعث موفقیت وی شود. از یک سو، از حمایت قبیلهای و بخشی از مردم به ستوه آمده از نزاع داخلی و از سوی دیگر، از حمایت منطقهای و غربی برخوردار است. همچنین سیف الاسلام احتمالا در سایه ناکامیهای حفتر نزد متحدان منطقهای و بینالمللی او مقبولتر است. در مقابل نیز جریان اسلام سیاسی و دولت طرابلسِ مورد حمایت ترکیه قرار دارد که در آنجا حضور نظامی دارد و همین خوشایند فرانسه و اروپا نیست. از این رو، طیف حاکم بر طرابلس و غرب مخالفان منطقهای و بینالمللی جدی دارد. پارامتر مهم دیگر این که سیف الاسلام دوست صمیمی محمد دحلان مشاور امنیتی محمد بن زاید است. دحلان از رهبران سابق جنبش فتح و از گزینههای جانشینی محمود عباس است که او را از فتح اخراج کرد. شاید گفته شود جانشینی دحلان در سایه موازنه کنونی در فتح و حکومت خودگردان امکانپذیر نیست، اما همان بازیگرانی که سیف الاسلام را از زندان به متن سیاست بازگرداندند و میخواهند او را بر کرسی قدرت در لیبی بنشانند، میتوانند دحلان را از ابوظبی به رام الله برده و به جانشینی ابومازن بگمارند.
تا ببینیم نتایج انتخابات چه میگوید. اگر هم او پیروز نشود، عقبگرد کامل لیبی نیز دور از انتظار نیست.
نظرات